آینده، دیگر چندان نامحتمل نیست و اغلب حس میکنیم که آیندهای که روی صحنه میبینیم، باید هماکنون فرا رسیده باشد و حتی اگر به واقعیت نپیوسته باشد، بهنظر میآید که واقعی شده باشد. ما احتمالا از «شوک آینده» گذر کردهایم و به نوعی «پساشوک» رسیدهایم. این چیزی است که فیلمهای علمیتخیلی به ما میگویند.
از سریال «انسانها» تا سریال «وستورلد»، از او[۱] تا اکس ماکینا[۲] و از مأموران شیلد[۳] تا آینهی سیاه[۴]، در سالهای اخیر، فیلمها و سریالهایی که آیندهی علمیتخیلی نزدیک را نشان میدهند، تصاویری بسیار اضطرابآور و پیشگویانه از آینده به مخاطبان ارائه دادهاند. بنابر، این آیندههای خیالی یا جایگزین، ما با واقعیتی پساانسانی مواجهیم که در آن، چیزهایی که انسان خلق کرده، یا علیه او قیام میکنند، یا اساسا جای او را میگیرند. این داستانها، آیندهای را بهتصویر میکشند که در آن، زندگی ما توسط علم و فناوری متحول میشود و به این ترتیب، «انسان بودن» مورد بازتعریف قرار میگیرد.
فیلمها و سریالهای زیرژانرِ «علمیتخیلیِ آیندهی نزدیک» آیندهای را تجسم میکنند که تنها زمان کوتاهی با زمان تولیدشان فاصله دارد.
سریال انسانهای کانال چهار شبکهی اِیامسی آیندهی نزدیک یا جهان جایگزینی را تصور میکند که در آن، فناوری پیشرفته منجر به ساخت رباتهای انساننمایی به نام «سینت»ها[۵] شده، که سرانجام به خودآگاهی میرسند. همچنان که سینتها بهطور فزایندهای از انسانها غیرقابل تمایز میشوند، این سریال مفاهیمی از این دست را میکاود که انسان بودن از نظر اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی به چه معنا است.
در سالهای اخیر، فیلمها و سریالهایی که آیندهی علمیتخیلی نزدیک را نشان میدهند، تصاویری بسیار اضطرابآور و پیشگویانه از آینده به مخاطبان ارائه دادهاند
دغدغهی قسمت دوم سریال بهطور خاص، حقوقی است که همراه با توانایی فکر کردن و حس کردن به وجود میآید و همچنین حق محاکمهی عادلانه. اُدی یک سینت پرستار که در هر دو فصل سریال حضور مییابد، نوعی از خودکشی را انتخاب میکند (یعنی بازگشت به تنظیمات اولیهاش و نپذیرفتن خودآگاهی) چون توانایی آن را ندارد که با واقعیت جدیدش کنار بیاید.
همچنین رباتهایی که در پارک آینده به نام وستورلد زندگی میکنند، ابزار بازیِ افراد فوق پولدار هستند. در مورد هر دو سریال، دانشمندان افسانهای که این آدمهای مکانیکی را ساختهاند (در سریال انسانها، دیوید اِلستر و در سریال وستورلد، رابرت فورد)، عمدا مواردی را طراحی میکنند و تدارک میبینند که مخلوقاتِ آنان «انسان شوند». آنان نیتهای متفاوتی دارند که هم امکانهای آرمانشهری و هم ویرانشهری[۶] را در برمیگیرد. هر دو سریال، تمایز میان هوشیاری «واقعی» و «ساختگی» را زیر سؤال میبرند و پیچیدگیهای زنده شدن یک مخلوق ساخته شده را مطرح میکنند.
بیش از حد باورکردنی
چالش علمی تخیلیِ آیندهی نزدیک آن است که برای آن که باورپذیر باشد باید بسیار نزدیک به پیشرفتهای اخیر دانش و فناوری باشد. این بدان معنا است که این نوع فیلمها و سریالها، بالقوه ممکن است در دورهی عمر خالق خود از دور خارج شوند یا حتی به واقعیت بپیوندند. گزارشهای خبری و یادداشتهایی که دانشمندانی چون استیوِن هاوکینگ در مورد خطرهای هوش مصنوعی مینویسند و این نگرانی که «انسان در صورتی که یک ابرهوشِ صاحبِ اراده بسازد، ممکن است معمار نابودی خودش شود»، نگرانیهایی که در سینما به تصویر کشیده میشود را واقعیتر و ترسناکتر میکند.
برخی از پرطرفدارترین علمی تخیلیهای امروز، دانش جهان واقعی را میگیرند و نتایجی که میتواند از آن حاصل شود را به تصویر میکشند و به این ترتیب، نشان میدهند که این مسائل میتوانند بر زندگی تکتک ما اثر مستقیم بگذارند، نه اینکه تنها بر آیندهی دورِ جهان و رویدادهای بینکهکشانی اثر بگذارند. داستانهای مربوط به آیندهی نزدیک، به این خاطر بهسرعت گسترش یافتند که این داستانها را، هم مخاطبان و هم فیلمسازان دوست دارند. این داستانها اجازه میدهند که در مورد عواقبِ تغییراتِ باورپذیر بحث کنیم. از قبیلِ این تغییرات میتوان به سیستم عامل دارای هوش مصنوعی به نام سمانتا در فیلم او اشاره کرد (که صدایش در فیلم را، اسکارلت جوهانسن اجرا کرده است). همچنین میتوان به لنزهای چشمی که با مغز کنترل میشوند اشاره کرد که در قسمتهای مختلف سریال آینهی سیاه، کار چارلی بروکر، نشان داده میشوند.
علمیتخیلی، چه آیندهای مثبت را ترسیم کند و چه آیندهای منفی، در تلاش است تا ما را ترغیب به واکنش کند و موضوعاتی را برجسته کند که نهتنها دانشمندان و دولتها، بلکه همهی باید در موردشان اقدام کنیم
این داستانهای تخیلیِ آیندهی نزدیک، جایگزینهای پیشگویانهای هم برای صحنههای علمیتخیلی آیندهی دور پیشنهاد میدهند. مثلا به سریال سرگذشت ندیمه و ارتباط نگرانکنندهی آن با واقعیت فکر کنید. بر اساس این رمان که مارگارت اَتوود آن را نوشته، سریالی ساخته شده که اواخر آوریل پخش خواهد شد [این مقاله در سال ۲۰۱۷ نوشته شده است. تاکنون دو فصل از این سریال تولید و پخش شده است (مترجم)]. این داستان در یک جمهوریِ مذهبیِ[۷] مبتنی بر تبعیض و تفکیک جنسیتی رخ میدهد که بر ثروت و طبقهی اجتماعی متمرکز است. در این آیندهی نزدیک، فجایع محیطزیستی و بیماریهای مقاربتی فراگیر، بخش بزرگی از جامعه را نازا کرده است. بنابراین، در این کشور، زنان بر اساس توانایی تولید مثلشان رتبهبندی میشوند.
در میانهی هراس فزاینده از محافظهکاریِ دینی ترامپ در آمریکا، سمیرا وایلی، یکی از ستارگانی که در این سریال بازی میکند، میگوید: «این سریال به ما نشان میدهد که در چه فضایی زندگی میکنیم و به خصوص در مورد زنان و بدنشان و این که چه کسی کنترل بدن ما را دارد، سخن میگوید».
جهانهای جایگزین و آیندههایی که در علمیتخیلی تصور میشود (چه آرمانشهری و چه ویرانشهری) مخاطبان را وادار میکنند که به واقعیت خود بنگرند و به این فکر کنند که چگونه جوامع، فناوریها، و حتی بدنهای ما میتوانند تغییر کرده و آیندهی ما را متحول کنند. علمیتخیلی، چه آیندهای مثبت را ترسیم کند و چه آیندهای منفی، در تلاش است تا ما را ترغیب به واکنش کند و موضوعاتی را برجسته کند که نهتنها دانشمندان و دولتها، بلکه همهی باید در موردشان اقدام کنیم.
پس از شوک
در برخی زمینهها، علمیتخیلی خودش را به ما رسانده است. این باور که ما ممکن است آدم آهنیهای خدمتکار داشته باشیم، یا این که ممکن است با کامپیوترهایمان پیوند شخصی برقرار کنیم، توسط دستیار شخصیِ گوشیهای اپل، یعنی سیری[۸]، به منصهی ظهور رسیده است. مطالعات صورت گرفته روی ایمپلنتهای خوددرمانگر این چشمانداز را از همیشه نزدیکتر کرده است که بدنِ خود را تغییر دهیم تا به چیزی فراتر از انسان بدل شویم.
تافلر در توصیف شوک آینده: «تغییراتِ بیش از حد زیاد، در زمانِ بیش از حد کوتاه»، یک حالت روانشناختی نیرومند که هم جوامع و هم افراد را متأثر میکند، خصوصا کسانی که نمیتوانند خود را با سرعت تغییرات فناوری تطبیق دهند و آن را درک کنند
آینده، دیگر چندان نامحتمل نیست و اغلب حس میکنیم که آیندهای که روی صحنه میبینیم، باید هماکنون فرا رسیده باشد و حتی اگر به واقعیت نپیوسته باشد، بهنظر میآید که واقعی شده باشد. ما احتمالا از آنچه الوین تافلر در پیشبینیهایش از آینده با عنوان «شوک آینده» مطرح میکرد، گذر کردهایم و به نوعی «پساشوک» رسیدهایم.
تافلر شوک آینده را اینگونه توصیف میکرد: «تغییراتِ بیش از حد زیاد، در زمانِ بیش از حد کوتاه»، یک حالت روانشناختی نیرومند که هم جوامع و هم افراد را متأثر میکند، خصوصا آنان که نمیتوانند خود را با سرعت تغییرات فناوری که بهطور مدام مفاهیم فرد و جامعه را باز تعریف میکند، تطبیق دهند و آن را درک کنند. اما ممکن است اکنون در حال وارد شدن به یک دوران «پساشوک» باشیم که در آن، قادر هستیم تغییرات فناوری را از مدتها قبل از این که پیشرفت کنند یا حتی ثبت شوند، تصور کنیم و بپذیریم. شوک موجود، دیگر به خاطر سرعت بالای تغییرات فناوری نیست بلکه به این خاطر است که ظاهرا سرعت تغییرات آهسته شده و دانشمندان نمیتوانند ما را با سرعت کافی به آیندههایی که تصور میکنیم، برسانند.
خط میان دانش واقعی و دانش خیالی بهطور فزاینده متزلزل شده و آینده از آنچه تا پیش از این احساس میشد، به ما نزدیکتر است.
پینوشت:
[۱] Her
[۲] Ex Machina
[۳] Agents of S.H.I.E.L.D
[۴] Black Mirror
[۵] Synths
[۶] utopian and dystopian
[۷] در این داستان تخیلی، مذهبیان ایالات متحدهی آمریکا قدرتمند میشوند و طی یک کودتا قدرت سیاسی را در کشور به دست میگیرند و با تغییر قوانین، احکام بدوی و ظالمانهای خصوصا علیه زنان اعمال میکنند (مترجم).
[۸] Siri
۲۶ آبان, ۱۳۹۷