
«ادل» خواننده بریتانیایی که آخرین آلبوم او به نام «۳۰» با الهام از ماجرای طلاقش، مورد اقبال مخاطبان و منتقدان قرار گرفته است.

سایمون مککارتی-جونز
غم، معمولاً احساسی است که سعی میکنیم از آن اجتناب کنیم. بااینحال، موسیقی غمگین ما را به درون خود کشیده و روح تازهای در ما میدمد. چرا گوش دادن به موسیقی غمگین، چنین حس خوبی دارد؟
آلبوم جدید اَدِل[۱] باعنوان «۳۰» بالاخره از راه رسید. ماه گذشته، صدها میلیون نفرمان، تَکآهنگ «به من آسان بگیر»[۲] را در سرویسهای پخش اینترنتی گوش کردیم. این آهنگ احساساتی را در آدم بیدار میکند که نمیتوان به آسانی در قالب واژهها بیانـش کرد. اما احتمالاً همه بر سر این قضیه توافق داریم که آهنگی غمگین است.
اینکه ما از موسیقی غمگین خوشمان میآید، امری واضح و آشکار نیست. غم، معمولاً احساسی است که سعی میکنیم از آن اجتناب کنیم. اگر یک آدم فضایی از بیرون به ما نگاه کند، احتمالاً انتظارش این است که موسیقی غمگین را افسردگیآور و دوستنداشتنی بدانیم.
بااینحال، موسیقی غمگین ما را به درون خود کشیده و روح تازهای در ما میدمد. اما چرا گوش دادن به موسیقی غمگین، چنین حس خوبی دارد؟
زیستشناسیِ موسیقی غمگین
با نظریات زیستشناختی شروع کنیم. وقتی در زندگی واقعی ضایعهای را تجربه میکنیم و یا با درد و رنج دیگران همدل میشویم، هرمونهایی نظیر پرولاکتین[۳] و آکسیتوسین[۴] در بدنمان ترشح میشوند. این هورمنها به ما کمک میکنند تا با درد و رنج کنار بیاییم. به ما حس آرامش، تسلی خاطر و پشتگرمی میدهند.
حس کردنِ درد و رنج ادل، یا یادآوری دردهای خودمان، احتمالاً باعث بهوجود آمدن چنین تغییرات شیمیایی درون ما میشود. یعنی کلیک کردن روی آهنگ ادل، عملاً مثل تزریق مورفین است.
البته هنوز در مورد این نظریه قطعیت کامل حاصل نشده است. براساس یافتههای یک تحقیق، هیچ شواهدی مبنی بر افزایش سطح پرولاکتین پس از شنیدن موسیقی غمگین وجود ندارد. درعینحال، دیگر پژوهشها به نقش پرولاکتین و آکسیتوسین در گرفتن حس خوب از موسیقی غمگین اشاره کردهاند.
روانشناسیِ موسیقی غمگین
یکی از دلایل کلیدی لذت بردن ما از آهنگهای غمگین این است که ما را عمیقاً «تحت تأثیر قرار میدهند». از این تجربه در برخی مواقع با عنوان «کاما موتا»[۵] نیز یاد میشود؛ اصطلاحی سانسکریت به معنای «متأثر از عشق». حس تأثر، میتواند در قالب لرز، سیخ شدن موی بدن، سرازیر شدن سیلی از احساسات (شامل احساسات رمانتیک)، گرمی و ملایمت در سینه و وجد و شعف بروز پیدا کند.
اما چرا حس تأثر به ما دست میدهد؟ «جیمز بالدوین»[۶] نویسنده آمریکایی، در تأملاتش به این موضوع اشاره کرده است: «آنچه بیش از همه مورد اذیت و عذاب قرارم میداد، همان چیزهایی بود که من را به انسانهای در قید حیات — تمام انسانهایی که زمانی در قید حیات بودهاند — وصل میکرد.» بهطور مشابه، حس تأثر نیز میتواند از این نشئت بگیرد که ناگهان به دیگر افراد حس نزدیکی پیدا میکنیم.
موسیقی غمگین ادل میتواند همانند دوست ما باشد و میتواند در قامت یک «جایگزین اجتماعی» نقش ایفا کند
شاید به همین خاطر است که افراد دارای قدرت همدلیِ بالاتر، بیشتر از دیگران تحت تأثیر موسیقی غمگین قرار میگیرند. احتمالاً بسیاری از ما بعد از شنیدن آلبوم ۳۰، به سراغ ویدیوهای واکنش مردم در اینترنت رفتهایم تا ببینیم به دیگران نیز چه حسی دست داده است. این کار به ما امکان میدهد تا تجربهای احساسی را با دیگران سهیم شویم. حس تسهیم گروهی، احساس تأثرمان را تقویت کرده و احساس آسایش و تعلق در ما جرقه میزند.
برخی نیز به این موضوع اشاره کردهاند که موسیقی غمگین ادل میتواند همانند دوست ما باشد. میتواند در قامت یک «جایگزین اجتماعی» نقش ایفا کند. موسیقی غمگین میتواند حکم دوستی خیالی را داشته باشد که پس از ضایعه به ما دلداری و تسلی خاطر میدهد.
احساس تأثر میتواند از یادآوری خاطرات مهم زندگیمان نیز نشئت بگیرد. آهنگهای ادل قدرت نوستالژیک بالایی دارند. شاید این نوستالژی است که از آن لذت میبریم، و نه غم و اندوه.
تنها ۲۵ درصد از افراد گفتهاند که پس از گوش دادن به موسیقی غمگین، حس ناراحتی و اندوه به آنها دست میدهد. باقی افراد، احساسات مرتبط دیگری را تجربه میکنند؛ بیش از همه حس نوستالژی. این حس نوستالژی میتواند به افزایش حس همبستگی اجتماعی، تضعیف حس پوچی، و کاهش اضطراب و تشویش در ما کمک کند.
دسته کاملاً متفاوتی از نظریات روانشناختی اشاره میکنند که آهنگهای ادل مثل یک باشگاه بدنسازی احساسات هستند. فضایی امن و کنترل شده برای ما ایجاد میکنند تا بتوانیم در آن به کاوش اندوه شبیهسازی شده بپردازیم. این آهنگها معادلی احساسی هستند برای سکانس آموزش رزمی مورفیوس به نئو در فیلم «ماتریکس».
اندوه شبیهسازی شده به ما امکان میدهد تا با این احساس آزمون و خطا کنیم و از آن یاد بگیریم. میتوانیم همدلیمان را ارتقا دهیم، یاد بگیریم مسائل را از دید دیگران ببینیم و واکنشهای گوناگون به غم و اندوه را امتحان کنیم. این کار احتمالاً باعث میشود زمانی که در واقعیت ضایعهای اتفاق افتاد، آمادگی بالاتری داشته باشیم. شاید چنین تجربیات یادگیری در طول زمان، در راستای فرحبخشی تکامل یافتهاند تا برای انجامشان انگیزه بهوجود بیاید.
معنایابی در غم و اندوه
این گزینه نیز میتواند وجود داشت باشد که دلیل فرحبخشی آهنگهای ادل غمانگیز یا نوستالژیک بودنشان نیست. شاید آهنگهای او، صرفاً بهخاطر زیبا بودنشان، فرحبخش هستند. شاید غم و اندوه بهطور تصادفی با زیبایی تقاطع پیدا کرده است. بدون شک، دیدن زیبایی یا رفتارهای اخلاقی همواره در ماه حس شعف برمیانگیزد و میتواند ما را تحت تأثیر قرار داده و الهامبخشمان شود.
حتی در سطح فرهنگی نیز میتوانیم درباره این موضوع فکر کنیم. در اینجا میتوانیم لذتی که آهنگهای ادل به ما میدهد را در قالب معنایی که او به یافتناَش کمک میکند، ببینیم. ادل به ما کمک میکند در تجربیات سخت زندگی، معنا پیدا کنیم.
هر کس یک چرا برای زندگی کردن داشته باشد، تقریباً با هر چگونهای کنار خواهد آمد
– فردریش نیچه
بخش عمدهای از هدف هنر تژاژیک همین است. درد و رنج و مصیبت و اندوه جهان را گرفته و به آن معنا میبخشند. همانطور که فیلسوف آلمانی «فردریش نیچه»[۷] میگوید، «هر کس یک چرا برای زندگی کردن داشته باشد، تقریباً با هر چگونهای کنار خواهد آمد.»
در نهایت، آهنگهای ادل برای هر کدام از ما معنای متفاوتی خواهد داشت. ما وقتی به موسیقی غمگین گوش میدهیم که میخواهیم تأمل کنیم، تعلق داشته باشیم، یا آرامش بیابیم. موسیقی غمگین گوش میدهیم تا زیبایی تجربه کنیم، تسلی خاطر یافته یا زمانمان را به مرور خاطرات بگذرانیم.
اما آهنگهای ادل به همه میگویند: شما در درد و رنجتان تنها نیستید. اجازه میدهند درد او را احساس کنیم، مصیبتهایمان را سهیم شویم، و با گذشته و حال دیگران پیوند بیابیم. و در این تسهیم انسان بودنمان، زیبایی وجود دارد.
[۱] Adele
[۲] Easy on Me
[۳] Prolactin
[۴] Oxytocin
[۵] Kama Muta
[۶] James Baldwin
[۷] Friedrich Nietzsche
۱۶ آذر, ۱۴۰۰