جسیکا سالتر
وینی پو، شخصیت جهانی معروف «ایای میلن»، نقشی باورنکردنی در بهبود آسیبهای جنگ جهانی دوم ایفا کرده است.
وقتی به دههی پرهیاهوی ۱۹۲۰ فکر میکنیم، سالهایی که نیویورک تایمز در موردش نوشته: «جین نوشیدنی ملی و سکس وسواس فکری ملی بود»، شاید «وینی پو» نخستین چیزی نباشد که دربارهی آن دوران به ذهنمان میآید.
با وجود این معروفترین خرس دنیا با جملات تکخطی ساده و تفکرات فیلسوفانهی دلنشین، درست به اندازهی شامپاین و مهمانیها و جشنها، جزئی از این دهه بود و واکنش ملایمتر مردم نسبتبه وحشتهای دههی قبل و میلیونها کشته در جنگ جهانی اول را شکل میداد.
در حالی که اِف اسکات فیلتزجرالد[۱] در «گتسبی بزرگ»[۲] تمام شب را مینوشید و میرقصید، خالق پو، ایای میلن که یکی از افسران «جنگ بزرگ» بود، فرار خود را در نوستالژی و بازگشت به سنتی بیغَلوغَشتر پیدا کرد.
با وجود اینکه میلن خود را «صلحطلبی عملگرا» مینامید، برای جنگ ثبتنام کرد و با «هنگ سلطنتی وارویکشایر»[۳] در سال ۱۹۱۶ برای جنگ در نبرد «سام»[۴] راهی شد. ایاچ شپرد[۵] تصویرگر هم در همان زمان در جبههی غربی افسر «هنگ توپخانهی سلطنتی» بود؛ هرچند تا بعد از جنگ با هم ملاقات نکردند.
ایای میلن و ایاچ شپرد نویسنده و تصویرگر مجموعهی وینی پو، به عنوان افسران انگلیسی در جنگ جهانی اول خدمت میکردند
در حملهی سوم در روز اول، تقریبا ۲۰ هزار سرباز بریتانیایی کشته و ۴۰ هزار نفر زخمی و در روزهای بعد هر روز ۱۰ هزار نفر کشته یا زخمی شدند. در میان کشتهها صمیمیترین دوست میلن و برادر شپرد هم بودند؛ هر دو تقریبا بلافاصله کشته شدند. آن تواِیت[۶]، نویسندهی کتاب «خداحافظ کریستوفر رابین: ایای میلن و خلق وینی پو»[۷] میگوید: «متوسط عمر افسران جوان حدود شش هفته بود. زنده ماندن میلن و شپرد بیچون و چرا مثل یک معجزه بود.»
میلن در نوامبر به دلیل ابتلا به تب خندق معاف شد و برای کار در ادارهی جنگ به انگلستان فرستاده شد. با اینکه مدارک رسمیای مبتنی بر ابتلای وی به موجگرفتگی وجود ندارد (این مورد تنها در مورد حدود ۶۵ هزار نفر تشخیص داده و ثبت شد)، هیچ شکی نیست که تحت تاثیر قرار گرفته بود. بعدها خودش نوشت: «[جنگ] باعث شده بود جسمم از بابت آن کابوسِ حقارت ذهنی و اخلاقی بیمار شود.»
«خداحافظ کریستوفر رابین»[۸]، فیلم جدیدی که در مورد او و پسرش ساخته شده، تاثیر این فشار جنگ را نشان میدهد. نشان میدهد چگونه در جنگل دیدنی «اشداون»، همان جنگلی که الهامبخش «بیشهی صد جریب»[۹] بود، قدم میزنند و در میان برگها تصاویر وحشتناکی از جنازههای روی هم تلنبار شده میبینند. جیمز کمپل[۱۰] که مدیر بنیاد ایاچ شپرد و نویسندهی کتاب «هنر وینی پو»[۱۱] است میگوید: «هر دو (میلن و شپرد) در نتیجهی تجربهای که از جنگ داشتند تغییر کردند و این تغییر بر آثار بعد از جنگشان تاثیر گذاشته است.»
سایمون کرتیس، کارگردان «خداحافظ کریستوفر رابین» میگوید: «وینی پو و دوستانش با معصومیت خود دنیا را افسون و مسحور کردند اما در واقع زادهی دورانی دلخراش در کشور بودند و نوشتهی مردی که آسیبدیدهی جنگ جهانی اول بود.»
وینی پو و دوستانش زادهی دوران دلخراش جنگ بودند
ممکن است تصور ارتباط شخصیتهای دوستداشتنیای که از قلم میلن جاری شدند با تجربهی وحشتناکش از جنگ، نامتناسب به نظر بیاید، اما آنها زادهی مرکز توانبخشی روستایی هستند که میلن با پناه بردن به خارج از شهر در آنجا روزگار میگذراند. دِیمیِن جونز، تهیهکنندهی «خداحافظ کریستوفر رابین» میگوید: «میلن کاملا آسیبدیده از جنگ برگشت و فرارش به روستا آغاز پو بود.»
فراری به سوی نوستالژی که ملت هم به آن نیاز داشت. بعد از پایان جنگ در سال ۱۹۱۸، کشور وارد فرآیند تلاش برای خلاصی از کابوسی شد که از آن رنج میبرد (کابوسی که سربازان موجگرفته هنوز هم از آن رنج میبردند) و شروع به بازسازی خود کرد. مت هالبروک[۱۲]، استاد تاریخ میگوید: «تناقضِ دههی ۱۹۲۰ در این بود که در مسیر شکلگیری مدرنیته در جامعه، خوشبینی به آینده به اندازهی آسیبهای اخیرش نقش داشتند.»
هالبروک همچنین معتقد است که: «باید موقعیت و شرایط بعد از جنگ بزرگ را به عنوان دوران پراضطرابی ببینیم. از دست رفتن بیسابقهی زندگی افراد علاوه بر چالش جنگ، نسبتبه مسائل قطعی و چارچوبهای گذشته که فرهنگ و جامعهی بریتانیایی بر آنها بنا شده بود، حسی فراگیر از شک و آشفتگی را به وجود آورده بود.»
برخلاف نویسندگانی همچون همینگوی و فیتزجرالد که دربارهی تجربهشان در جنگ مینوشتند، میلن مسیر دیگری را پیش گرفت
در حالی که نویسندگان معاصری چون ارنست همینگوی و فیتزجرالد این بخش را بزرگ کردند و دربارهی تجربهشان در جنگ و دههی انحطاط بعد از آن نوشتند، میلن مسیری دیگر را پیش گرفت. گرچه بعدها در مورد تجربهاش از جنگ هم نوشت و طبق گفتههای تواِیت از نظر خودش بهترین اثرش کتاب ضد جنگ «صلح با افتخار»[۱۳] بود که در سال ۱۹۳۴ به قلم درآورده بود. میلن میدانست مردم (و ناشرانش) داستانهای نوستالژیک و بیتکلف بیشهی صد جریب را ترجیح میدهند.
پروفسور هالبروک میگوید: «بازسازی پس از جنگ، شامل جمعیت رو به رشد مردان و زنانی که به دنبال چیزهایی دیگر بودند نیز میشد؛ چیزهایی همچون ثبات، تسلی خاطر و قطعیت.»
پینوشت:
[۱] F Scott Fitzgerald
[۲] The Great Gatsby
[۳] Royal Warwickshire Regiment
[۴] Battle of the Somme
[۵] EH Shepard
[۶] Ann Thwaite
[۷] Goodbye Christopher Robin: AA Milne and the Making of Winnie-the-Pooh
[۸] Goodbye Christopher Robin
[۹] The Hundred Acre Wood
[۱۰] James Campbell
[۱۱] The Art of Winnie-the-Pooh
[۱۲] Matt Houlbrook
[۱۳] Peace with Honour
۲۸ شهریور, ۱۳۹۷