ماریا تریسا هارت
در دهه حاضر که داستانهای ابرقهرمانی، مانند پاهای «دکتر اختاپوس»، با اسپینآفهای مختلف به هر سو کشیده میشوند؛ به نظر میرسد، همچنان که استودیوها از ابرقهرمانان بیشتری رونمایی میکنند، شخصیتهای اصلی مرد نیز در حال یکسان و یکشکل شدن هستند.
سینما روها هر بهار و تابستان میتوانند روی یکچیز حساب کنند؛ تماشای فیلمهای ابرقهرمانی. تا همین امروز، استودیوها برای ابرقهرمانان درجهیک (سوپرمن، بتمن، اسپایدرمن، هالک) و درجهدو (مرد آهنی، ثور، دِردِویل) آثاری ساختهاند و به سراغ قهرمانان درجه سه (مرد مورچهای، دِدپول، نگهبانان کهکشان و…) نیز رفتهاند.
حقیقت اجتنابناپذیر دیگر این است که این فیلمها شامل بازیگرانی هستند که برای پوشیدن لباس اسپَندِکسشان[۱] رژیمهای غذایی سختی گرفته و تمرینات سنگینی انجام میدهند. امروزه تمرین بازیگران برای حجم آوردن و آبکردن چربیها بهمنظور بازی در نقشهای ابرانسانیشان اجتنابناپذیر به نظر میرسد، اما معیارهای کنونی برای قهرمانان عضلانی و دستنیافتنی کتابهای کمیک، چیز جدیدی است. در چند دهه اخیر نوسانات چشمگیری در رابطه با تصویرِ بدن «بدون نقص» مردان وجود داشته است. همانطور که اینفوگرافیک مجله اکونومیست نشان میدهد، «بروس وِین»[۲] با نقشآفرینی «آدام وِست»[۳] و وزن ۹۰ کیلوگرم ممکن است تماشاگرانِ آشنا با بتمنِ «مایکل کیتون»[۴] (۷۱ کیلوگرم) را متعجب کند؛ این در حالی است که هردوی آنها در مقایسه با بتمنِ «بن افلک»[۵] (وزن ۹۷ کیلوگرم و قد ۱۹۳ سانتیمتری) کوچک به نظر میرسند. درواقع سیر تحولی بدن سوپرمن، بتمن و دیگر ابرقهرمانانِ دیسی و مارول نشان میدهد که چگونه فیزیکِ ایدهآل مردان در فرهنگعامه آمریکا طی دهههای متمادی تکامل یافته است.
در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، صنعت سینما و تلویزیون، رابطه عاشقانه خود را با مردان شنل پوش آغاز کرد. اگرچه این قهرمانان، قطار را متوقف میکردند، روی ساختمانها میپریدند و به مخفیگاههایشان پناه میبردند، اما شمایلی یکسان با ابرقهرمانان امروزی (شانههای بزرگ، بدن گلدانی و شکم شش تکه) نداشتند.
«کِرک اَلین»[۶] اولین بازیگری که در سال ۱۹۴۸ نقش سوپرمن را بازی کرد بیشتر شبیه به یک دانشجوی ورزشکار بود تا بیگانهای خداگونه. بعدتر نقش سوپرمن به «جورج ریوْز»[۷] رسید؛ مرد آهنینِ اصلیِ دهه ۵۰.
ریوز قهرمانی با سینهای کشیده و خمرهای، بالاتنهای مربع شکل و دست و پایی بلند بود که عضله آنچنانی در معرض دید نداشت. اما مردانگی «جان وِین»گونهای داشت (قرص و محکم با آروارههایی قوی) که بدنش را متناسب آن زمان میساخت.
در سال ۱۹۶۶، آدام وست در سریالی که اسم خودش هم روی آن بود، نقش بتمن را بر عهده گرفت. بدن وست تنومند بود و بروس وینِ او بدون لباس بتمن بیشتر شبیه به «جیمز باند» به نظر میرسید تا «چارلز اطلس»[۸]. (اتفاقاً وست بعد از بازی در یک پیام بازرگانی الهام گرفته از فیلمهای جیمز باند، برای نقش بتمن انتخاب شد). برخلاف بتمنهای بعد از آن، وست وقتی لباس مخصوص بتمن را میپوشید، تغییر شکلی در بدنش نداشت. لباس ساده خاکستری و سیاه او تنها فیزیک معمولیاَش را برجسته میکرد؛ فیزیکی معمولی برای مردی که وظیفه نجات شهر بر دوش او بود.
در آن دوران، هالیوود هنوز اسپندکس یا قالبهای پلاستیکی عضلات سینه و بازو را کشف نکرده بود. بنابراین لباسهای قهرمانان غالباً این نکته را برجسته میکردند که تصویر فیزیکی این ابرقهرمانان بسیار شبیه به فیزیک مخاطبان عادی است
وست بعدها در حضور افتخاری خود در برنامه «سیمپسونها» در مورد ظاهرش در آن سریال شوخی کرد و گفت: «در آن زمان، نیازی به لباس یکتکه قالبگیری شده نداشتیم؛ مردم خود وِستِ را میدیدند». در آن دوران، هالیوود هنوز اسپندکس یا قالبهای پلاستیکی عضلات سینه و بازو را کشف نکرده بود. بنابراین لباسهای قهرمانان غالباً از جنس جورابهای ساق بلند زنانه بود! این لباسها درمجموع عضلههای پایینتنه را نشان نمیدادند و این نکته را برجسته میکردند که تصویر فیزیکی این ابرقهرمانان بسیار شبیه به فیزیک مخاطبان عادی است. در اوایل دهه ۱۹۶۰ شاخص توده بدنیِ مردان بزرگسال بهطور متوسط در حدود ۲۵ بود که میزانی «معمولی» (ترکیب سالمی از عضله و چربی) محسوب میشود. (جالب است بدانیم که طبق گزارش مرکز کنترل و پیشگیری بیماری، امروزه و در عصر ابرقهرمانانِ پفکی، مردان آمریکایی بهطور متوسط دارای شاخص توده بدنی ۲۹ هستند).
تا اواخر دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، صنعت مواد مصنوعی به اوج خود رسید. کیفیت اسپندکس، پلیاستر و لیکرا که در اواخر دهه ۱۹۵۰ اختراع شده بودند، بهبود داده شد و این مواد محبوبیت تازهای در عصر دیسکو پیدا کردند. با بالا رفتن تولید و عرضه این مواد، بالاخره برای لباس ابرقهرمانان نیز از مواد کشی استفاده شد؛ تحولی که منجر به تأکید بر تشدید تناسب اندام گردید. در این دوران بود که «کریستوفر ریو»[۹] بهعنوان بازیگر جدید سوپرمن انتخاب شد. تهیهکنندگان، نگران از قدبلند و بدن قلمی ریو، به او فشار آوردند تا زیر لباسش عضلههای تقلبی بپوشد. او از این کار سر باز زد و در عوض روشی را اتخاذ کرد که امروزه به امری روتین و بدیهی تبدیل شده است: او یک مربی بدنسازی استخدام کرد و ۱۳ کیلوگرم عضله ساخت. ریو نمیتوانست اسکلت بدنش را تغییر دهد، اما توانست عضله دوسر بازو، شانههایی قوی و عضلات شکمی بیاورد که همهشان بهوسیله لباس کشی و چسبندهاش برجسته شده بودند. سوپرمنِ ریو، نماد بدن ایدهآل جنس مذکر بود که جَو دیوانهوار ورزشی و ویدیوهای ویاچاس تمرین اِیروبیکِ «جین فاندا» در دهه ۱۹۸۰ به آن شکل دادند.
در سال ۱۹۷۸، هالک با اداواصول و پیچوتاب مخصوص خود، مسیرش را به سمت صفحههای تلویزیونی باز کرد. هالکِ «لو فِریگنو»[۱۰] شبیه به کشتیگیری یونانی-رومی بود؛ با رگهای بادکرده و عضلاتی بسیار عظیم. برخلاف دیگر بازیگرانی که درگذشته نقش ابرقهرمانان را بازی کرده بودند، فریگنو عقبه بدنسازی داشت. این دو مقطع (از فریگنو تا ریو) نمایانگر بازه محدود بدنهای مردانه فرا متناسب است؛ اما بااینوجود نسبت به آنچه مخاطبان امروزه در بسیاری از ابرقهرمانان میبینند، گستره وسیعتری دارد. همانطور که مسابقات المپیک مکرراً به مخاطبان یادآوری میکند، دو بدن در اوج وضعیت فیزیکی خود ممکن است شکلی بسیار متفاوت داشته باشند، اما هالیوود دیگر این واقعیت را آنچنان به رسمیت نمیشناسد.
سوپرمنِ ریو، نماد بدن ایدهآل جنس مذکر بود که جَو دیوانهوار ورزشی و ویدیوهای ویاچاس تمرین اِیروبیکِ «جین فاندا» در دهه ۱۹۸۰ به آن شکل دادند
در سال ۱۹۹۱، یک فلسفه جدید هنری متأثر از موسیقی آلترناتیو راک از فرهنگ خیابانی سیاتل شروع شد. حلقههای بینی، موهای نئونی و لباسهای فلانل از حواشی جامعه به جریان اصلی راه پیدا کردند و در میان این ماجرا، «کِرت کوبِین»[۱۱] الگوی آزمایشی نوینی از مردانگی را مجسم کرد. مجلهی «وُگ»[۱۲] گفت: «او آنتیتزی برای مرد آمریکاییِ بدنی بود… باعث شد تیپ لَش و شلوول، جذاب به نظر برسد؛ چه برای پسرها چه برای دخترها». این ظاهر بیجنسیت (که لزوماً به مردان یا زنان محدود نمیشد)، نرمتر به نظر میرسید و متأثر بود از همان «تیپ هروئینی» که ظاهر آدم دربهدر را در میان زنان تجلیل میکرد.
زمانی که در اواسط دهه ۱۹۹۰ «برندون لی» شخصیت زاغ و تاریکِ «کلاغ»[۱۳] را به سینماها آورد، دنیای ابرقهرمانها شاهد ظهور شخصیت ثانویه خود بود. انگار شاهد دوران افول بتمن پس از درگیری با غول اعتیاد بودیم؛ با تیپی گوتیک و نیقلیانی، رنگ پریده و موهایی درهمبرهم. فیلم علیرغم تبلیغات کم بهتدریج در گیشه به موفقیت رسید و زمینه ساخت دنباله آن هم فراهم شد (علیرغم مرگ غمانگیز بازیگر نقش اصلی، پیش از پایان فیلمبرداری). حولوحوش همان زمان، شخصیت کُمیکِ «مرد شنی»[۱۴]، با اندام نحیفی شبیه به خوانندههای راک، در مجموعه کُمیکِ «سرگیجه»[۱۵] حضور پیدا کرد. (نسخه سینمایی این شخصیت در فرایند تولید و دستبهدست شدن بین تهیهکنندگان و نویسندگان مختلف مسیر خود را گم کرد؛ تا اینکه نقدی تُند از فیلمنامه، روی وبگاهِ «اِینت ایت کول نیوز»[۱۶] در سال ۱۹۹۸ رسماً پروژه را نابود کرد.)
در چنین فضایی بود که قهرمانان عضلانی سالهای پیشین کمکم تبدیل به ابزار کمدی شده و حتی مورد تمسخر مستقیم قرار گرفتند. در این دهه بود که از «بتمن و رابین» رونمایی شد؛ سبکبالترین و اغراقآمیزترین فیلم در تاریخ فرانشیزهای دی سی که این دوشخصیت را صراحتا جنسی تصویر کرده بود.
اما با آغاز هزاره جدید نوعی آتشبس شکل گرفت و اشکال مختلف بدن برای ابرقهرمانان ارائه شد. شاید هیچ فیلمی بهتر از «نگهبانان»[۱۷] محصول ۲۰۰۹ این مسئله را نشان ندهد. در این فیلم، دکتر منهتنِ[۱۸] بسیار عضلانی– که بدنش با سیجیآی ساخته شده و الهام گرفته از مربی مشهور تناسباندام «گِرِگ پلیت» بود – در کنار مرد میانسالی به نام «جغد شب»[۱۹] – که لباسی قالبگیری شده میپوشید تا بدن بدفرم خود را مخفی کند ـ قرار گرفته است. لازم به ذکر است که هیچکدام از این دو مرد مورد تمسخر قرار نمیگیرند و شخصیت زنِ اصلی فیلم به هر دو آنها تمایل یکسانی دارد. هر دو نقش پروتاگونیست را بازی میکنند و در مخاطب حس همدردی و احترام را نسبت به خودشان ایجاد میکنند؛ که این موضوع نشانهای است از مقبولیت بیشتر این نکته که مردان با هر بدن و اندازهای میتوانند قهرمانان رمانتیک باشند.
و اما در دهه حاضر، داستانهای ابرقهرمانی، مانند پاهای «دکتر اختاپوس»، با اسپینآفهای مختلف به هر سو کشیده میشوند؛ اما به نظر میرسد، همچنان که استودیوها از ابرقهرمانان بیشتری رونمایی میکنند، شخصیتهای اصلی مرد نیز در حال یکسان و یکشکل شدن هستند. «کاپیتان آمریکا» (کریس اِوانس)، «مرد آهنی» (رابرت دائونی جونیور)، و تقریباً همه شخصیتهای «انتقامجویان»[۲۰] تبدیل به ناوگانی از مردان عضلانی یکشکل شدهاند. حتی وقتی ضدقهرمانان شلخته و بدعنقی مثل «دِدپول» (رایان رِینولدز) یا «پیتر کوئیل» در نگهبانان کهکشان (کریس پِرَت) حضور پیدا میکنند، آنها هم آماده برای صحنههای اَکشن و با شکم شش تکه میآیند. در این میان شخصیتهایی که بدنهای متفاوتی دارند هم اغلب بیگانه بوده و یا اصلاً انسان نیستند؛ مثل راکونیِ که دستیار پیتر است!
این ابرقهرمانان در بینقصی فیزیکی بهجایی رسیدهاند که هالیوود را به شکلی خطرناک به سمت «دره وهمی»[۲۱] – مکانی وهمآلود و مخوف پر از انسانهای ساخت دست بشر – هدایت میکند. تکثیر کلیشهوار این ایدهآل از بدن مردان، میتواند موجب قطع ارتباط مخاطب با این فیلمها شود. زیرا این دالانِ پژواک صدای مردان عضلانی، از نکته مجابکننده در مورد ابرقهرمانان غفلت میکند: نقطه تلاقی «اَبَر» بودن و «انسان» بودن.
البته که سینما روها انتظار دارند ابرقهرمانانشان نسبت به مردان عادی بهتر، قویتر و خداگونهتر باشند، اما ابرقهرمانان دهههای پیشین میتوانستند برتری خودشان را همراه با مقداری ضعف انسانی به مخاطب منتقل کنند. از این گذشته، قهرمانی که کمی آسیبپذیر نباشد، باورپذیر نیست. حتی سازندگان اولین برنامههای رادیوییِ سوپرمن نیز متوجه این مسئله بودند؛ به همین خاطر است که کریپتونایت[۲۲] را از خودشان درآوردند.
[۱] اسپندکس: لباسهای کشی و چسبنده
[۲] Bruce Wayne
[۳] Adam West
[۴] Michael Keaton
[۵] Ben Affleck
[۶] Kirk Alyn
[۷] George Reeves
[۸] Charles Atlas (1893-1972)
ورزشکار ایتالیایی-آمریکایی که از پیشگامان پرورش اندام به شمار میرود.
[۹] Christopher Reeve
[۱۰] Lou Ferrigno
[۱۱] Kurt Cobain:
بنیانگذار و خواننده اصلی گروه راک «نیروانا»
[۱۲] Vogue
[۱۳] The Crow
[۱۴] The Sandman
[۱۵] Vertigo
[۱۶] Ain’t it cool news
[۱۷] Watchmen
[۱۸] Dr. Manhattan
[۱۹] Nite Owl
[۲۰] Avengers
[۲۱] Uncanny Valley
[۲۲] سنگهایی از سیاره کریپتون، زادگاه سوپرمن، که قدرتهایش را تضعیف میکنند
۳ دی, ۱۳۹۸