توره
اگر پول خوبی بدهند، آیا حاضرید نیروی کاری متشکل از بردهها را مدیریت کنید؟ آیا حاضرید در ازای داشتن شغل، غذا، و تخت خواب تا آخر عمر، آزادیتان را تسلیم کنید؟ به دنیای هولناک و پوچگرایانه «ببخشید مزاحم شدم» خوشآمدید.
یکبار مردی ثروتمند به من گفت که آدم نمیتواند پولدار شود مگر آنکه دیگران برایش کار کنند. برای رسیدن به رؤیای آمریکاییِ «ثروت بیحدوحصر»، نیاز است که روی پشت دیگران بایستید؛ این تعریف کاپیتالیسم است! اما چگونه آنها را ترغیب میکنید که اجازه دهند روی پشتشان بایستید تا بیشتر پول به دست بیاورید؟ و به خاطر این مزیت چه دِینی به آنها دارید؟
این سؤالات در قلب «ببخشید مزاحم شدم»[۱] قرار دارد؛ فیلمی کمدی-درام با بازی ستارگانی همچون «لاکیث استنفیلد»[۲] و «تسا تامپسون»[۳] و به نویسندگی و کارگردانی «بوتس رایلی»[۴] – خواننده رَپ گروه موسیقی «کودتا» از شهر اوکلند. ببخشید مزاحم شدم، که داستانش در نسخهای متفاوت از ایالت کالیفرنیا اتفاق میافتد، یکی از ضدکاپیتالیستیترین فیلمهایی است که تابهحال در هالیوود تولید شده است. زیاد دیدهایم که پولدارها را شرور نشان بدهند، اما در این فیلم شاهد آن هستیم که افراد برای بالا رفتن از نردبان ترقی ابرشرکتها، حاضرند روح خودشان را هم بفروشند. فیلم نشان میدهد که مردم چقدر راحت برای رسیدن به پول از اصولشان عدول میکنند؛ و از آن وحشتناکتر، این است که صاحبان و مدیران این شرکتها برای بار آوردن کارگرانی کاملاً مطیع حاضرند به چه کارهایی دست بزنند.
«ببخشید مزاحم شدم»، یکی از ضدکاپیتالیستیترین فیلمهایی است که تابهحال در هالیوود تولید شده است. زیاد دیدهایم که پولدارها را شرور نشان بدهند، اما در این فیلم شاهد آن هستیم که افراد برای بالا رفتن از نردبان ترقی ابرشرکتها، حاضرند روح خودشان را هم بفروشند
اما «ببخشید مزاحم شدم» یک کنایه هوشمندانه و پرتکرار دارد که باعث میشود به راحتی در ذهن مخاطب ماندگار شود: یک کاراکتر سیاهپوست که با لحن مسخره یک سفیدپوست صحبت میکند. استنفیلد بهسرعت خودش را بهعنوان یکی از جذابترین بازیگران روزگار خود تثبیت کرده است. او در «مستقیم از کامپتون»[۵] نقش اسنوپ داگ را بازی کرد و اخیراً نیز در «برو بیرون»[۶] و «آتلانتا»[۷] هنرنمایی کرده است. اما در این فیلم نقشی کاملاً متفاوت دارد. کاراکترش به نام «کَشِس گرین»[۸] (ملقب به کَش) – بازاریاب تلفنی سطح پایین – درمییابد که برای موفق شدن در این کار باید با صدای سفیدپوستان صحبت کند. منظور آن صدای کلیشهای و تودماغی نیست که کمدینهای سیاهپوست سطح متوسط اَدایش را درمیآورند، بلکه باید از صدایت معلوم باشد که از مزیتهای اجتماعی یک فرد سفیدپوست بهرهمند هستی؛ یعنی صدا و صحبت کردنت جوری باشد که انگار مستحق داشتن یک زندگی خوب هستی؛ یعنی در روح و روانت احساس آرامش کنی؛ یعنی هیچوقت نترسی که صرفاً چون نفس میکشی پلیس را برایت خبر کردهاند.
دیدن اینکه یکی از سیاهپوستترین بازیگران با چنین صدایی حرف میزند – درواقع صدایش را دیوید کراسِ بسیار شوخ و بامزه و بسیار سفیدپوست دوبله کرده است – کنایه بامزهای است که هیچوقت قدیمی نمیشوند. اما در سطحی عمیقتر، تماشای اینکه کش یاد میگیرد با «صدای سفید» حرف بزند و درنتیجهٔ آن، مسیر شغلیاش متحول میشود، مثل دیدن یک پارودی عالی از مسئلهای است که بسیاری از سیاهپوستان مشغول در جهان ابرشرکتها آن را فهمیدهاند: برای موفق شدن، باید شخصیتتان را طوری تنظیم کنید که برای سفیدپوستان دلپذیر باشد.
در ببخشید مزاحم شدم، کَش در سطح بسیار بالایی «رمزگردانی»[۹] میکند – استفاده از پرسوناژهای متفاوت برای صحبت کردن با مخاطبانی با نژادهای مختلف. البته، رمزگردانی فینفسه مشکلی ندارد. اکثر کارگران سیاهپوست و سبزهرو گونهای از آن را اجرا میکنند. اگر بخواهید در آمریکای ابرشرکتها بهجایی برسید، استفاده از آن اغلب ضروری است – به خاطر همین است که خیلی از مخاطبان با صدای سفید کَش ارتباط برقرار میکنند. موضوع این نیست که تمام محصولاتت را به فروش برسانی، موضوع پیدا کردن شخصیتی است که به پیشرفت شما کمک میکند. بااینوجود، در اثر ابزوردیست و هوشمندانهای نظیر این فیلم، کَش حد و حدود را رعایت نکرده و در نهایت موجب فساد و تباهی روحش میشود. وقتی متوجه میشود که باید برای نیروی کاری بازاریابی کند که عملاً برده خواهند بود، میگوید نه – تا اینکه رقم حقوقش را میبیند.
این مداقه دقیق در هویت سیاه و مسئله سرکوب آن، در واقع تنها یک زیر پیرنگ است. فیلم در نهایت تخریبی ویرانکننده نسبت به کاپیتالیسم است؛ نشان میدهد که مردم آزادیشان را واگذار میکنند تا مجبور نباشند از بابت پول نگرانی داشته باشند
بااینهمه، این مداقه دقیق در هویت سیاه و مسئله سرکوب آن، در واقع تنها یک زیر پیرنگ است. فیلم در نهایت تخریبی ویرانکننده نسبت به کاپیتالیسم است؛ نشان میدهد که مردم آزادیشان را واگذار میکنند تا مجبور نباشند از بابت پول نگرانی داشته باشند. صاحبان و مدیران بهعنوان افرادی تباه، تهی، فاسد و کاملاً شرور نمایش دادهشدهاند که نقشه میکشند تا کارگرانی ارزانتر، مطیعتر و سودآورتر از هر زمانی را بسازند.
ببخشید مزاحم شدم با تمرکز بر یک اعتصاب در مرکز بازاریابی تلفنی، یادآور فیلمهایی است که دههها قبل ساخته شدند – سیلکوود[۱۰]، نورما رِی[۱۱]، راجر و من[۱۲] – و اتحادیهها را قدرتمند و ذینفوذ تصویر کردهاند. اما حمله جمهوریخواهان در دهههای متمادی به نیابت از شرکتهای بزرگ، جایگاه اتحادیهها را در زندگی مردم آمریکا تضعیف کرده است. در این میان، طبق گزارش مؤسسه «سیاست زندانها»[۱۳] – اندیشکدهای در حوزه سیاستهای عمومی – سیاست حکومت آمریکا در حوزه حبس انبوه، موجب به زندان افتادن دو میلیون نفر شده است. سرانه زندانی در آمریکا بیشتر – بسیار بیشتر – از هر کشور دیگری است.
ببخشید مزاحم شدم با ابداع شرکتی هولناک به نام «وُریفری» (به معنای «بدون نگرانی») – محیط کاری شبیه به زندان که اشتغال، جای خواب و غذای افراد را تا آخر عمرشان تضمین میکند – به همه این موارد، ازجمله بخش در حال رشد و توسعه زندانهای خصوصی میپردازد. در این واقعیت موازی و کابوسواری که فیلم به تصویر میکشد، مردم آنقدر مشتاقاند تا «سگدو زدن» را متوقف کنند، که به شرکت وُریفری میپیوندند و خودشان را در بیگارخانهای با تختهای دوطبقه و در لباسهای یکتکه و یکشکل (شبیه به لباس زندانیها) مییابند. در این میان، مالکان شرکتها، بسیار هیجانزده و خوشحال هستند که نیروی کار دائمی دارند و میتوانند خدماتشان را به بالاترین رقم پیشنهادی بفروشند.
فیلم برای ما کاپیتالیسمی را تصویر می کند که رسیدن به رضایت و خوشحالی را از طریق مصرفگرایی بیحدومرز وعده میدهد. یک شغل پیدا کنید – سپس ذوب در سیستم شوید و در نهایت انسانیتتان را از دست بدهید. راه خروجی وجود ندارد. روز خوبی در محل کارتان داشته باشید!
این ایده ذهن آدم را منفجر میکند، بااینحال شدیداً در واقعیت ریشه دارد. بسیاری از ما حس میکنیم در زندانی مجازی محصور شدهایم؛ برای زنده ماندن کار میکنیم؛ هیچگاه جلو نمیافتیم؛ یکی از چرخدندههای این ماشین. چند نفر از کسانی که دو شغل پارهوقت دارند و بهزحمت روزگار میگذرانند، حاضرند کارشان در والمارت یا مکدونالد را با یکعمر زندگی در بیگارخانهای مجازی عوض کنند؟ اگر بازاریابی درستی انجام شود، اصلاً ایده عجیب و دور از ذهنی به نظر نمیرسد.
نبوغ ببخشید مزاحم شدم در همین نکته نهفته است: فیلم برای کل سیستم کیفرخواست صادر میکند. حیاتی است که کارگران به داشتن فرصت برای ترقی باور داشته باشند، و به کار کردن ادامه دهند. و حیاتی است که ثروتمندان باور داشته باشند هیچگاه از تخت بلندبالایشان پایین نخواهند افتاد، تا به ریسک کردن و سرمایهگذاری ادامه دهند. حالا ثروتمندان کنترل سیستم سیاسی آمریکا را در دست دارند. هرچقدر که بخواهند میتوانند به کاندیداها پول اهدا کنند؛ کاندیداهایی که پس از پیروزی در انتخابات مدیون اهداکنندگانشان هستند. ثروتمندان، ثروتمندتر میشوند، و طبقه متوسط کوچکتر و تعداد فقرا بیشتر میگردد. ببخشید مزاحم شدم، با به تصویر کشیدن نزاع بین کارمندان و مدیریت، بسیار مناسب و مربوط با زمانه ماست. فیلم با نگاه کردن به دوران کنونی از لنز جنگ طبقاتی، نهایتاً بهعنوان اثری دیده خواهد شد که جلوتر از زمانه خود بوده است.
درونمایه کلیدی دیگر، علاقه شدید جامعه به دیدن خواری و خفت مردم است. در این فیلم، برنامه تلویزیونی وجود دارد که با نشان دادن تصاویری از کتک خوردن مردم بهشدت محبوب شده است. کلیپی از کَش – خونینومالین، پس از خوردن قوطی نوشیدنی به او در طی آشوب – دستبهدست میشود. مردم در این فیلم، دوست دارند به یکدیگر بخندند: تنشی زبر و خشن بین آنها وجود دارد که با وضعیت اقتصادیشان مرتبط است. وقتی حس کنید با همسایهتان بر سر زندگیتان در رقابت هستید، سخت است که بخواهید رفتار مهربانانه و همسایهوار از خود نشان دهید.
ببخشید مزاحم شدم پر است از داستانهای عجیب، اما خب، دورانی که در آن زندگی میکنیم واقعاً هم عجیب است؛ کمدی است که آینهای را جلوی جامعه قرار میدهد، اما از آن آینههای نابهنجارنما که تصویر را با پیچوتاب نشان میدهند. فیلم برای ما کاپیتالیسمی را تصویر می کند که رسیدن به رضایت و خوشحالی را از طریق مصرفگرایی بیحدومرز وعده میدهد. یک شغل پیدا کنید – سپس ذوب در سیستم شوید و در نهایت انسانیتتان را از دست بدهید. راه خروجی وجود ندارد. روز خوبی در محل کارتان داشته باشید!
[۱] Sorry to Bother You
[۲] Lakeith Stanfield
[۳] Tessa Thompson
[۴] Boots Riley
[۵] Straight Outta Compton – 2015
[۶] Get Out – 2017
[۷] Atlanta – 2016
[۸] Cassius “Cash” Green
[۹] Code-switching: استفادۀ متناوب از دو یا چند زبان، در یک پارهگفتار
[۱۰] Silkwood – 1983
[۱۱] Norma Rae – 1979
[۱۲] Roger & Me – 1989
[۱۳] Prison Policy Initiative
۵ اسفند, ۱۳۹۸