شان براسول
«مریلین مونرو» یکی از اولین ستارگانی بود که در مورد آنچه ما امروز به نام آزار جنسی در هالیوود میشناسیم، سخن گفت؛ فرهنگی که در آن زنان امنیت ندارند و تمام حرف او این بود که این اتفاق بارها و بارها و بارها رخ میدهد.
مقالهای در شماره ژانویهٔ سال ۱۹۵۳ مجله «سینما و تلویزیون»[۱] به چاپ رسید با عنوان «گرگهایی که شناختهام»[۲]. این مقاله، فضای مسموم هالیوود برای زنان را فاش میساخت. نویسندهٔ آن یک بازیگر بازنشسته یا فردی که از صنعت سینما بیرون رانده شده باشد، نبود؛ بلکه ستارهای در حال رشد بود که تنها چند فیلم در کارنامه خود داشت. با این حال، «مریلین مونرو» از اینکه در مسیر شهرت نامش را پای چنین مقالهای بگذارد هراسی نداشت.
در این مقاله، مونروی ۲۷ ساله، انواع مردانی را که در هالیوود دیده است، توصیف میکند. او اینگونه مینویسد: «انواع مختلفی از گرگها وجود دارند. برخی از آنها شیطانی هستند و برخی فقط لذتطلب هستند و به دنبال آن هستند که بدون اینکه چیزی بدهند، چیزی بگیرند. بعضیها هم دوست دارند بازی کنند». اعتراض به فرهنگ آزار جنسی در هالیوود، در سال ۲۰۱۷ با طرح اتهام علیه هاروی واینستین شروع نشد. در واقع، یکی از بزرگترین اسطورههای این صنعت، یکی از رسواکنندگان پیشروی آن هم بوده است.
همانگونه که «میشل مورگان» در کتاب «مریلین مونرو: خصوصی و سری»[۳]، سلسله وقایع مربوط به او را بیان میکند، در اواخر دهه ۱۹۴۰، مونروی جوان برای رسیدن به آرزویش یعنی تبدیل شدن به یک مدل و بازیگر، تقلا میکرد. او اغلب برای پولِ غذا و اجاره با مشکل مواجه بود و مدل بودن هم خطرهای شغلی خاص خودش را داشت. در سال ۱۹۶۲، دو سال قبل از این که مونرو در نتیجهٔ اُوِردُز از دنیا برود، توضیح داد که چگونه رابطه جنسی در شغل مدلها نقش بازی میکند: «وقتی که من به عنوان مدل کارم را آغاز کردم، سکس به نوعی بخشی از این شغل بود […] و اگر کسی با این مسئله کنار نمیآمد، ۲۵ دختر دیگر منتظر بودند که آن را قبول کنند».
وقتی که من به عنوان مدل کارم را آغاز کردم، سکس به نوعی بخشی از این شغل بود […] و اگر کسی با این مسئله کنار نمیآمد، ۲۵ دختر دیگر منتظر بودند که آن را قبول کنند
تبدیل شدن به یک ستارهٔ کوچک در هالیوود هم مسئله را آسانتر نکرد. «سارا چرچوِل»، نویسنده کتاب «زندگیهای متعدد مریلین مونرو»[۴] میگوید: «مردان او را مخاطب قرار میدادند و میگفتند که میتوانند به او کمک کنند که نقشهایی که آرزو دارد را به دست آورد». مدیر برنامه مونرو، «هری لیپتون» یک بار تعریف کرد که یکی از کلهگندههای هالیوود در یک میهمانی به مونرو پیشنهاد داده که در مقابلِ برخی الطاف جنسی، برای او هدایایِ گرانقیمت بخرد. او این خواسته را رد میکند و در راه برگشت به خانه از هری میپرسد: «هری، به چنین مردانی چه میتوانم بگویم؟». لیپتون پاسخ میدهد: «خودت یاد میگیری».
مونرو رسوا کردن گرگها را آغاز کرد
واقعاً هم مونرو یاد گرفت که گرگها را تحمل کند. او در زندگینامهٔ ناتمامش به نام «داستان من»[۵] اینگونه مینویسد: «آنها خیلی زیاد بودند. من از آنها پول نگرفتم، اما همیشه سوار لیموزینهایشان میشدم و در میهمانیهای مجلل کنار آنان مینشستم. همواره احتمال آن وجود داشت که این بار، نه یک گرگ، بلکه یک فرصت شغلی باشد».
در سال ۱۹۴۶ در سن بیست سالگی، مونرو اولین شغل بزرگش را به دست آورد، که یک قرارداد با کمپانی «فاکس قرن بیستم» بود و سال بعد از آن قراردادی با «کلمبیا پیکچرز» بست. اما این مسئله جلوی پیشنهادهای ناخوانده را نگرفت. چرچوِل میگوید: «داستانهای زیادی در مورد تهیهکنندگانی وجود دارد که تلاش میکردند به او بفهمانند راه رسیدن به کاناپه تست بازیگری، رابطهٔ جنسی با آنهاست». پس از آنکه مونرو تست بازیگری کمپانی کلمبیا پیکچرز را با موفقیت پشت سر گذاشت، ادعا کرد که رییس متأهل استودیو، «هری کُوهن»[۶] او را به سفری با قایق تفریحیاش دعوت کرده است. مونرو پاسخ داد که تنها در صورتی به این سفر خواهد رفت که همسر کوهن هم باشد. پس از این ماجرا، قرارداد کار او لغو شد.
اما اگر مونرو میخواست رؤیایش را دنبال کند نمیتوانست بهطور کلی از کاناپه تست بازیگران پرهیز کند. مونرو در داستان من میگوید: «شما میدانید که وقتی یک تهیهکننده از یک بازیگر زن میخواهد که برای گفتوگو در مورد فیلمنامه به دفتر کارش برود، متن فیلم تمام چیزی نیست که او در ذهن دارد. من با تهیهکنندهها رابطه داشتهام و دروغگو خواهم بود اگر بگویم که این کار را نکردهام».
عزیزم، مراقب گرگهای هالیوود باش. آنها اگر چیزی را که میخواهند، به دست نیاورند قراردادت را لغو خواهند کرد
زمانی که مونرو به یک ستاره تبدیل شد، تلاش کرد از زنان جوانی که تازه به صنعت سینما وارد شدهاند مراقبت کند. «جوآن کالینز»[۷] در یک گفتوگوی تلویزیونی با برنامهٔ «صبح امروز» بریتانیا، به بیان خاطرات خود با مونرو پرداخت. آن زمان کالینز یک بازیگر جوان بریتانیایی بود که تازه به هالیوود وارد شده بود و مونرو در مورد مخاطرات کار در آمریکا به او هشدار میدهد. کالینز میگوید: «او گفت: عزیزم، مراقب گرگهای هالیوود باش. آنها اگر چیزی را که میخواهند، به دست نیاورند قراردادت را لغو خواهند کرد».
مونرو در کنار این حمایتها و توصیهها برای بازیگران جوانتر، سالها پیش از جریان #MeToo به دنبال رسوا کردن گرگها بود. کتاب خاطرات او و مقالهای که در سال ۱۹۵۳ منتشر کرد، موارد متعدد آزار یا پیشنهاد از سوی مردان را (بدون ذکر نام آنان) دربر میگرفت؛ مانند کارگردانانی که او را در میهمانیها گیر میآوردند و تهیهکنندگانی که او را در عصر روزهای تعطیل به دفتر کارشان دعوت میکردند. چرچوِل میگوید: «مریلین واقعاً یکی از اولین ستارگان بزرگی بود که در مورد آنچه ما امروز به نام آزار جنسی میشناسیم، سخن گفت. او در مورد فرهنگی سخن میگفت که در آن زنان امنیت ندارند و تمام حرف او این بود که این اتفاق بارها و بارها و بارها رخ میدهد».
در سالهای پس از مرگ مونرو، کسانی که داستان زندگی او را مینوشتند (و اکثراً مرد بودند) عموماً نقش این ستاره را در شکستن فضای سکوت نادیده گرفتند و ترجیح دادند که بیشتر به جزئیات شهوانی زندگی شخصی او و این شایعه که او با رابطه با کلهگندهها، خود را به اوج رساند، بپردازند. خودِ مونرو تا روزی که زنده بود خودش را یک مصلح اجتماعی یا فردی پیشگام در مورد حقوق زنان نمیدانست. «اِلا فیتزجرالد»، خوانندهای که دوست نزدیک مونرو بود، در مورد این ستاره سینما میگوید: «او یک زن غیرمعمولی بود، کسی که کمی جلوتر از زمان خود بود، اما خودش خبر نداشت».
پینوشت:
[۱] Motion Picture and Television Magazine
[۲] Wolves I Have Known
[۳] Marilyn Monroe: Private and Confidential
[۴] The Many Lives of Marilyn Monroe
[۵] My Story
[۶] Harry Cohn
[۷] Joan Collins
۲۲ آبان, ۱۳۹۷