وقتی گلن سیلبر، فیلمساز و تهیهکننده تلویزیونی بههمراه همسرش کلودیا به شهر سانتافه نقل مکان کرد، فکرش را هم نمیکرد که زندگی آرامش در سانتافه با انتخاب «دونالد ترامپ» بهعنوان رئیسجمهور ایالات متحده زیر و رو شود. «جنگ در خانه»، مصداق بارز تکرار تاریخ بود.
چهار سال قبل گلن سیلبر[۱]، فیلمساز و تهیهکننده تلویزیونی بههمراه همسرش کلودیا ویانلو[۲] که او هم تهیهکننده فیلم است به شهر سانتافه در نیومکزیکو نقل مکان کردند. سیلبر و ویانلو طی سی و پنج سال اخیر ابتدا در لسآنجلس و پس از آن در نیویورک زندگی کرده بودند. طی آن دوران، سیلبر برای شبکههای سیبیاس و شبکه خبری ایبیسی برنامههایی تولید کرد. همچنین مستندهایی برای پیبیاس ساخت و پیش از آن هم یک سری مستندهای مستقل ساخته بود که یکی از آنها «جنگ در خانه» است. سیلبر این مستند را با همکاری بری آلکساندر براون[۳] ساخت و نامزد دریافت جایزه اسکار شد. مستند پیرامون سال ۱۹۷۹ و جنبش ضدجنگ در شهر مدیسون ایالت ویسکانسین بود. نقل مکان به سانتافه برای سیلبر کاملاً موفقیتآمیز نبود. در صحبتهایش به من گفت: «زندگی اینجا خیلی کُنده. خیابونای اینجا حتی پیادهرو و چراغ ندارن. جادهها خاکی هستن. من به خوندن خبر علاقه دارم. وقتی صدای زنگ رو میشنوم، مثل سگی که دنبال یه استخون میره دنبال داستان میرم. اما این چیزا اینجا اتفاق نمیفته.»
اما ناگهان انتخاب دونالد ترامپ [بهعنوان رئیسجمهور آمریکا] اتفاق افتاد و ژانویهی بعد از آن، تظاهرات زنان. در سانتافه تعداد تظاهرکنندگان را بیش از ده هزار نفر تخمین زدند. سیلبر دراینباره به من گفت: «روحِ تظاهرات قوی بود و یهکم ابرها رو کنار زد. زنها تلاش خوبی کردن.» مردم سانتافه بعد از تظاهرات شروع کردند به سازماندهیِ خودشان (سیلبر به من گفت «سازمانیافتهتر از چیزی بودن که باور کنی») و سیلبر متوجه شد متغیرهایی که در روزهای تظاهرات مدیسون دیده بود، در این تظاهرات هم وجود دارد. سیلبر که در زمان تظاهرات مدیسون و پیش از ساخت مستندش دانشجو بود به این فکر افتاد که چطور میتواند در این داستان سهیم شود.
سیلبر به خانه رفت، جایی در خانه بهدنبال یک جعبه گشت و یک دیویدیِ خاک گرفته از مستند «جنگ در خانه» پیدا کرد. به سینمای «ژان کوکتو» در مرکز شهر رفت. آن سینما یک گالری هنری مستقل بود که چندی قبل توسط رماننویس مشهور داستانهای علمی تخیلی و فانتزی جورج آر. آر. مارتین خریداری شده بود. کتاب جورج مارتین الهامبخش ساخت سریال «بازی تاجوتخت» بوده است. سیلبر در آنجا خودش را به مدیر برنامههای سینما ژاک پیزنر معرفی کرد. سیلبر بهمن گفت «هدفم این بود که روح [مبارزه] رو زنده نگه دارم». او همزمان قصد داشت تاریخ یک دوره دیگر از مقاومت را نیز زنده نگه دارد. مستند سیلبر در اوایل ماه می در سینمای کوکتو بهنمایش در آمد و یک موفقیت بزرگ بود. پیزنر بهمن گفت: «این یکی از بزرگترین موفقتهایی بود که طی دو سالی که اینجا کار میکنم بهدست آوردم.» سیلبر در مورد نمایش مستند گفت: «مردم این روزا نسبتبه دورهای که فیلم منتشر شد، نگاه متفاوتی بهش دارن. دیوانهوار تشویق کردن.»
اما فرمت دیویدی یک مشکل داشت. در شب افتتاحیه، حدوداً سی ثانیه پس از آغاز مستند، سیلبر که معمولاً فردی خونسرد است متوجه شد در فیلم یک ایراد وجود دارد؛ ایرادی که آن را «جیتر»[۴] میخواند. معلوم نیست آیا کسی در میان بینندهها متوجه این ایراد شد یا نه (و اگر هم متوجه شد، اصلاً از اشتیاق کسی کم نکرد)، اما سیلبر آنقدر آشفته شد که برای مدت کوتاهی از سالن بیرون رفت. وقتی نمایش تمام شد، ویانلو پرسید که دلیل لرزش فیلم چه بود. پیزنر توضیح داد: «یه ایراد کامپیوتری بود. چیز دائمی نیست، اما توی اولین نمایش اتفاق افتاد که همه بلیطها فروش رفته بود و گلن رو خیلی ناراحت کرد.» پیزنر توضیح داد که دیویدیها ممکن است در سالنهای نمایش سینما خراب شوند و فیلم را درست نشان ندهند و نه صدا و نه تصویر در دیویدی واضح نیست.
امروزه فیلمها از طریق «دیسیپی» توزیع میشوند و از حدود ۲۰۱۳ تا کنون، اکثر سینماهای تجاری از هیچ فناوری دیگری استفاده نمیکنند. سیلبر خیلی سریع بهفکر افتاد که فرمت «جنگ در خانه» را تغییر دهد، اما تغییر فرمت یک فیلم به دیسیپی نه آسان است و نه ارزان. خوشبختانه سیلبر میدانست کجا برود. اندکی پس از انتشار «جنگ در خانه»، سیلبر با ساندرا شولبرگ[۵] و چند فیلمساز دیگر آشنا شد تا سازمانی برای حمایت از فیلمسازی مستقل تأسیس کنند؛ سازمانی که روی فیلمهای مستقل آن دوره کار میکرد، منجمله جنگ در خانه، شفق شمالی (که شولبرگ در آن دستیار تهیهکننده بود)، ووبلها و سایر آثار تا بتوانند آنها را در سالنهای نمایش سینما اکران کنند. شولبرگ که مادربزرگ بی. پی. شولبرگ (یکی از چهرههای مهم هالیوود) و برادرزاده باد شولبرگ (رماننویس و نمایشنامهنویس سرشناس) است این روزها در نیویورک زندگی میکند و مدیریت سازمانی بهنام ایندیکالکت[۶] را برعهده دارد. ایندیکالکت فیلمهای مستقل را که در معرض خطر نابودی هستند، بازیابی و با فرمت جدید ارائه میدهد. سیلبر، ساندرا شولبرگ را «مادرخوانده فیلم مستقل آمریکایی» میخواند و آنطور که جیک پرلین مدیر هنری سالن سینمای «متروگراف» در منهتن میگوید: «اگه شولبرگ بگه داریم یه فیلم رو بازیابی میکنیم، یه اتفاق بزرگیه.»
شولبرگ به من گفت که فیلمهای مستقلی مانند «جنگ در خانه» در حال محو شدن هستند: «من دارم در مورد هزاران فیلم مستقلی هشدار میدم که طی دهه آینده محو خواهند شد. فیلمسازها راه استادهای اصیل رو گم کردن، آزمایشگاهها بسته شدن، فیلمای آنالوگ از نظر فناوری منسوخ شده بهحساب میان. حتی اگه گلن و من هیچ رابطهای هم نداشتیم، باز فیلمش برای من اثریه که دوست دارم روش کار کنم و جلوی چشم بینندهها بذارم.»
ایندیکالکت کار بازیابی مستند را پائیز امسال تمام کرد و جنگ در خانه بلافاصله برای نمایش در جشنواره فیلم نیویورک انتخاب شد. کارگردان مشهور کنت جونز[۷] مستند سیلبر را «یکی از بهترین آثار مستند آمریکایی» دانسته است.
فیلم به بررسی وقایع دورهای از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۳ میپردازد: زمانیکه اولین تظاهرکنندگان کُت میپوشیدند، کراوات میبستند، گاهی پیپ میکشیدند و دیگران را [در مورد نظراتشان] توجیه میکردند. در میانهی راه، تصاویری گسترده از اتفاقات دراماتیک مدیسون نشان داده میشود، مثل حمله پلیس به تظاهرکنندگان ضدجنگی که فضای باز جلوی یک ساختمان را تسخیر کرده بودند تا به بازدیدِ کارمندان شرکت داو کمیکال[۸] از آنجا، اعتراض کنند. در این قسمت از مستند، پلیس هرکسی را که بهدستش میرسید (اکثراً بدون دلیل) با باتوم میزد. در یک لحظه طنزآمیز غیرعامدانه که در فیلم ثبت شد، یک استاد جامعهشناسی بهنام مائوریک زیتلین[۹] بهخاطر میآورد که دانشجویان بهسمتش هجوم آوردند و از او خواستند تا منطقی با پلیس صحبت کند. زیتلین از دفترش بیرون میدود و هنگام دویدن از پشت با باتوم به او ضربه میزنند. بری الکساندر براون که به فیلمسازی ادامه داده و سالها با «اسپایک لی»کار کرده است به من گفت: «پلیس در جریان شورشهای داو کمیکال هر کار اشتباهی رو که میتونست انجام داد. فکر میکردن دارن وضعیت رو تحت کنترل در میارن، اما در اصل داشتن دقیقاً خلاف این کارو انجام میدادن. واسه جمع کردن اون همه آدم خیلی عصبی بودن.»
یک واقعه کلیدی در شکلگیری جنبش مدیسون بمبگذاری «سالن استرلینگ» در ۱۹۷۰ بود که «مرکز تحقیقات ریاضی نظامی» را هدف قرار داد. یکی از عوامل بمبگذاری بهنام «کارل آرمسترانگ» جریان سفرش از مدیسون به شیکاگو را برای ملحق شدن به تظاهرکنندگان در بیرون کنوانسیون دموکراتیک ملی در سال ۱۹۶۸ تعریف کرده است. در آنجا در جریان یک شورش دیگر دستگیر شد و بهخاطر میآورد در حالیکه صورتش را رو به زمین روی آسفالت فشار میدادند با خود فکر میکرد «اگه اینا میخوان علیه ما جنگ راه بندازن، ما هم علیهشون جنگ راه میندازیم». آرماسترانگ و دیگران به مدیسون بازگشتند و مطمئن بودند که مرکز تحقیقات در حال کار روی افزایش دقت بمباران در ویتنام است. آنها بمبهای دستسازشان را کار گذاشتند. بمبها روی ساعت ۳:۴۲ شب دقیقه تنظیم شده بود، یعنی زمانیکه تصور میشد در مرکز هیچکس نیست. اگرچه بمبگذارها اندکی پیش از انفجار بمب به پلیس مدیسون خبر دادند که بمب گذاشتهاند، اما این خبر هرگز به گوش «رابرت فاسنکت»، دانشجوی دکترای فیزیک که در آن زمان در زیرزمین مشغول کار بود، نرسید. رابرت تا دیر وقت مانده بود تا زمانش را آزاد کند و بتواند روز بعد با خانوادهاش به مسافرت برود، اما در بمبگذاری کشته شد.
یکی از مسائل آزاردهنده پیرامون «جنگ در خانه» این است که حس میکنید دو طرف درگیری هرلحظه به شروع جنگ، نزدیک و نزدیکتر میشوند. در می ۱۹۷۰ اعضای گارد ملی اوهایو به چهار دانشجوی غیرمسلح شلیک کردند و آنها را کشتند. در دانشگاه ایالت کنت ۹ نفر دیگر مجروح شدند. ده روز بعد، پلیس در شهر جکسون ایالت میسیسیپی به دو دانشجوی دیگر شلیک کرد و آنها را کشت. یک لحظه در فیلم سیلبر و براون وجود دارد که آب یخ روی انسان میریزد. یکی از افرادی که با او مصاحبه کردهاند «کن میت» است که به عنوان «سردبیر یک روزنامه زیرزمینی» معرفی میشود. میت به توصیف صحنهای میپردازد که در آن بههمراه دوستش شاهد بودند یک پلیس تفنگش را از غلاف درآورد و بهسمت تظاهرکنندگان نشانه رفت. میت و دوستش نیز اسلحه داشتند. پلیس اسلحه آنها را ندیده بود. تفنگها را بیرون آوردند و بهسمت پلیس نشانه رفتند [تا او را تهدید کنند]. در نهایت هم پلیس و هم میت و دوستش به آرامی تفنگهایشان را روی زمین گذاشتند. بهعنوان یک تماشاچی حس میکنید که مرزی بسیار باریک میان آن وقایع و یک فاجعه بزرگ وجود داشته است.
سیلبر میگوید: «از فیلم یاد میگیرید که پرهیز از خشونت تو یه تظاهرات چقدر مهمه. میتونید ببینید مسئولین چطور از چیزی استفاده کردن که علیهش جنبش شده بود. اما همینطور میبینید چطور یه جنبش از چند صد نفر به یه حرکت بزرگ میرسه و دو تا رئیسجمهور قوی رو پائین میکشه.»
پینوشت:
[۱] Glenn Silber
[۲] Claudia Vianello
[۳] Barry Alexander Brown
[۴] Jitter
[۵] Sandra Schulberg
[۶] IndieCollect
[۷] Kent jones
[۸] Dow Chemical Company: داو سازنده ناپالم یا بمب آتشزا بود.
[۹] Maurice Zeitlin
۱۳ آبان, ۱۳۹۷