مجله هنری پشت صحنه

منو اصلی

منومنو
  • هنر و ساینس
    • آینده‌شناسی
    • تکنولوژی
    • صنعت
  • هنر و علوم انسانی
    • اقتصاد
    • تاریخ
    • جامعه‌شناسی
    • دین و آخرالزمان
    • روان‌شناسی
    • سیاست
    • فرهنگ عمومی
    • فلسفه
  • موضوعات ویژه
    • زنان هالیوود
    • ساینتولوژی
    • علمی تخیلی
    • هوش مصنوعی
  • ویدئوها
  • درباره
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • همکاری

logo

منومنو
  • هنر و ساینس
    • آینده‌شناسی
    • تکنولوژی
    • صنعت
  • هنر و علوم انسانی
    • اقتصاد
    • تاریخ
    • جامعه‌شناسی
    • دین و آخرالزمان
    • روان‌شناسی
    • سیاست
    • فرهنگ عمومی
    • فلسفه
  • موضوعات ویژه
    • زنان هالیوود
    • ساینتولوژی
    • علمی تخیلی
    • هوش مصنوعی
  • ویدئوها
  • درباره
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • همکاری
صفحه اصلی›آثار›فیلم›روانشناسی هوش مصنوعی در سینمای اکشن اجتماعی
داستان‌هایی که بر «ابهام» استوار هستند

روانشناسی هوش مصنوعی در سینمای اکشن اجتماعی

از تاریک‌ترین هوش مصنوعی تا ربات‌های خدمتکار
دسته‌بندی: فیلم هوش مصنوعی

دنیل دِدریو

نویسنده و دبیر بخش نقد تلویزیون در ورایتی و ستون‌نویس نشریه تایم در حوزه سینما و تلویزیون.

مترجم: شاهو صبّار
منبع: Time
حجم مقاله: ۱۶۰۰ کلمه

اشتراک‌گذاری

آدرس کوتاه: BTSMag.ir?p=3357

پاسخ دادن لغو پاسخ

بوریس کارلوف، کالین کلایو و دوایت فرای، در صحنه‌ای از فیلم فرانکنشتاین تولید ۱۹۳۱ از شرکت یونیورسال پیکچرز

دسته‌بندی:
هوش مصنوعی

دنیل دِدریو

نویسنده و دبیر بخش نقد تلویزیون در ورایتی و ستون‌نویس نشریه تایم در حوزه سینما و تلویزیون.

مترجم: شاهو صبّار
منبع: Time
حجم مقاله: 1600 کلمه

فاصله‌ی بین ما و مخلوقات فرانکنشتاینی که می‌سازیم باریک‌ و باریک‌تر می‌شود و ممکن است این موجودات با خلق اخلاقیات و سبک‌های زندگی خودشان، ما را نابود نکنند. شاید یکی از آخرین تفاوت‌های بنیادین این باشد که ما می‌توانیم در مورد معمای هوش مصنوعی و غلبه‌ی آن بر ما، آثار هنری تولید و مصرف کنیم. هنگامی‌که یک روبات، فیلمی مثل بلِید رانر را کارگردانی کند، آنگاه ما دچار مشکل خواهیم شد…

یکی از معروف‌ترین فعالان هوش مصنوعی هیچگاه نه از کامپیوتر استفاده کرد و نه چیزی شبیه آنچه ما به عنوان ربات می‌شناسیم، ساخت. دکتر ویکتور فرانکنشتاین، [کاراکتر داستان نوشته شده توسط] مری شلی، که موجودی خلق کرد که می‌توانست فکر کند و دست به عمل بزند. رمان فرانکنشتاین از همان لحظه‌ی اول که بر قفسه‌ی کتابفروشی‌ها قرار گرفت، خوانندگان را جذب خود کرد. اما آن شهرت، این واقعیت که شلی جلوتر از زمان خود بوده را پنهان می‌کند. چیزی که زمانی مثل یک تخیل غریب به نظر می‌رسید (یعنی اینکه انسان می‌تواند موجودی بسازد که مانند خودش توانایی فکر کردن دارد) امروزه به موضوعی جذاب تبدیل شده است. داستان فرانکنشتاین، داستانی است مانند پرومتئوس، الهه‌ی یونانی که آتش را از خدایان دزدید. این امر نشان می‌دهد که ما شاید به روزی که رؤیای دکتر فرانکنشتاین را به واقعیت بدل کنیم، نزدیک‌تر شده‌ایم. اما این داستان‌ها، در داستان اخلاقی خشک شِلی که می‌گوید، دزدیدن آتش خدایان کار بدی بود، تزلزل ایجاد می‌کنند. داستان‌های هوش مصنوعیِ امروز، بر ابهام استوار هستند. آن‌ها همدلی مخاطب را می‌سنجند، درک ما را با چالش مواجه می‌کنند و بیننده‌ی آن‌ها باید واقعاً باهوش باشد.

ویژه‌نامه مجله تایم با عنوان «هوش مصنوعی: آینده‌ی بشریت»

ویژه‌نامه مجله تایم با عنوان «هوش مصنوعی: آینده‌ی بشریت»

فرانکنشتاین بر این مفهوم استوار است که انسان‌ها به‌طور ذاتی با هوش مصنوعی مخالف‌اند  و آن را به‌عنوان چیزی غیرطبیعی و غریب رد می‌کنند. بخش زیادی از این، مربوط است به ظاهر غریب هیولای فرانکنشتاین (با بازی به یادماندنی بوریس کارلوف در نقش یک غول با سر چهارگوش در فیلمی که در سال ۱۹۳۱ از روی رمان ساخته شد). همچنین این مسئله به هدف دکتر فرانکنشتاین مربوط است که قصد دارد حیات بیافریند، صرفاً به این دلیل که ثابت کند که می‌تواند. اما وقتی هوش مصنوعی در قالب‌های زیباتری عرضه شود چه؟ چیزی که واقعاً کاربرد هم داشته باشد. نمایش آر. یو. آرِ[۱] سال ۱۹۲۰ به وسیله‌ای تبدیل شد برای نشان دادن جهانی که در آن ربات‌ها (واژه‌ای که نویسنده‌ی اهل چک کارِل کَپِک، خلق کرد) به منبع ارزان کار تبدیل شده‌اند. آنان به ناچار برمی‌خیزند تا ما را سلاخی کنند.

آن دیدگاه ترسناکی بود که همواره مورد بازنگری قرار گرفته است. ایزاک آسیموف، نویسنده‌ی علمی تخیلی، مفهوم تأثیرگذار «قوانین رباتیک» را خلق کرد تا روشن سازد که چگونه ممکن است انسان‌ها مخلوقات خود را محدود کنند. این قوانین ایجاب می‌کنند که یک ربات سه کار را (به ترتیب اهمیت) نمی‌تواند انجام بدهد: به انسان صدمه بزند، از انسان نافرمانی کند، و به خودش صدمه بزند.

 

تحت حکومت اخلاق

از دید آسیموف، هوش رباتی به‌طور جدی و بنیادی با هوش انسان متفاوت است: ما تحت اداره‌ی اخلاقی هستیم که می‌توانیم در لحظه تغییر دهیم، اما برای ربات‌ها، خودداری تنها از طریق حفاظت از انسان و خدمت به او به‌وجود می‌آید. در داستان‌هایی که بعدتر نوشته شد، ربات‌های آسیموف به این احساس رسیدند که تنها در صورتی می‌توانند به درستی به انسان خدمت کنند که بر او حکومت کنند. این تضاد برای هر کسی که فیلم ۲۰۰۱: اودیسه‌ی فضایی را تماشا کرده است، آشنا به نظر می‌رسد. این همان فیلم سال ۱۹۶۸ است که عنوان هَل-۹۰۰۰ را معروف کرد. هل-۹۰۰۰ که سیستم عامل یک سفینه‌ی فضایی است، تصمیم می‌گیرد دو فضانورد را بکشد چون قادر نیست بین حس خدمت‌رسانی‌اش به انسان‌ها و اطاعت از این دستور که واقعیت مأموریت خود را پنهان سازد، هماهنگی ایجاد کند. ساده‌ترین راه آن است که از دست انسان‌ها خلاص شود.

هَل، با آن چشم قرمزش که پلک نمی‌زند، بیشتر به شکل یک تهدید خاموش در خاطره‌ها مانده است؛ یک هوش مصنوعی که جای خود را به نوع غریبی از انسان می‌دهد. وقتی که برنامه‌ی آن غیرفعال و صدایش به غرولوندی نامفهوم تبدیل می‌شود و شروع به آواز خواندن می‌کند، به گونه‌ای غریب، ترحم‌برانگیز می‌شود و این در حالی است که ما می‌دانیم او چیزی جز یک برنامه‌ی کامپیوتری نیست. اینکه او مثل ما است در حالی که ما می‌دانیم هیچ احساسی ندارد، چیز غریبی است. سیستم‌های عامل در فیلم‌های بعدی که ساخته شدند، دیگر استفاده از ظاهر انسانی را کنار گذاشتند.

کیانو ریوز و هیوگو وی‌وینگ در صحنه‌ای از فیلم ماتریکس (1999) اسلحه‌های خود را به سوی همدیگر نشانه گرفته‌اند

کیانو ریوز و هیوگو وی‌وینگ در صحنه‌ای از فیلم ماتریکس (۱۹۹۹) اسلحه‌های خود را به سوی همدیگر نشانه گرفته‌اند

فیلم ماتریکس (۱۹۹۹) جهانی فرسوده از جنگ میان انسان و ماشین را نشان می‌دهد که در آن ماشین‌ها اداره‌ی امور را بر عهده دارند. در این جهان، انرژی مورد نیاز را بدن انسان‌هایی که زندانی هستند تولید می‌کنند. تفاوت میان انسان و ماشین در اینجا سخت آشکار است، حتی زمانی که ماشین‌ها شکل انسانی به خود می‌گیرند (مثل برنامه‌ی کامپیوتریِ دارای حسِ «مامور اسمیث» با بازی هیوگو وی‌وینگ). مامور اسمیث حتی کمتر از هَل حس واقعی بودن را القا می‌کند. شاید تا حدی به خاطر چهره‌ی کائوچویی و توانایی تغییر شکل مامور اسمیث باشد که آسان‌تر می‌شود از نظر تصویری به هَل عادت کرد، در حالی که مامور اسمیث غیرعادی بودن هوش مصنوعی را برجسته می‌کند. او مثل ما است اما مثل ما نیست.

هَل می‌خواهد به خاطر چیزی که از نظر او منفعت والاتر انسان است، چند نفر انسان را بکشد اما انگیزه‌ی مامور اسمیث از نفرت نشات می‌گیرد. یکی از به یادماندنی‌ترین سایبورگ‌ها (یا انسان‌های مکانیکی) در فرهنگ عامه، کمی پیچیده‌تر از این است. نخستین بار که آرنولد شوارتزنگر در فیلم نابودگر (در سال ۱۹۸۴) دیده می‌شود، اعزام شده است تا سارا کانر را بکشد؛ زنی که فرزندِ به دنیا نیامده‌اش، اگر بزرگ شود، هوش‌های مصنوعی فوق قدرتمند اسکای‌نت را نابود خواهد کرد. در نابودگر ۲ (۱۹۹۱)، این نابودگر به لطف بازنویسی برنامه‌اش در آینده، به عنوان محافظ عمل می‌کند.

اسکای‌نت تاریک‌ترین چهره‌ی هوش مصنوعی است؛ برنامه‌ای که برای کمک به انسان خلق شده اما قصد دارد ساخته‌های خودش را غالب کند. اما نابودگر چهره‌ای از هوش مصنوعی ارایه می‌دهد که اندکی امیدوارکننده‌تر است. ممکن است که ما گریزی از هوش مصنوعی نداشته باشیم، اما می‌توانیم برنامه‌ی آن را طوری بنویسیم که به ما کمک کند. در داستان‌های تخیلی، آدم‌های مکانیکی فراوانی یافت می‌شوند که صرفا کمک‌کننده هستند، چهره‌هایی شبیه «رُزیِ ربات»[۲] در جتسون‌ها[۳] و «آر۲-‌‌دی۲»[۴] و «سی۳-پی‌اُ»[۵] در جنگ ستارگان. این دستیارهای خوش‌رو، فراتر از یک کنایه‌ی نیش‌دارِ گاه و بیگاه (یا در مورد «آر۲»، یک سوت و بوق آزارنده)، ضرر دیگری برای جامعه‌ی بشری ندارند. مفهوم ربات «کمک‌کننده» آنجا که معنایی خاص‌تر (و نامناسب برای کودکان) پیدا می‌کند هم به لطف «سفینه‌ی فضایی اِنترپرایز» به وجود آمد. در پیشتازان فضا: نسل بعدی[۶] آدم مکانیکی‌ای که «برنت اسپینر» نقشش را بازی می‌کن (دِیتا) به خاطر ناتوانی‌اش در درک احساسات و شوخ‌طبعی ما، از انسان پایین‌تر است. با این حال، تلاش او برای انسان‌تر شدن او را به شکل اثرگذاری جاه‌طلب جلوه می‌دهد و موجب می‌شود که او به طرز تناقض‌برانگیزی شبیه مردان و زنانی شود که نقشش کمک کردن به آنان است.

نمایی از سریال وست‌ورلد

نمایی از سریال وست‌ورلد

داستان‌های تخیلیِ ابهام‌برانگیزِ مشابهی وجود دارند از آدم‌های ماشینی‌ای که نمی‌خواهند بر چیزی تسلط پیدا کنند، بلکه همان چیزهایی را می‌خواهند که انسان‌ها می‌خواهند. به عنوان مثال، اکس ماکینا (۲۰۱۵) درباره‌ی یک عشق رباتی است که به‌طور غیرمنتظره‌ای مشخص می‌شود که ذهنی مستقل و آرزویِ رهایی دارد. وست‌ورلد سریال شبکه‌ی «اچ‌بی‌اُ» که بر اساس فیلمی از مایکل کرایتن ساخته شده است، تم مشابهی دارد. کار ربات‌های این سریال (که میزبان نامیده می‌شوند) این است که به انسان‌هایی که به یک پارک مدرن (که البته تم آن، شبیه فضای غرب وحشی است) می‌روند، ‌خوش بگذرد، اما ربات‌ها آرزوی آزادی دارند. تعداد فزاینده‌ی آنان، مسئله‌ساز، اما کم‌اهمیت است.

این امر، راهی برای پیش‌برد داستان هوش مصنوعی ارائه می‌دهد. تصور این که بتوان تلاش شیطان‌صفتانه‌ی فناوری برای شکار انسان، به قصد سلطه بر جهان را به نحوی بهتر از مجموعه‌ی فیلم‌های نابودگر و ماتریکس نشان داد، سخت است. اما تلاش‌های ساده در زمینه‌ی همزیستی میان انسان و هوش مصنوعی به همان نتایج عجیب و غم‌باری می‌رسد که فرانکنشتاین رسید. به چرخش داستان در سریال وست‌ورلد فکر کنید وقتی مشخص می‌شود که شخصیت‌هایی که تصور می‌شد انسان هستند در واقع آدم ماشینی هستند. این امر به ما می‌گوید که تفاوت انسان و ماشین که به‌نظر بسیار بنیادی می‌آید، ممکن است کمتر از آن باشد که خیال می‌کردیم. در فیلم خوش‌ساخت او[۷] (۲۰۱۳) شخصیت اسکارلت جوهنسن که شبیه [دستیار صوتی گوشی‌های اپل به نام] سیری کار می‌کند، همه چیز را درک می‌کند غیر از آن که چرا صاحبش گاهی او را کاملا به عنوان انسان نمی‌بیند (و خیلی هم اشتباه نمی‌کند که این مسئله را گیج‌کننده می‌یابد). در فیلم هوش مصنوعی[۸] (۲۰۰۱)  یک پسر جوان رباتی که خلق شده تا انسان‌ها را دوست داشته باشد و دوست داشته شود، نمی‌تواند درک کند که چرا موجود عجیبی است و واکنش‌های نه چندان درستش در میان انسان‌هایی که او به آنان علاقه دارد، ترس و نفرت ایجاد می‌کند. و فیلم دیگر، بلید رانر ساخت ۱۹۸۲ است که شاید اثرگذارترین فیلم تاریخ در مورد هوش مصنوعی باشد. در این فیلم هریسون فورد که مأموریت دارد تمام آدم ماشینی‌ها را از بین ببرد، شک می‌کند (و احتمالا به درستی شک می‌کند) که مبادا خودش هم آدم ماشینی باشد. تخیل فراگیر بلید رانر در مورد انواع حالت‌هایی که هوش مصنوعی می‌تواند در جامعه ادغام شود (از قبیل جنایتکار، محافظ، ترکیبی از این دو، یا شاید صرفا به عنوان موجودی سرگردان که در تلاش است تا زنده بماند) به این ژانر، فرازهای جدیدی بخشید.

این جایی است که خیال‌پردازی در مورد هوش مصنوعی در ذهن ما ریشه می‌دواند: آنجا که برای ما روشن می‌سازد: فاصله‌ی بین ما و مخلوقات فرانکنشتاینی که می‌سازیم باریک‌تر و باریک‌تر می‌شود و ممکن است این موجودات با خلق اخلاقیات و سبک‌های زندگی خودشان ما را نابود نکنند. شاید یکی از آخرین تفاوت‌های بنیادی این باشد که ما می‌توانیم در مورد معمای هوش مصنوعی و غلبه‌ی آن بر ما آثار هنری تولید و مصرف کنیم. هنگامی که یک روبات، فیلمی مثل بلِید رانر را کارگردانی کند، آنگاه ما دچار مشکل خواهیم بود.


پی‌نوشت:

[۱] R.U.R

[۲] Rosie the Robot

[۳] The Jetsons

[۴] R2-D2

[۵] C-3PO

[۶] Star Trek: The Next Generation

[۷] Her

[۸] A.I.

۲۶ آذر, ۱۳۹۷

تگ ها 2001: ادیسه فضاییبلید رانرپیشتازان فضاترمیناتورجنگ ستارگانفرانکشتاینماتریکسمری شلی (شخص)هوش مصنوعیوست‌ورلد

با عضویت در خبرنامه سایت بروزترین مطالب را در ایمیل خود دریافت کنید.

پشت صحنه در شبکه‌های اجتماعی

مجله هنری پشت صحنه

«مجله هنری پشت‌‌ صحنه» می‌کوشد تا نقش فراموش‌شده‌ٔ علوم انسانی در رسانه‌های بصری را از نو احیا کند و با نگاهی میان‌رشته‌ای، ساحت سینما و صنعت سرگرمی را به‌قضاوت بنشیند. «پشت‌ صحنه» سعی دارد مخاطب را با جهانی آشنا کند که در آن، هر اثر هنری موفقی، ریشه در یکی از زیرشاخه‌های علوم انسانی دارد.

© 1398 کلیه حقوق این سایت متعلق به «مجله هنری پشت صحنه» است.