آنا کدره-رادو
در فرایند پرمخاطره تهیه گزارش از شرایط بحرانی، رسانههای اجتماعی تبدیل به ابزاری قدرتمند و البته بحثبرانگیز برای خبرنگاری شدهاند. در عین حال ما در ابتدای راه فهم چگونگی استفاده از این ابزار هستیم.
چند روز پس از تیراندازیهای دبستان سندی هوک[۱]، استاتوس جدیدی در فید خبری فیسبوک من ظاهر شد. یک خبرنگار مستقر در نیویورک که بهصورت آزاد با یک مجله معتبر همکاری میکرد، به نیوتاون[۲] رفت تا به خیل خبرنگارانی بپیوندد که در حال پوشش این تراژدی بودند. پست او که بهصورت عمومی در معرض رویت تمامی کاربران فیسبوک قرار داشت، حاوی گزیدههایی از ایمیل یکی از ساکنین ناشناس نیوتاون بود که برای او ارسال شده و نحوه پوشش او از این رخدادها را مورد ستایش قرار داده بود. این تقدیر واقعاً شایسته بود. این خبرنگار در کارهای خود یک فرد بسیار دقیق، سنجیده و حساس بود، اما با انباشته شدن تعداد «لایکها»، انگار عظمت حوادث رخ داده – ۲۷ مرده که ۲۰ نفرشان بچههای کوچک بودند – در برابر پدیدهای که هماکنون به نام «فید خبری»[۳] شناخته میشود، رنگ باخت.
پوشش بحرانها در عصر رسانههای اجتماعی، دارای چالشهای خاص خودش است. منشأ بسیاری از خطاهایی که در عرصه اخبار ملی بروز کردند، در فضای دیجیتال است. طی همان اولین ساعات پس از تیراندازیهای سندی هوک، برخی از خبرنگاران «رایان» (برادر آدام لانزا)[۴] را بهعنوان ضارب معرفی کردند. خطای بزرگی که جرقه آن زده شد و بهسرعت در خروجی رسانههای ملی نیز منتشر گردید، اما رسانههای اجتماعی با آبوتاب دادن و تشدید احساسی داستانهای بسیار مهم، مشکلات پیچیدهتری را برای خبرنگاران به وجود میآورند. در «استوبنویلِ»[۵] اوهایو، خبرنگاران باید درباره نحوه حفاظت از حریم شخصی یک قربانی تجاوز و مهاجمین در مقابل اطلاعات حیاتی برگرفته از حسابهای توییتر آنها تصمیم میگرفتند. در نیوتاون، برخی از خبرنگاران که مشتاقانه خواهان دسترسی به خانوادههای قربانیان بودند، پیامهایی را از طریق توییتر به آنها ارسال کردند و بدین ترتیب، پرسشهایی را درباره تجاوز به حریم شخصی برانگیختند؛ علیالخصوص در زمانیکه افراد تحت فشار و خسران قرار داشتند.
آیا عواقب اشتباهات در زمینه گزارش بحرانها، شدیدتر از عواقب سایر حوزههاست؟ آیا باید ارسال گزارش از طریق شبکههای اجتماعی دارای استانداردهای متفاوتی باشد و در صورت صحت این موضوع، این استانداردها باید چگونه باشند؟
نگهبانان رسانههای عمومی
«لیز هرون»[۶]، عضو هیئتمدیره رسانه بحران کُدا مدیا[۷]، میگوید: «خبرنگاران باید رسانههای اجتماعی را همچون یک فضای فیزیکی ببینند. در این راستا، آنها باید با رسانههای اجتماعی همچون سایر جوامع جدید رفتار کنند، یعنی حساسیت و احترام لازم را قائل شوند.» پستهای لیز هرون درباره سندی هوک با انتقادهایی از سوی برخی از دنبالکنندگانش مواجه شد، زیرا آنها حس میکردند ارسال این مطالب در حساب شخصی او، موجب برانگیختن احساسات درباره این داستان میشود. تجربه او نشانگر یک مسئله نوظهور در عرصه خبرنگاری بود: از بین رفتن مرز میان هویتهای شخصی و حرفهای در دنیای آنلاین. در بسیاری از موقعیتهای ارسال گزارش، بهرهبرداری از رسانههای اجتماعی توسط خبرنگاران باعث شده که عوام، فرآیند جمعآوری اخبار را بهصورت علنی ببینند و بدین ترتیب شهروندان توانستند نقش نگهبان رسانهها را ایفا کنند، اما در گزارش بحرانها، قضیه تا حدودی نامشخص شد. هرون میگوید که خبرنگاران باید برای بیان احساسات شخصیشان در فضاهای عمومی همچون رسانههای اجتماعی، احتیاط به خرج دهند: «فضا برای این کار باز است، اما باید حواستان باشد که در آخر تبدیل به تسهیل کننده یک سری امور ناخوشایند نشوید».
تجربه او نشانگر یک مسئله نوظهور در عرصه خبرنگاری بود: از بین رفتن مرز میان هویتهای شخصی و حرفهای در دنیای آنلاین. در بسیاری از موقعیتهای ارسال گزارش، بهرهبرداری از رسانههای اجتماعی توسط خبرنگاران باعث شده که عوام، فرآیند جمعآوری اخبار را بهصورت علنی ببینند و بدین ترتیب شهروندان توانستند نقش نگهبان رسانهها را ایفا کنند
اما از منظر روانشناسی، دلایل دیگری هم هست که شما را مجبور میکند در زمان وقوع تراژدی، احتیاط فراوانی در زمینه ارسال مطالب آنلاین داشته باشید. دکتر «الیاس ابوجئود»[۸]، روانشناس دانشگاه استنفورد میگوید: «اعتقاد دارم افراد بهواسطه اطلاعات نادرست دنیای آنلاین آسیب دیدهاند». ابوجئود که درباره تاثیر اینترنت بر روان افراد در کتاب «شُمای مجازی: قدرتهای خطرناک شخصیت اینترنتی»[۹] نوشته است، میگوید اشتباهات رخ داده در دنیای آنلاین، تاثیر روانی ویژهای را بر قربانیان بحرانها میگذارد. ابوجئود میان این اشتباهات و اشتباهاتی که در رسانههای چاپی رخ میدهند، تمییز قائل میشود. او میگوید حسابهای اخبار آنلاین، دوام بیشتری دارند و بیشتر در معرض دید قرار میگیرند. او اشاره میکند: «چه این اشتباهات سهوی بوده و چه نیت خبیثانهای پشتشان باشد، همانجا باقی میمانند تا بالاخره یک نفر یک روز آنها را [در اینترنت] پیدا کند».
حتی اگر یک داستان صحت داشته باشد، افرادیکه از اختلال استرسِ پس از سانحه رنج میبرند، در این زمان با چالشهای دشواری مواجه میشوند. متخصصان سلامت ذهن به آنها توصیه میکنند که از یادآورها و محرکهای ضایعه اصلی دوری کنند، اما همانطور که ابوجئود اشاره میکند: «از آنجا که هر بار نام خودشان یا آن سانحه را در اینترنت جستجو میکنند، دوباره با آن موقعیت مواجه میشوند، اجتناب از این یادآورها و نشانهها دشوار خواهد شد».
در یک اتاق باریک و دراز واقع در پایینترین طبقات «مرکز کنوانسیون آستین»[۱۰] که به «جشنواره تعاملی جنوب از جنوب غربی» اختصاص داشت، «برندن بروئر»[۱۱] که پیشتر رئیس بخش اطلاعات عمومی در گارد ساحلی آمریکا بوده، خطاب به جمعیتی که همگی ایستاده بودند، سخنرانی میکرد. در جشنوارهای که افراد دائماً در میان پنلهای مربوط به آخرین فناوریهای روز میچرخند، بهندرت پیش میآمد که کسی از صندلی خود بلند شود؛ خبرنگاران هم همینطور. این جلسه درباره ارتباطات بحران بود و توسط مدیران گارد ساحلی هدایت میشد که درباره بازیابی توان پس از ترومای حاصل از یک فاجعه از نقطهنظر گروههای مرتبط با «اطلاعرسانی در حین آن حادثه» سخن میگفتند.
همصدایی یا رقابت برای جلب مخاطب؟
در جامعه خبرنگاری، صرفنظر از دشواری و افزایش پوشش خبری در زمان بحران، توضیحات کافی درباره نحوه مدیریت این شرایط وجود ندارد. در طول حرفه ۲۲ ساله بروئر بهعنوان کسیکه در همان ثانیه اول وقوع حادثه وظیفه «عکسالعمل نشان دادن» به آن را برعهده دارد، مسئولیت توسعه برنامههای ارتباطات بحران به او سپرده میشد که باید در مناطق حادثه حضور مییافت و مراکز ارتباطی را برپا میکرد. او میگوید که در دل ارتباطات بحران، یک خط دستوری شفاف وجود دارد که همگان به آن اذعان دارند: «در زمان وقوع بحران، همه افراد باید با یک صدای واحد صحبت کنند، نه اینکه برای جلب توجه مخاطب رقابت نمایند».
درحالیکه دعوت از خبرنگاران به جلسات برنامهریزی آژانسهای پاسخگویی خیلی هم غیرمعقول نیست، بروئر دوست دارد خبرنگاران نقش پررنگتری در تمرینات گسترده این تیمها ایفا کنند تا بدین ترتیب، درک بهتری از مسئولیتهای «پاسخگویان اول»[۱۲] در زمان بحران داشته باشند. این یک موضوع حساس است، زیرا کار خبرنگاران باید مستقل از سایر آژانسها باشد؛ علیالخصوص زمانیکه یک بحران شکل میگیرد. بروئر ابراز امیدواری کرد که خبرنگاران و دبیرها، به فکر ایجاد و حفظ رابطه منظم با پاسخگویان اول بیافتند تا خطوط ارتباطی و درک متقابل آنها در زمان بحران، به سادهترین شکل ممکن برقرار شود. «آنا ویسنسکی»[۱۳] رئیس روابط عمومی گارد ساحلی آمریکا میگوید مهمترین کمکی که خبرنگاران میتوانند به تلاشهای پاسخگویان اول ارائه کنند، این است که محل مناطق امن را به شهروندان اطلاعرسانی نمایند.
در دل ارتباطات بحران، یک خط دستوری شفاف وجود دارد که همگان به آن اذعان دارند: در زمان وقوع بحران، همه افراد باید با یک صدای واحد صحبت کنند، نه اینکه برای جلب توجه مخاطب رقابت نمایند
به داستان سندی هوک بازگردیم. وقتی خبرنگاران به دنبال سرنخهایی برای شناسایی تیرانداز سندی هوک بودند، سراغ فیسبوک رفتند. آنها که یک اسم در اختیار داشتند، خیلی سریع صفحات جعلی و دفاتر تلفن را برای رایان لانزا زیر و رو کردند تا به پروفایل او برسند. «بازفید»[۱۴] و «گاکر»[۱۵] بهسرعت تصاویر مظنون را منتشر کرده و پروفایل فیسبوکش را نیز ضمیمه کردند. تیرانداز واقعی در واقع آدام لانزا، برادر رایان بود. اولینبار این پلیس بود که نام اشتباهی را برای متهم مطرح کردند، اما صرفنظر از نقطه شروع این اشتباه و پیش از تصحیح آن، عکس برادر آدام لانزا بهصورت گسترده دستبهدست شد. این حجم از گسترش اطلاعات نادرست را میتوان در میان تلخترین اشتباهات پوشش خبری سندی هوک جای داد و منبع عمده این توزیع اطلاعات هم «توییتر» بود. یکی از بزرگترین نقدهای مطرح شده علیه رسانههای اجتماعی و علیالخصوص توییتر، این است که مثل یک زمین شخمزده و حاصلخیز برای رویش شایعات هستند.
بروئر میگوید: «شایعات مثل یک جن بزرگ و خبیث هستند که از چراغ بیرون میآیند و دیگر نمیتوان آنها را سرجایشان برگرداند». مهمترین قانون مدیران ارتباطات عمومی این است که هیچگاه چیزی را بهصورت عمومی اعلام نکنند، مگر اینکه بیشترین اطمینان ممکن را نسبتبه صحت آن داشته باشند. «قاعده کلی گارد ساحلی، “حداکثر افشا با حداقل تاخیر” است». بدین ترتیب گاهی اوقات حتی اطلاعاتی را که «تقریباً» به صحت آن اطمینان دارند نیز افشا نمیکنند تا زمانیکه اطمینان کامل و مطلق حاصل شود. درحالیکه همین قاعده کلی به خبرنگاران نیز یاد داده شده، اما رسانههای اجتماعی کاری کردهاند که فشارها برای «روایتِ سریعترِ یک داستان» و پیش افتادن از رقبا بیشتر شود. در جریان «بمبگذاری ماراتن بوستون» نیز چندین اشتباه را در پوشش خبری حادثه مشاهده کردیم؛ از ادعاهایی که تعداد کشتهشدگان را بیشتر اعلام میکرد تا گزارشهای نادرستی که درباره بازداشت مظنون منتشر شد.
رسانه گوینده یا رسانه شنونده؟
«هانسون حسین»[۱۶] که مدتی بهعنوان گزارشگر اعزامی انبیسی برای پوشش مسائل خاورمیانه فرستاده شده بود و سپس مسئولیتی را در بخش ارتباطات دیجیتال دانشگاه واشنگتن پذیرفت، میگوید: «فرهنگ حال حاضر، انتظار دارد که ارتباطات به سریعترین شکل ممکن برقرار شود». حسین میگوید که برآوردهسازی نیاز جامعه به اطلاعات سریع، اندیشهای را به وجود آورده که میگوید «خبرنگار یا خروجی رسانهای باید در نقش شنونده ظاهر شود». او میگوید: «اولین کاری که انجام میدهید، اعلام آگاهیتان نسبت به موقعیت و تلاشی است که برای کسب اطلاعات بیشتر انجام میدهید». حسین در والاستریت ژورنال بیان کرده که دوست دارد خبرنگاران سرعت گزارشدهی خود را در این موقعیتها کاهش دهند. به نظر او ارزش یک خبرنگار در زمان گزارش بحران، این است که قابلیت «دستروکنی» و افشای دروغها را داشته باشد. وقتی توییتر پر از خرده اطلاعات مبهم و مشکوک است، خبرنگار با مداخله خود و تشخیص عدم صحت فلان بخش از اخبار، خدمت بزرگی ارائه خواهد داد.
یکی از بزرگترین نقدهای مطرح شده علیه رسانههای اجتماعی و علیالخصوص توییتر، این است که مثل یک زمین شخمزده و حاصلخیز برای رویش شایعات هستند
«کریستوفر گاندین لو»[۱۷] از «اموشن تکنولوژی»[۱۸] ، اعتقاد دارد که نباید تا پیش از تائید اطلاعات، آنها را افشا کرد و استدلال نسبتاً متفاوتی برای اثبات این عقیده دارد: «اطلاع از روش قتل و سایر جزئیات، همواره میتواند اثری مسری داشته باشد». لو بهعنوان یکی از متخصصین برنامههای توسعه آنلاین در زمینه صیانت از اطلاعات بحرانها، اعتقاد دارد بزرگترین صدمهای که یک خبرنگار میتواند وارد کند، نه در زمان ضایعه بلکه در عواقب پس از وقوع آن است. او میگوید: «وقتیکه کیسههای شن از بین رفتند، تازه افراد به خودشان میآیند و میبینند که چه اتفاقی برای زندگیشان افتاده است». دقیقاً در همین مقطع است که اطلاعات مربوط به اقدامات لازم، مکانهای لازم برای مراجعه و نحوه دریافت کمک، اهمیت حیاتی مییابند.
امروزه خبرنگاران در شبکههای بهشدت درهمآمیخته و حوزههای دیجیتال آشفته کار میکنند و روابطشان با این فضاها و جوامع دائماً در حال تغییر است. وقتی صحبت از پوشش ضایعهها میشود، اتفاقات آنقدر سریع رخ میدهند که بهسختی میتوان پا به پایشان راه رفت و مخاطرات لحظهبهلحظه بیشتر میشوند. نحوه تطبیق ما با این چالش بسیار بزرگ این نیست که خود را در یک اتاق تاریک حبس کنیم و به آن فکر نکنیم؛ بلکه این تازه شروع فرآیندی است که کل جامعه خبرنگاری باید با همدیگر در آن قدم بگذارند.
پینوشتها:
[۱] Snady Hook Elementary School Shooting: حادثهای که روز ۱۴ دسامبر سال ۲۰۱۲ در شهر «نیوتاون» از ایالت کنکتیکات آمریکا رخ داد. در این حادثه یک پسر بیست ساله بهنام «آدام لانزا» بهسمت دانشآموزان و کارکنان مدرسه آتش گشود. در اثر تیراندازی ۲۰ دانشآموز و ۶ نفر از کارکنان مدرسه کشته شدند. آدام لانزا پیش از حرکت بهسمت مدرسه، مادر خود و یک نفر دیگر را نیز کشته بود و پس از تیراندازی در مدرسه، خودکشی کرد. این حادثه سومین اتفاق خشونتبار کشتار جمعی آمریکا در سال ۲۰۱۲ بود.
[۲] Newtown
[۳] newsfeed
[۴] Adam Lanza
[۵] Steubenville
[۶] Liz Heron
[۷] Coda Media
[۸] Elias Aboujaoude
[۹] Virtually You: The Dangerous Powers of the e-Personality
[۱۰] Austin Convention Center
[۱۱] Brandon Brewer
[۱۲] First Responders
[۱۳] Ana Visneski
[۱۴] BuzzFeed
[۱۵] Gawker
[۱۶] Hanson Hosein
[۱۷] Christopher Gandin Le
[۱۸] Emotion Technology: یک سازمان فعال در زمینه پیشگیری و جلوگیری از خودکشی
۱۲ مرداد, ۱۴۰۰