کوین بَنکستون
آیا ابتدا پیشرفتهای علمی روی فیلمها تأثیر گذاشت یا فیلمها توانستند در پیشرفتهای علمی تأثیرگذار باشند. با بررسی تجربه فیلم «اولین مرد» و آثار متعددی که با محوریت علم تولید شدهاند، میتوان دریافت که چرخهای از اثرگذاری میان «فیلم» و «علم» در جریان است.
فیلم «نخستین انسان»[۱] که در آن «رایان گاسلینگ» در نقش «نیل آرمسترانگ»[۲] داستان واقعی او در ماموریت «آپولو ۱۱» (سفر به ماه) را بازی میکند، از بعضی جهات نمونهای کلاسیک از بازآفرینی زندگی توسط هنر است، اما شاید بسیاری از بینندگان متوجه نشده باشند که سفر «آرمسترانگ» به ماه نیز بهنوعی بازآفرینی هنر توسط رویدادی واقعی است. مسیر سفر به ماه در مأموریتهای آپولو به شکل ∞ یا عدد ۸ انگلیسی، دقیقا همان مسیری بود که فضانوردان فیلم صامت و تخیلی «زنی در ماه»[۳] محصول ۱۹۲۹ رفتند. این مسیر توسط «هرمان اوبرت»[۴] پدر تکنولوژی موشک آلمان طراحی و ترسیم شده بود؛ مردی که اولین مشاور در زنجیرهی بلند مشاوران علمی سینما بهشمار میرفت. این دانشمندان نهتنها باعث شدند نمایش علم در فیلمها واقعی بهنظر برسد، بلکه حتی به پیشبرد علم در جهان واقعی (خارج از فیلمها) نیز کمک کردند.
نهتنها مسیر سفر به ماه در فیلم «زنی در ماه» چنان دقیق محاسبه شده بود که ناسا ۴۰ سال بعد همان مسیر را استفاده کرد، بلکه راکتی که برای این فیلم توسط «هرمان اوبرت» طراحی شده بود چنان واقعی بهنظر میرسید که گشتاپو (سازمان پلیس مخفی هیتلر) طرحهای آن را توقیف کرد. همچنین تولیدکنندگان فیلم به «اوبرت» مبلغی را برای ساخت و پرتاب یک موشک واقعی برای نخستین روز نمایش فیلم پرداخت کردند. «اوبرت» که موفق نشد بهموقع این وظیفهی بلندپروازانه را به اتمام برساند، چنان خجالتزده شده بود که قبل از روز نمایش شهر را ترک کرد؛ هرچند که بعداً در همان سال توانست اولین راکت با سوخت مایع را با موفقیت آزمایش کند.
چرخهی تأثیر متقابل علم و علمیتخیلی
در این آزمایش، جوانی به نام «ورنر فون براون»[۵] با «اوبرت» همکاری میکرد که بعدها طراح موشکهای آلمان نازی در جنگ جهانی دوم شد و بعد از جنگ هم به همراه بیش از هزار دانشمند آلمانی توسط دولت ایالاتمتحده برای عملیاتی به نام «گیرهی کاغذ»[۶] به خدمت گرفته شد. در نهایت «فون براون» بهعنوان مدیر «مرکز پروازهای فضایی مارشال» و همینطور سرپرست تیم مهندسی ساخت موشک «سترن ۵»[۷] در ناسا انتخاب گردید؛ همان موشکی که سرانجام انسان را به ماه برد. جالب اینجاست که «ورنر براون» و «هرمان اوبرت» هر دو عمیقا تحت تأثیر کتاب علمی-تخیلی «سفر به ماه» نوشته «ژول ورن»[۸] بودند. یک مثال روشن از چرخهی تأثیر متقابل ِ «علم» و «علمی-تخیلی»، وقتی است که «علمی-تخیلی» علم را تحت تأثیر خود قرار میدهد و بعد علم، «علمی-تخیلی» و بعد دوباره «علمی-تخیلی» علم را. [ابتدا داستان «سفر به ماه»، «ون براون» و «اوبرت» را تحت تأثیر خود قرار داد و بعد این دو در فیلم «زنی در ماه» تاثیر گذار شدند و بعد این فیلم، پروژهای آپولو و سفر به ماه را تحت تاثیر خود قرار داد.]
یک جنبه مهم از این تأثیرات متقابل چیزی است که دانشمند و استاد حوزه علوم ارتباطات «دیوید کربی»[۹] آن را «نمونههای تکنولوژی تخیلی»[۱۰] مینامد. او در کتابش با عنوان «دانشمندان در هالیوود: دانش، دانشمندان و سینما»[۱۱] توضیح میدهد که تکنولوژیهای تخیلی در فیلمها میتوانند باعث توجه و حمایت عمومی برای زمینهسازی و بهثمر رسیدن تکنولوژیهای واقعی شود. برای مثال سفر فضایی و تکنولوژی هوش مصنوعی در فیلم «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» و یا ماشینهای بدون سرنشین، تبلیغات هدفمند شده و رابطهای گرافیکی تشخیص حرکت و اشاره، در فیلم «گزارش اقلیت» – که خودِ این تکنولوژیهای تخیلی با مشاوره و همکاری نزدیک دانشمندان و متخصصین در فیلمها ارائه شده است – کمک کردند تا درک مشترکی درباره تکنولوژیهای آینده به وجود آید و جهتدهی اختراعات در دنیای واقعی را هدایت کردند.
کتابی که توضیح میدهد چگونه دانشمندان به هالیوود کمک کردند تا فیلمها علمی، باورکردنی و محتمل بهنظر برسند.
فیزیکدان مشهور «کیپ تورن» که بهعنوان مشاور علمی فیلم «میان ستارهای»[۱۲] کار میکرد، از این فرصت بهره برد تا با بودجه عظیم فیلم که به خلق تصاویر کامپیوتری اختصاص داده شده بود، تئوریهای علمی خود را تصویرسازی کند که درنهایت به ایدههای جدید و مقالات علمی متعدد منجر شد
علاوهبر نمونهسازی، دانشمندان از ارائه مشاوره به هالیوود نیز بهعنوان فرصتی برای آزمایش تئوریها و ایدههای جدیدی استفاده میکنند که بتواند بازخوردی در تحقیقاتشان در دنیای واقعی و خارج از سینما داشته باشد. وقتی فیزیکدان مشهور «کیپ تورن» بهعنوان مشاور علمی فیلم «میان ستارهای»[۱۳] کار میکرد، او چند ماه گرفتار سروکله زدن با معادلاتی بود که تشریح کنندهی رفتار سیاهچالهها و کرمچالهها در فیلم بودند. پس از آن تورن از این فرصت بهره جست تا با بودجه عظیم فیلم که به خلق تصاویر کامپیوتری اختصاص داده شده بود، تئوریهای علمی خود را تصویرسازی کند که درنهایت به ایدههای جدید و مقالات علمی متعدد منجر شد.
«کریستوفر نولان» کارگردان فیلم «میان ستارهای» در یک مصاحبه درباره تورن و تیمش گفت: «آنها همه معادلات را دارند و همینطور همه ریاضیاتی را که میخواهند، اما آزادی عملی که ما داریم را ندارند؛ آزادی در صرف کردن ماهها و ماهها وقت برای خلق جلوههای دیجیتال.»
«میکا مککینون»[۱۴] فیزیکدان دیگری است که معمولا به هالیوود مشاوره داده است. او کارش را با نمایش تلویزیونی به نام «استارگیت: آتلانتیس» شروع کرد و در جریان کار، یک پدیدهی نجومی را کشف کرد که هنوز در آن زمان مشاهده نشده بود. ماجرا این بود که نویسندهی فیلم در یکی از قسمتهای سریال به یک رویداد رادیواکتیو ویرانگر نیاز داشت که بهصورت مرتب هر ۴۵ دقیقه تکرار شود. آنها یک «پالسار»[۱۵] (تپ اختر) میخواستند. نوعی ستاره نوترونی چرخان که بهصورت متناوب امواج الکترومغناطیس منتشر میکند، اما پرتوهای رادیواکتیو یک «تپ اختر» نمیتواند بهاندازه کافی قدرتمند باشند. برای همین «مککینون» یک «سیستم تخیلی دوتایی تپ اختر» را تصور کرد که در آن ستاره دوم انرژی ستاره اول را تشدید میکند. بعدها او گفت: «باعث خوشحالی و افتخار من است که چند سال پیش ستارهشناسها توانستند سیستمی را شبیه به آنچه من پیشبینی کرده بودم پیدا کنند. من در فیلم استارگیت پیشبینی کردم و بعد آنها در دنیای واقعی آن را یافتند.»
ژانر علمیتخیلی چطور به موضوعات جدی دنیای واقعی میپردازد؟
با مهیا شدن بستر باز فکری، مشاوره در زمینه علمی-تخیلی میتواند به دانشمندان انگیزه بدهد تا به بررسی چالشهایی بپردازند که هنوز در جهان واقعی روی نداده، اما امکان وقوع آن هست؛ مثلاً چگونه با موجودات فرازمینی ارتباط برقرار کنند. این وظیفه به فیزیکدان برجسته و دانشمند علوم کامپیوتری «استیون ولفرام» و پسرش «کریستوفر» واگذار شد. وقتی تولیدکنندگان فیلم «ورود»[۱۶] در سال ۲۰۱۶ که در مورد موضوع تماس با بیگانگان بود به سراغ آنها آمدند. در پاسخ بهدرخواست آنها، این تیم دونفرهی پدر و پسر، نرمافزاری طراحی کردند که بتواند واژهنگارهایی را که توسط موجودات فضایی برای ارتباط با انسان در فیلم استفاده میشد رمزگشایی کند.
هر چه فیلمهای هالیوود باورکردنیتر باشد، دانشمندان مشاور این فیلمها نیز بهتر میتوانند توجه مردم جهان را به موضوعات حیاتی در دنیای واقعی معطوف کنند. در کتاب «دیوید کربی» از این پدیده به نام «اثر بازیهای جنگ»[۱۷] نام برده شده است که اشاره دارد به فیلمی به نام «بازی جنگ»[۱۸] ساخته ۱۹۸۳ که به دنبال هک کامپیوتری که در فیلم نشان داده شد، خطمشی امنیت سایبری و فناوری اطلاعات در جهان واقعی تحت تاثیر قرار گرفت. فیلمهایی درباره بیماریهای همهگیر مانند «شیوع»[۱۹] و «سرایت»[۲۰] موجب جلبتوجه ویژه و جذب سرمایه برای برطرف کردن این نوع تهدید شدند. نشان دادن خطر برخورد اجرام آسمانی (سیارک) که میتوانند باعث نابودی کامل یک سیاره شوند در دو فیلم «برخورد عمیق»[۲۱] و «آرماگدون»[۲۲] محرکی بودند برای برنامه مبتکرانهی ناسا به نام «رصد اجرام نزدیک به زمین»[۲۳]. فیلم «تماس»[۲۴] در عمل مانند اعلامیهای سینمایی بود در جهت جذب سرمایه برای «موسسه جستجوی حیات هوشمند»[۲۵].
فیلمها ممکن است برای مشاورین علمی آنها مانند تبلیغاتی برای تئوریهایشان در موضوعات خاصی از علم باشند
از طرف دیگر فیلمها ممکن است برای مشاورین علمی آنها مانند تبلیغاتی برای تئوریهایشان در موضوعات خاصی از علم باشند. موردی که برای «جک هورنر» دیرینشناس و مشاور علمی فیلم «پارک ژوراستیک»[۲۶] روی داد. «هورنر» توانست با بهره جستن از تعداد مخاطبان هالیوود، تئوری جدیدش را به میلیونها نفر معرفی کند، یک تئوری بحثبرانگیز در زمان اکران فیلم که حالا به یک توافق عمومی بین دانشمندان تبدیل شده است: دایناسورها خزنده نبودند، بلکه اجداد خونگرم پرندههای امروزی بودند.
«هورنر» حتی توانست تئوریهایش را به شکلی بازیگوشانه نیز نمایش دهد: تقریبا در ابتدای فیلم «جهان گمشده: پارک ژوراسیک» (قسمت دوم پارک ژوراسیک) یک دیرینشناس در حال خورده شدن توسط یک «تیراناسوروس رکس» است. کاملاً معلوم است که این دیرینشناس، همانی است که «هورنر» در دنیای واقعی اغلب با او مخالف بود! بنابراین، ارائهس مشاورهی علمی به هالیوود علاوهبر منافعی که میتواند در جهت پیشبرد علم داشته باشد، فرصتی لذتبخش برای طعنه زدن به رقیبان هم است. همانطوری که به نقل از «هورنر» در کتاب «دانشمندان در هالیوود» اظهارشده، او بدون تعارف میگوید: «اگر با کسی مشکل دارید اجازه ندهید مشاور یک فیلم شود.»
پینوشت:
[۱] First Man
[۲] Neil Armstrong (اولین انسانی که پا به کرهی ماه گذاشت)
[۳] Woman in the Moon
[۴] Hermann Oberth
[۵] Wernher von Braun
[۶] Operation Paperclip
[۷] Saturn V
[۸] Jules Verne
[۹] David Kirby
[۱۰] diegetic prototypes (Design fiction)
تکنولوژیها و وسایلی تخیلی که فقط در فیلمها علمی-تخیلی وجود دارند ولی مردم احتمالا بهزودی به آنها نیاز خواهند داشت. مترجم
[۱۱] Lab Coats in Hollywood: Science, Scientists, and Cinema
[۱۲] Interstellar
[۱۳] Interstellar
[۱۴] Mika McKinnon
[۱۵] pulsar
[۱۶] Arrival
[۱۷] the WarGames effect
[۱۸] WarGames
[۱۹] Outbreak
[۲۰] Contagion
[۲۱] Deep Impact
[۲۲] Armageddon
[۲۳] NASA’s near-Earth-object tracking program
[۲۴] Cantact
[۲۵] SETI Institute
[۲۶] Jurassic Park
۱۱ دی, ۱۳۹۷