مجله هنری پشت صحنه

منو اصلی

منومنو
  • هنر و ساینس
    • آینده‌شناسی
    • تکنولوژی
    • صنعت
  • هنر و علوم انسانی
    • اقتصاد
    • تاریخ
    • جامعه‌شناسی
    • دین و آخرالزمان
    • روان‌شناسی
    • سیاست
    • فرهنگ عمومی
    • فلسفه
  • موضوعات ویژه
    • زنان هالیوود
    • ساینتولوژی
    • علمی تخیلی
    • هوش مصنوعی
  • ویدئوها
  • درباره
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • همکاری

logo

منومنو
  • هنر و ساینس
    • آینده‌شناسی
    • تکنولوژی
    • صنعت
  • هنر و علوم انسانی
    • اقتصاد
    • تاریخ
    • جامعه‌شناسی
    • دین و آخرالزمان
    • روان‌شناسی
    • سیاست
    • فرهنگ عمومی
    • فلسفه
  • موضوعات ویژه
    • زنان هالیوود
    • ساینتولوژی
    • علمی تخیلی
    • هوش مصنوعی
  • ویدئوها
  • درباره
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • همکاری
صفحه اصلی›هنر و علوم انسانی›دین و آخرالزمان›چرا این همه سلبریتی‌ عضو ساینتالوژی هستند؟
افشاگری مستند «پاکسازی»

چرا این همه سلبریتی‌ عضو ساینتالوژی هستند؟

یک توضیح آن جلوی چشممان پنهان شده است: اینکه این فرقه انعکاسی است از، فرهنگ شیفته‌ی ستارگان و مبتنی بر سودِ هالیوود
دسته‌بندی: دین و آخرالزمان ساینتولوژی مستند

آیلین جونز

منتقد فیلم، نویسنده‌ی مجله جاکوبین است و استاد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی. آخرین کتاب او با نام «فیلم افتضاح، آمریکا» به تازگی منتشر شده است.

مترجم: زهرا هدایتی
منبع: In These Times
حجم مقاله: ۲۷۶۲ کلمه

اشتراک‌گذاری

آدرس کوتاه: BTSMag.ir?p=3256

پاسخ دادن لغو پاسخ

پوستر مستند «پاکسازی»

دسته‌بندی:
دین و آخرالزمانساینتولوژی

آیلین جونز

منتقد فیلم، نویسنده‌ی مجله جاکوبین است و استاد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی. آخرین کتاب او با نام «فیلم افتضاح، آمریکا» به تازگی منتشر شده است.

مترجم: زهرا هدایتی
منبع: In These Times
حجم مقاله: 2762 کلمه

ساینتالوژی نیروی زیادی برای پنهان کردن رازهای اعضایی به‌خرج می‌دهد که به فرقه پایبندند. مستند «پاکسازی» روشن می‌کند این سازمان به شکایت کردن معروف است و مدت زیادی ا‌ست که انتقادها و شایعات درباره اعضایش را سرکوب کرده است؛ حتی کسانی‌که به خودشان جرأت کنجاوی یا پرسش یا انتقاد می‌دهند، معمولاً شخصاً مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند.

کلیسای ساینتالوژی سعی کرده تا مستند پاکسازی: ساینتالوژی و زندان باورها را با روش‌های مختلفی بی‌‌اعتبار کند؛ چون اولین اکران این مستند در فستیوال فیلم ساندنس در ماه ژانویه بسیار غافلگیرکننده و خوشایند بود: تکذیب رسمی نمایندگان کلیسا، صدها توییت و ویدیوی یوتیوبی که نه‌تنها اعتبار کارگردان مستند، الکس گیبنی، بلکه اعتبار پدرش را هم خدشه‌دار می‌کرد. راوی مونث این ویدیوی یوتیوب با لحن جدی و ملودراماتیکش به ما اطلاع می‌دهد که فرانک گیبنی[۱] مرحوم تنها ادای یک خبرنگار واقعی را درمی‌آورد و درواقع در یک پروژه‌ی سری سازمان سیا کار می‌کرد و در رسانه‌های مختلف به اشاعه پروپاگاندا می‌پرداخت؛ ظاهراً «پسر کو ندارد نشان از پدر»…

با این حال، با توجه به اینکه کلیسا معروف است به انجام حملات تمام‌عیار به افرادی که دشمن به حساب می‌آورد، این کارها برایشان پیش‌ِ پا افتاده است و احتمالاً به جز انجام تبلیغ رایگان برای مستند پاکسازی کاری از پیش نمی‌برد.

مستند «پاکسازی» اطلاعات ارزشمندی را ارائه کرده: شهادت فراری‌های با سابقه‌ی سازمان جلوی دوربین؛ سیر زندگی عجیب بنیان‌گذار ساینتالوژی؛ پیکار حقوقی این گروه برای رسیدن به عنوان دینی و معاف شدن از مالیات؛ امتیازهای فراوانی که به اعضای سلبریتی مانند «تام کروز» داده می‌شود

برای آن‌هایی که تقریباً هیچ چیز از نیمه‌ی شرارت‌آمیز ساینتالوژی نمی‌دانند (با فرض این که اصلاً نیمه‌ی دیگری به جز نیمه‌ی شرارت‌آمیزش داشته باشد) مستند پاکسازی، افشاگر فوق‌العاده‌ای خواهد بود. گیبنی اطلاعات ارزشمندی را از کتاب افشاگری ۵۶۰ صفحه‌ای لارنس رایت[۲]، به نامِ پاکسازی: ساینتولوژی، هالیوود و زندان باورها[۳] فشرده کرده و آن را با عوامل بصری جذاب‌تر نموده است. شهادت فراری‌های با سابقه‌ی سازمان جلوی دوربین؛ سیر زندگی عجیب بنیان‌گذار ساینتولوژی، ال. ران هابارد (از یک نویسنده‌ی شدیداً پرکار داستان‌های علمی‌تخیلی عامیانه تا یک قهرمان جنگی متظاهر و سرآخر پیشوای دیوانه‌ی این فرقه)؛ داستان گذشته‌ی عجیب‌وغریب و فوق‌محرمانه‌ای که هابارد درباره‌ی آغاز بشریت روی سیاره زمین، نوشته است؛ پیکار حقوقی موفق این گروه برای رسیدن به عنوان دینی و معاف شدن از مالیات؛ امتیازهای فراوانی که به اعضای سلبریتی مانند تام کروز داده می‌شود؛ مجازات‌های خشونت‌آمیز اعضای خطاکار؛ و انتقام‌های زبان‌زدشان از فراری‌ها.

اما برای علاقه‌مندان به رسوایی‌هایی که گزارش‌های بسیاری درباره‌شان وجود دارد و طی سال‌ها به کرات ساینتالوژی را هدف قرار داده‌اند، این مستند ــ همان‌طور که یوگی بِرا[۴] می‌گوید ــ یک دژاوو خواهد بود.

پاکسازی عملکرد الهام‌بخشی در حوزه‌ی فیلمسازی ندارد؛ از این نظر هیچ کار جالبی در مستند انجام نشده است. گیبنی تعدادی مستند برجسته ساخته است ــ تاکسی به سوی تاریکی[۵] (۲۰۰۷)، ما راز می‌دزدیم: ماجرای ویکی‌لیکس[۶] (۲۰۱۳) ــ اما طراحی‌اش آنچنان حیرت‌برانگیز نیست. چنین وضعی باعث می‌شود یاد این مسئله بیفتم که چه بلایی بر سر عصر درخشان مستند‌های بلند آمد؟ دورانی در آن صاحب‌سبکانِ پر سابقه‌ای هم‌چون ورنر هرتزوگ و ارول موریس و تری زوایگف و مایکل مور مرتب فیلم‌های غیرتخیلیِ دیدنی‌ و چالش‌برانگیزی می‌ساختند که همه صف می‌بستند تا ببیند. انگار دیروز بود. دوباره به باتلاق «مستندهای تلفیقی» آموزنده اما بدون هیجان برگشته‌ایم؛ پر از کلّه‌های ورّاج با فیلمبرداری کسل‌کننده با موسیقی متنی بیش از حد قاطع که حکم می‌کند باید درباره‌ی مسائل چه احساسی داشته باشیم و یک کارگردان محو در مقام مرد پشت صحنه که همه باید نادیده‌اش بگیریم.

نقطه‌ی تلاقی سلبریتی‌ها و ساینتالوژی پر زرق ‌و برق‌ترین بخش مستند است و منبع اصلی جذابیت فیلم را فراهم می‌کند. گمانه‌زنی درباره‌ی این‌که کدام بازیگر هالیوودی در ساینتالوژی عضویت دارد مدت‌های مدیدی منبع لذت‌بخش و مستمر شایعات بوده است. «سلبریتی‌های عضو ساینتالوژی» را در گوگل جستجو کنید و چندین سایت پیدا خواهید کرد که نام افرادی را که ظاهراً عضو ساینتالوژی هستند (یا بوده‌اند و بعد دوباره نبوده‌اند) فهرست کرده‌اند. معلوم است چرا ساینتالوژی می‌خواهد سلبریتی‌ها را جذب کند، اما همچنان برای عموم مردم معلوم نیست چرا افراد پولدار و معروف، که از قرار معلوم آزاداترین و مستقل‌ترین افراد در جامعه‌ی کاپیتالیستی هستند، باید بخواهند با فرقه‌ای شدیداً بحث‌برانگیز و سلطه‌جو مرتبط باشند. چه چیزی ستارگان بزرگی مانند تام کروز و جان تراولتا را جذب می‌کند و آن‌ها را در حلقه‌ی نزدیکان نگه می‌دارد؟

ال. ران هابارد «پروژه‌ی سلبریتی» را در سال ۱۹۹۵ آغاز کرد؛ با فهرستی از ستارگان بزرگ که ممکن است متقاعد شوند وجهه‌ای جذاب به این سازمان جدید ببخشند. بعدتر «مراکز سلبریتی» به وجود آمدند که مقامات کلیسا با کلماتی دهن پُرکن آن را به این شکل توصیف کرده‌اند: «کلیسایی ویژه که خدماتی … برای هنرمندان، سیاستمداران، رهبران صنایع، چهره‌های ورزشی و هر شخصی فراهم می‌کند که قدرت و بینش ایجاد دنیایی بهتر را دارد». این مرکز مجلل در لس‌آنجلس محتمل‌ترین مکانی است که با امید دیدن اعضای معروف ساینتالوژی می‌شود به آن سر زد؛ افرادی مانند کریستی اَلی[۷]، جولیت لوئیس[۸]، پریسیلا پریسلی[۹]، جووانی ریبیسی، جنا الفمن[۱۰]، الیزابت ماس، جیسون لی[۱۱]، بک[۱۲] و آیزاک هیز[۱۳].

در فیلم اشاره‌هایی مختصر به سلبریتی‌هایی مانند لئونارد کوهن و گریت‌فول دِد[۱۴] می‌شود که موقتاً با این ندای وسوسه‌آمیز کلیسا در دهه‌ی ۷۰ جذب شدند: «بدون مواد نشئه شوید!». فیلم همچنین تصاویر مصاحبه با تراولتای بسیار جوان‌تر و لاغرتر را در حال تحسین فرقه‌ای نشان می‌دهد که معتقد است در آن «شادی، مفهومی عملی است» و افراد را قادر می‌سازد «دنیایی بدون جنگ، دنیایی بدون جرم، دنیایی بدون جنون» تصور کنند.

ساینتالوژی در مقیاسی گسترده‌ چاپلوسی می‌کند. در یک مراسم ساینتولوژی تام کروز جمعیت عظیمی از اعضا را به احترام گذاشتن به پرتره‌ی ال. ران هابارد فرا می‌خواند. تالار بزرگ این مراسم ترکیبی است از جلف‌ترین پرده‌ی دکور جوائز اسکاری و راهپیمایی نورنبرگ نازی‌ها

فیلم علاوه‌بر این عوامل جذب اولیه درباره‌ی دلیل دیگر جذابیت این فرقه برای سلبریتی‌ها سرنخی به‌دست می‌دهد: ساینتالوژی در مقیاسی گسترده‌ چاپلوسی می‌کند. در اوایل فیلم ویدیوئی مهم از یک مراسم‌ ساینتالوژی را می‌بینیم که در آن کروز جمعیت عظیمی از اعضا را به احترام گذاشتن به پرتره‌ی ال. ران هابارد فرا می‌خواند. تالار بزرگی که این مراسم در آن برگزار می‌شود ترکیبی است از جلف‌ترین پرده‌ی دکور جوائز اسکاری که تا به حال دیده‌اید و راهپیمایی نورنبرگ نازی‌ها. بعد از آن، مراسم اصلی نشان داده می‌شود؛ مراسمی که در آن میسکویج[۱۵] به کروز «مدال آزادی و رشادت» می‌دهد که صرفاً برای او ابداع شده است. دیسکی بزرگ و مضحک که از روبان چندرنگ کلفتی آویزان است، شبیه یک مدال طلای المپیک بیش از اندازه بزرگ؛ یک ایده‌ی بچه‌گانه برای تکریم شکوهمندانه [از یک نفر].

در مستند اشاره می‌شود وقتی کروز می‌آید به اعضا گفته شده: «به نفعتان است لبخند بزنید». سازمان دریا[۱۶]، معادل ساینتالوژی برای محفل‌های رُهبانی، برای سلبریتی‌های ساینتالوژی ارتشی از افرادی فراهم می‌کند که عملاً برده هستند و ساعتی ۴۰ سنت دریافت می‌کنند تا کوچک‌ترین هوس‌های کروز را برآورده کنند: یکی از فراری‌ها شهادت می‌دهد که «تمامی ماشین‌ها و موتورهای کروز را تزیین کرده‌اند» و وقتی کروز این رؤیا را داشت که در یک چمنزار روستایی با نیکول کیدمن بدود، کارگرهای سازمان دریا، چمن‌زار را کاشتند و بعد وقتی مورد قبول میسکویج واقع نشد، خرابش کردند و دوباره کاشتند. کمی بعد، فیلم نشان می‌دهد وقتی به این نتیجه رسیدند که کیدمن «شخصی اخلال‌گر» است و ازدواجش با کروز به دستور میسکویج به هم خورد، یک نامزد جدید به نام نازنین بنیادی که دانشجوی پزشکی‌ بود و بعدها به بازیگری موفق تبدیل شد از میان صفوف کلیسائیان انتخاب گردید؛ آرایش پرخرجی برایش انجام دادند و مانند متعه‌های دنیای قدیم به کروز تحویل داده شد.

با این حال، این جواب کاملی نیست. آن‌طور که به نظر می‌رسد کروز خودش می‌تواند برای خودش نامزد پیدا کند و همه‌ی دنیا حاضرند چاپلوسی ستاره‌ای درخشان همچون کروز را بکنند و ساعتی ۴۰ سنت هم لازم نیست.

پاکسازی باقی جواب را فرض می‌گیرد؛ همان جوابی که سال‌ها منبع شایعات بوده است: ستاره‌ها به این دلیل  با ساینتالوژی می‌مانند که از آن‌ها یادداشت‌هایی دقیق، صداهای ضبط‌شده و ویدئوهایی از جلسات «حسابرسی» با دستگاه روان‌سنج که از محورهای اصلی این فرقه به حساب می‌آیند وجود دارد که اطلاعاتی ایده‌آل برای اخاذی فراهم می‌کنند. پاکسازی با کلوزآپی از یکی از روان‌سنج‌های هابارد شروع می‌شود که عقربه‌اش تکان می‌خورد و در عین حال سوال‌هایی با قصد و غرض می‌شنویم که از افراد در جلسات حسابرسی پرسیده می‌شود:

«رازی داری که می‌ترسی به آن پی ببرم؟»

صداهایی طنین‌انداز یکصدا جواب می‌دهند: «بله.» و واقعاً، کدام آدم بالغی که کمی تجربه دارد با فکر جواب دادن به چنین سوالی هم وحشت‌زده و هم مجذوب نمی‌شود؟

فیلم شتابزده جلو می‌رود و حین شتابش برای فهرست کردن سازوکارهای داخلی دیوانه‌وار کلیسا، زیاد بر جنبه‌های مختلف ساینتالوژی تمرکز نمی‌کند، اما با این صحنه‌ی آغازین، لحظه‌ای به‌نظر می‌رسید فیلم دارد برای تحلیلی عمیق مقدمه‌چینی می‌کند درباره‌ی اینکه ساینتالوژی چطور اعضایش را جذب می‌کند و نگه می‌دارد. (فیلم سال ۲۰۱۲ پل تامس اندرسِن به نام ارباب مشخصاً تلاشی برای انجام همین کار است، اگرچه اندرسون هنگام تبلیغ برای فیلم در مورد این‌که اثرش درباره ال. ران هابارد و ساینتالوژی است شدیداً طفره می‌رفت.)

آدم ترس‌ها و شرمساری‌های محرمانه‌اش را به یک ماشین می‌گوید. یک حسابرس حین جلسه در فاصله‌ای نزدیک می‌نشیند؛ نقش او تلفیقی از تکنسین با کشیشِ اعتراف‌شنو و تحلیلگر فرویدی است

به‌کارگیری نیروی وسوسه‌انگیزِ اعتراف که کاتولیک‌ها خیلی خوب آن را درک می‌کردند و ربط دادن آن به یک فناوری‌ شبه‌علمی، ایده‌ای منحصر به‌فردی به‌نظر می‌رسد. به جای این که کشیشی گناهان آدم را بشنود و توبه‌ای مناسب تحمیل کند و بدین ترتیب روح ابدی آدم را برای مدت کوتاه دیگری نجات دهد – که کاری جذاب است اما رنگ‌وبوی قرون وسطایی دارد – ساینتالوژی ظاهر این فرآیند را مدرن می‌کند. حالا آدم ترس‌ها و شرمساری‌های محرمانه‌اش را به یک ماشین می‌گوید که آن را اندازه‌گیری می‌کند. یک حسابرس حین جلسه در فاصله‌ای نزدیک می‌نشیند؛ نقش او تلفیقی از تکنسین با کشیشِ اعتراف‌شنو و تحلیلگر فرویدی است؛ یادداشت‌های دقیق برمی‌دارد؛ سنجه را می‌خواند و دنبال منبع «مقاومت» در بدن می‌گردد که نشان از آسیبی عاطفی دارد و به‌شکلی روش‌مند آدم را از چنین انرژی منفی‌ «پاک» می‌کند.

البته هزینه دارد، اما می‌ارزد که آدم ماشینی داشته باشد که میزان احساس گناه و وحشتش را اندازه بگیرد و عملی بلد باشد که او را از هر دو راحت می‌کند.

طبق گفته‌های فراری‌ها در مستند پاکسازی، این سازوکاری است که افراد را جذب می‌کند؛ از سلبریتی‌ها گرفته تا اعضای عادی. بازیگر هالیوودی جیسون بِگی[۱۷]، می‌خواهد قهرمان این سازوکار شود؛ مانند دیوید میسکویج جانشین ال. ران هابارد که به‌عنوان «نابغه‌ی حسابرسی» شناخته می‌شود. عضو سابق فرقه سیلویا «اسپنکی» تیلور[۱۸] که بعدها مسئول هماهنگی با جان تراولتا شد، می‌گوید باور داشت اعضای ساینتالوژی که با ممارثت تمارین را انجام می‌دهند قدرت فراطبیعی دارند: «با خودم فکر کردم من هم می‌خواهم قدرت فراطبیعی داشته باشم.»

همه هدفشان این است که «پاکسازی» شوند و به بالاترین سطوح سلسله‌ مراتب برسند و «تتان‌های عامل» شوند که رتبه‌شان از ۱ تا ۸ می‌رود (یکی از افراد مصاحبه‌شونده با جدیت می‌گوید: «نمی‌شود از تتان عامل ۸ بالاتر رفت.») این موجودات فراطبیعیِ سرخوش ــ که خاطرات مخربشان پاکسازی شده؛ آی‌کیوشان به سقف رسیده؛ بینایی‌شان بهبود پیدا کرده؛ آسم‌شان رفع شده ــ بی‌دردسر از همه‌ی موانع می‌گذرند و داستان محرمانه‌ی سرگذشت انسان‌ها بر روی زمین را از یادداشت‌های خرچنگ‌قورباغه‌ی خودِ ال. ران هابارد دریافت می‌کنند. پل هگیس، کارگردان هالیوودی، که احتمالاً معروف‌ترین فراری‌ای است که در فیلم مورد مصاحبه قرار گرفته، می‌گوید واکنش ناباورانه‌اش بعد از اینکه بالاخره اجازه خواندن شرح هابارد را پیدا کرد این بود: «این اراجیف دیگه چیه؟؟»

اما همه‌چیز با حسابرسی شروع می‌شود. همین فرایند بود که ویلیام اس باروز[۱۹] را بسیار تحت تاثیر قرار داد؛ مردی بسیار باهوش و کسی‌که اصلاً انتظار نمی‌رود مسحور روان‌سنج شود؛ دستگاهی که به قول خودش «نوعی محرک الکتریکی مغزِ بدساخت و ترکیبی از دروغ‌سنج و ماشین فکرخوان است». او در سال‌های آغازین ساینتالوژی در دهه ۵۰ و ۶۰ شیفته‌ی حسابرسی شد و اظهار کرد: «ساینتالوژی می‌تواند در ده ساعت کاری کند که یک روان‌کاو در ده سال باید انجام دهد»، اما باروز این اواخر از «سیاست‌های فاشیستی هابارد و سازمانش» بیزار شده بود.

کروز و تراولتا جرئت ندارند سازمان را ترک کنند چون «رازهایی» که به آن اعتراف کرده‌اند ممکن است علنی شوند

از قرار معلوم در چنین لحظات ارتدادی‌ای است که حسابرسی هم وسیله‌ی نگهداری و هم وسیله‌ی جذب می‌شود. به‌نظر می‌رسد کروز و تراولتا جرئت ندارند سازمان را ترک کنند چون «رازهایی» که به آن اعتراف کرده‌اند ممکن است علنی شوند. یکی از اعضای سابق ساینتالوژی تعریف می‌کند که مقامات بالای سازمان دستور داده بودند یک بسته‌ی «اطلاعاتِ سیاه» درباره تراولتا تهیه شود که شامل تاریک‌ترین اطلاعات از حسابرسی‌هایش بود. تراولتا آن‌قدر زرنگ بوده که نگذارد از جلسه‌هایش فیلمبرداری کنند، اما کلیسا پوشه‌هایی حاوی نکاتی دارد که در هر جلسه یادداشت می‌شوند و همان‌طور که یکی از فراری‌ها توصیف کرده است: «خصوصی‌ترین جزییات را در بر دارند.» فرد مورد حسابرسی «همواره تشویق می‌شود… همواره تهدید می‌شود، تا اطلاعات بیشتر و بیشتر و بیشتری را از خودش فاش کند.»

از طرف دیگر، ساینتالوژی نیروی زیادی برای پنهان کردن رازهای اعضایی به‌خرج می‌دهد که به فرقه پایبندند. مستند روشن می‌کند این سازمان که به شکایت کردن معروف است (شعار غیررسمی‌اش «هیچ‌وقت دفاع نمی‌کنیم، همیشه حمله» است)، مدت زیادی ا‌ست که انتقاد از سازمان و شایعات درباره اعضایش را سرکوب کرده است و کسانی‌که به خودشان جرأت کنجاوی یا پرسش یا انتقاد می‌دهند معمولاً شخصاً مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند. تصاویری از اعضای متخاصم ساینتالوژی را می‌بینیم که جلوی خانه‌ی مارتی راثبرن[۲۰]، مدیر اجرایی ارشد سابق ساینتالوژی مستقر شده‌اند؛ کسی‌که علناً کلیسا را متهم به فعالیت‌های ارعاب‌آمیز و خشونت‌بار کرده است.

اما شاید ساده‌ترین راه‌حلِ این معما که چرا ستاره‌ها با ساینتالوژی می‌مانند این است که در مُشت سازمان احساس راحتی می‌کنند. ای کاش گیبنی بیشتر به این پرداخته بود که سازوکار هالیوود چقدر خوب با سازوکار ساینتالوژی جور درمی‌آید. با توجه به چیزی که در فیلم تلویحاً بیان شده، تعجبی ندارد که ببنیم صنعت فیلمسازی پر از اعضای ساینتالوژی است. هر دو ساختارهای سازمانی طمع‌کار و سودجو دارند؛ هر دو حول محور پرستش ستارگان می‌چرخند؛ هر دو سلسله‌مراتب خشونت‌آمیزی ایجاد می‌کنند که بر پایه‌ی پارانویا است و مقام‌های دون‌پایه مورد بدرفتاری قرار می‌گیرند و دستمزد پایینی دریافت می‌کنند و در عین حال می‌ترسند که ضد آن حرف بزنند و هر دو بر ترکیبی از اختلال عصبی، تخیلات و تفکر جادویی تکیه زده‌اند. جان تراولتا تنها بازیگر-عضوی نیست که متقاعد شده فرایند «پاکسازی» نقش‌هایی را برایش به دست آورده که برایشان تست بازیگری داده بود؛ یعنی شهرتش مستقیماً به ساینتالوژی وابسته است؛ همان‌طور که بازیگران خرافاتی دیگر ممکن است موفقیتشان را به یک ماهِ خوش‌ یُمن یا شکستشان را به حرکت یک مریخ بد یُمن نسبت دهند.

شکی نیست که شیفتگی [مردم برای دیدن زندگی] ستارگان عضو ساینتالوژی دلیل اصلی محبوبیت این مستند را است؛ حتی با اینکه گیبنی کلمه «هالیوود» را از اسم کتاب رایت یعنی پاکسازی: ساینتولوژی، هالیوود و زندان باورها برداشته است. لازم به ذکر است که فیلم گیبنی هم‌چنین به این مسئله‌ی مبهم می‌پردازد که بسیاری از افراد غیرستاره نیز به ساینتالوژی می‌چسبند؛ حتی اعضایی از سازمان دریا که مورد بیشترین خشونت قرار گرفته‌اند می‌جنگند تا در «سوراخ»[۲۱] بمانند؛ جایی‌که در آن گاهی بی‌پایان سال‌ها از آن‌ها کار می‌کشند و تحقیر و شکنجه می‌شوند، اما بیایید رو راست باشیم: ما خوب می‌دانیم که آدم‌ها وقتی هیچ پول یا قدرت یا دسترسی راحتی به راه‌های گریز ندارند، چقدر راحت ارعاب شده یا شستشوی مغزی داده می‌شوند.

این قضیه دوباره ما را به موضوع ستارگان بازمی‌گرداند.

مستند دلایل محکمی می‌آورد در اثبات اهمیت این موضوع که «میکروفون‌هایی» مانند کروز یا تراولتا باید کلیسای ساینتالوژی را تقبیح و تکذیب کنند و گیبنی، کارگردان فیلم و لارنس رایت، نویسنده کتاب، هر دو این نکته را در مصاحبه‌هایی برای تبلیغ کتاب و فیلم تکرار کرده‌اند. هالیوود ریپورتر جلسه پرسش‌ و پاسخی با لارنس رایت در لس‌آنجلس برگزار کرد که همه بلیت‌هایش فروخته شد و در آن رایت «سلبریتی‌های بازارگرم‌کن‌» این فرقه را فراخواند تا از «نفوذ اخلاقی» خود برای ایجاد اصلاحات در کلیسا استفاده کنند.

و همان‌طور که صفحه ششم نیویورک پست گزارش کرده است:

فیلمساز هالیوودی الکس گیبنی، این هفته اعلام کرد که کروز در مقام چهره‌ی عمومی این کلیسای بحث‌برانگیز «می‌تواند از عقایدش دفاع کند، اشکالی ندارد. اما این که درباره‌ی اتهام‌های خشونت چیزی نگفته است به نظرم کاملاً غیرمسئولانه است… به نظرم [کروز] وظیفه دارد درباره‌اش حرف بزند.»

شاید رایت و گیبنی برای خودشان دلایلی دارند که فکر می‌کنند کروز و تراولتا بعد از دهه‌ها دفاع کردن از کلیسا، ساینتالوژی را علناً نقد یا حتی تقبیح و تکذیب خواهند کرد، اما اگر ادعاهای خودشان مبنی بر احتمال اخاذی درست باشد، می‌دانند بعید است که این‌طور شود.

مقاومت در برابر این نظر بدبینانه سخت است، اما اگرچه رایت و گیبنی بدون شک کاملاً متوجهند که فایده‌ای ندارد علناً کروز و تراولتا را ترغیب کنند تا بیایند و راستش را بگویند، اما می‌توانند روی این حساب کنند که ارتباط مستند با سلبریتی‌ها همانطور برای پاکسازی مشتری جذب کند که برای ساینتالوژی جذب کرده است.


پی‌نوشت:

[۱] Frank Gibney

[۲] Lawrence Wright

[۳] Going Clear: Scientology, Hollywood, and the Prison of Belief

[۴] Yogi Berra

[۵] Taxi to the Dark Side

[۶] We Steal Secrets: The Story of Wikileaks

[۷] Kirstie Alley

[۸] Juliette Lewis

[۹] Priscilla Presley

[۱۰] Jenna Elfman

[۱۱] Jason Less

[۱۲] Beck

[۱۳] Isaac Hayes

[۱۴] The Grateful Dead

[۱۵] Miscavige

[۱۶] Sea Org

[۱۷] Jason Beghe

[۱۸] Sylvia “Spanky” Taylor

[۱۹] William S. Burroughs

[۲۰] Marty Rathburn

[۲۱] The Hole

۶ آذر, ۱۳۹۷

تگ ها الیزابت ماستام کروزمستند پاکسازی

با عضویت در خبرنامه سایت بروزترین مطالب را در ایمیل خود دریافت کنید.

پشت صحنه در شبکه‌های اجتماعی

مجله هنری پشت صحنه

«مجله هنری پشت‌‌ صحنه» می‌کوشد تا نقش فراموش‌شده‌ٔ علوم انسانی در رسانه‌های بصری را از نو احیا کند و با نگاهی میان‌رشته‌ای، ساحت سینما و صنعت سرگرمی را به‌قضاوت بنشیند. «پشت‌ صحنه» سعی دارد مخاطب را با جهانی آشنا کند که در آن، هر اثر هنری موفقی، ریشه در یکی از زیرشاخه‌های علوم انسانی دارد.

© 1398 کلیه حقوق این سایت متعلق به «مجله هنری پشت صحنه» است.