مجله هنری پشت صحنه

منو اصلی

منومنو
  • هنر و ساینس
    • آینده‌شناسی
    • تکنولوژی
    • صنعت
  • هنر و علوم انسانی
    • اقتصاد
    • تاریخ
    • جامعه‌شناسی
    • دین و آخرالزمان
    • روان‌شناسی
    • سیاست
    • فرهنگ عمومی
    • فلسفه
  • موضوعات ویژه
    • زنان هالیوود
    • ساینتولوژی
    • علمی تخیلی
    • هوش مصنوعی
  • ویدئوها
  • درباره
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • همکاری

logo

منومنو
  • هنر و ساینس
    • آینده‌شناسی
    • تکنولوژی
    • صنعت
  • هنر و علوم انسانی
    • اقتصاد
    • تاریخ
    • جامعه‌شناسی
    • دین و آخرالزمان
    • روان‌شناسی
    • سیاست
    • فرهنگ عمومی
    • فلسفه
  • موضوعات ویژه
    • زنان هالیوود
    • ساینتولوژی
    • علمی تخیلی
    • هوش مصنوعی
  • ویدئوها
  • درباره
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • همکاری
صفحه اصلی›هنر و علوم انسانی›سیاست›توهمی خودساخته با پیام‌آوران دروغین

توهمی خودساخته با پیام‌آوران دروغین

چگونه رها شدن از ماتریکس خود به ماتریکسی جدید بدل شد؟
دسته‌بندی: سیاست علمی تخیلی فلسفه فیلم مقاله

اوون گلیبرمن

منتقد ارشد ورایتی و عضو انجمن منتقدان فیلم نیویورک؛ نقدها و یادداشت‌های متعددی از او در مجلات متعددی نظیر فیلم‌کامنت، اینترتینمنت، پریمیر و فونیکس منتشر شده است.

مترجم: مرضیه سلیمی
منبع: Variety
حجم مقاله: ۱۲۰۰ کلمه

اشتراک‌گذاری

آدرس کوتاه: BTSMag.ir?p=6926

پاسخ دادن لغو پاسخ

دسته‌بندی:
سیاستعلمی تخیلیفلسفه

اوون گلیبرمن

منتقد ارشد ورایتی و عضو انجمن منتقدان فیلم نیویورک؛ نقدها و یادداشت‌های متعددی از او در مجلات متعددی نظیر فیلم‌کامنت، اینترتینمنت، پریمیر و فونیکس منتشر شده است.

مترجم: مرضیه سلیمی
منبع: Variety
حجم مقاله: 1200 کلمه

با گذشت دو دهه، گویاترین بُعد ماتریکس این است که موجودیت ماتریکس اساساً شکل یک توطئه را به خود گرفته است. شاید میراث ماندگار فیلم «ماتریکس» ایجاد این باور باشد که زندگی ما دروغی بیش نیست.

سال ۱۹۹۹، سالی که «ماتریکس»[۱] به اکران درآمد، به خودی خود حس و حالی علمی‌تخیلی داشت. همان سالی بود که «پرینس»[۲] آن را مقدمه‌ٔ آخرالزمان دانسته بود، همان پیشگویی که بعداً در باگ تاریخی سال ۲۰۰۰ خود را نشان داد. ۱۹۹۹ در کل عدد جذابی است؛ مثل روی دیگر سکه‌ٔ ۲۰۰۱ است. با سه ۹ که پشت سر هم ردیف شده‌اند و آماده‌ٔ عوض شدن هستند، به آینده‌ای می‌ماند که در دل حال جا گرفته است. سال ۱۹۹۹ هم چنین حس و حالی داشت. می‌دانستیم که قرار است وارد قرن بیست‌ویکم شویم و فکر می‌کردیم می‌دانیم با چه چیزی روبه‌رو خواهیم شد. اینترنت چند سالی بیشتر عمر نداشت اما می‌توانستیم آینده‌ٔ آن را تصور کنیم: جهانی دیجیتال که همه چیز را (به معنای واقعی کلمه) به سر انگشتان ما وصل می‌کند. حالا می‌شد با رایانه و صفحه‌کلید همه کارها را در خانه انجام داد، همه چیز از جمله دستکاری واقعیتی که حالا می‌توانست همان چیزی باشد که ما می‌خواستیم.

آینده در همه‌ٔ حوزه‌ها دیجیتالی بود. فیلم‌هایمان، ارتباطات روزمره‌مان، خرید کردن‌هایمان (که در سرمایه‌داری متأخر آمریکا، چیز کوچکی نیست!)، شاید حتی روح‌مان هم دچار تغییر شده بود. و «ماتریکس» که با تصویر ریزش کدهای کامپیوتری سبز فلورسنت شروع می‌شد، همه‌ٔ این احساسات را در خود جا داده بود، بدون اینکه از آن‌ها جلو بزند (و این بخشی از جذابیت جدید و به‌روز فیلم بود). فیلمی بود درباره‌ٔ جدا شدن از واقعیت تقلبی و وصل شدن به واقعیت حقیقی. اما فیلم خصوصاً در نیمه‌ٔ دومش که چون برق‌وباد سریع بود، از آن جلوه‌های تصویری هالیوودیِ خارق‌العاده که کسی به معنایش اهمیتی نمی‌داد، استفاده کرد تا قدرت‌های ابرقهرمان‌های کتاب‌های مصور را به تصویر بکشد. سؤال اینجاست: آیا فیلم‌های جهان سینمایی مارول هم به سبک خودشان جزئی از ماتریکس هستند؟ اکثر طرفداران خواهند گفت نه؛ اما اکثر منتقدان می‌گویند بله. سؤال جالب‌تر این است: آیا «ماتریکس» خودش هم جزئی از ماتریکس بود؟

در سال ۱۹۹۹، آینده در همهٔ حوزه‌ها دیجیتالی دیده می‌شد؛ شاید حتی روح‌مان هم دچار تغییر شده بود و «ماتریکس» که با تصویر ریزش کدهای کامپیوتری سبز فلورسنت شروع می‌شد، همه‌ٔ این احساسات را در خود جا داده بود

وقتی ماتریکس اکران شد، حرف و حدیث‌های زیادی درباره‌ٔ چیستی ماتریکس به‌وجود آمد. «استعاره‌ای بزرگ از همه چیز»[۳] در واقع به چه چیزی اشاره دارد؟ بعضی می‌گفتند منظور اینترنت است – در آن زمان فکر می‌کردم این برداشت بسیار تحت‌الفظی است اما حالا بعد از بیست سال این جواب صحیح‌تر به نظر می‌رسد. آیا ملغمه‌ای از تصاویر ساختگی بود که در آن زندگی می‌کردیم؟ بمباران هر روزه‌ٔ تبلیغات و داستان‌های تصویری که چنان همه‌جا را اشغال کردند که تصورات ما را تحت سلطه‌ٔ خود درآورده بودند؟ نظریه‌ٔ شبیه‌سازی، که این روزها افراد بیشتری به آن اعتقاد پیدا کرده‌اند، می‌گوید: ما درون یک شبیه‌سازی کامپیوتری زندگی می‌کنیم – که شاید توسط یک تمدن پیشرفته طراحی شده باشد. این نظریه در مستند «رادنی آشر»[۴] به نام «نقصی در ماتریکس»[۵] مورد بررسی قرار گرفت، در این مستند «ایلان ماسک»[۶] جدی‌ترین مدافع این نظریه است و همین باعث شد به این نتیجه برسم باید یک نظریه‌ٔ اشتباه دیگر را به فهرست نظریه‌های اشتباه ایلان ماسک اضافه کنم.

اما حالا با گذشت دو دهه، گویاترین بُعد ماتریکس این است که موجودیت ماتریکس اساساً شکل یک توطئه را به خود گرفته است: یک واقعیت مجازی که طراحی شده تا با ایجاد یک توهم، ما را به ربات‌های بدون سرنشین خوبی تبدیل کند. شاید میراث ماندگار فیلم «ماتریکس» ایجاد این باور باشد که زندگی ما دروغی بیش نیست – تا وقتی که قرص قرمز را بخوریم و بیدار شویم، درست مانند «نئو»[۷]. «خوردن قرص قرمز» به نوعی ضرب‌المثل تبدیل شد که به جهان شبح‌گونه‌ٔ اطلاعات اینترنت اشاره داشت. اصل ایده این بود: هر چقدر فرد عمیق‌تر در وب فرو رود، درک بیشتری از حقیقت پیدا می‌کند. خوردن قرص قرمز به معنای جدا شدن از ماتریکس تصاویر ساختگی و رسانه‌های جعلی بود. و البته هر کسی که قرص را می‌خورد حالا خودش یک نئو بود و در ذهن خود به یک شورشی خشمگین علیه ماشین‌ها تبدیل می‌شد.

شاید میراث ماندگار فیلم «ماتریکس» ایجاد این باور باشد که زندگی ما دروغی بیش نیست – تا وقتی که قرص قرمز را بخوریم و بیدار شویم

البته تصویرسازی‌های «آلیس در سرزمین عجایب» به دهه‌ی ۱۹۶۰ ربط دارد، چیزی که کارگردان «لانا واچوفسکی»[۸] آن را در بهترین سکانس «رستاخیزهای ماتریکس»[۹] به صراحت به تصویر می‌کشد. در این سکانس، ریمیکس وهم‌آلودی از «خرگوش سفید»[۱۰] می‌شنویم، همان آهنگ جفرسون ایرپلین[۱۱] که می‌گفت «ذهنت رو تغذیه کن»، تا بتوانیم نگاه کوتاهی به رمز و راز حقایق موجود در آن سوی توهم بیندازیم. و همه‌ٔ این‌ها به نحوی به همان باورهای دههٔ ۱۹۶۰ ربط دارد که هرگز کنار نگذاشته‌ایم: این ایده که قدرت‌ها به ما دروغ می‌گویند. درباره‌ی ترور «جان اف کندی» به ما دروغ گفتند، درباره‌ٔ ویتنام و واترگیت و ایران-کنترا و سلاح‌های کشتار جمعی دروغ گفتند، درباره‌ٔ مواد شیمیایی موجود در غذاهایمان و هزاران چیز دیگر به ما دروغ گفتند. از همه‌ی این‌ها یک افسانه سربرآورد: که تا وقتی قرص قرمز را نخوریم و از این نشئه بیرون نیاییم، تحت سلطه‌ٔ دروغ‌هایشان خواهیم بود.

«ماتریکس» اعتبار یک تجربه‌ٔ اکشن منحصربه‌فرد را به این باورها اضافه کرد. اما تا اواسط دهه‌ٔ ۲۰۰۰ میلادی، تصور توطئه به تدریج شکل و شمایل عجیب و غریبی به خود گرفت. البته از همان ابتدا این تصور توطئه ابعادی غیرمنطقی داشت: «پل مرده است»[۱۲]، آدم‌ربایی فضایی‌ها، این باور که «استنلی کوبریک» به جعل فرود روی کره‌ ماه کمک کرده است. اما اکثر آن‌ها شایعات بی‌اساس و بی‌اهمیت بودند.

وقتی این باور به وجود آمد که یازده سپتامبر کار «خودی‌ها» بوده و توسط دولت پنهان طراحی و اجرا شده است، وجه جنون‌آمیز تئوری توطئه، فرهنگ عموم مردم را تحت تأثیر خود قرار داد. البته در رسانه‌های پربیننده صحبت از آن نبود و عمدتاً نادیده گرفته می‌شد. اما ظهور جریان محافظه‌کار جدید به این معنا بود که به رسانه‌های پربیننده و حکومت به چشم منبع جهانیِ فریبی مسموم نگاه شود. به همین دلیل خوردن قرص قرمز به باوری محبوب بین طرفداران شخصیت‌هایی مانند «الکس جونز» تبدیل شد. چیزی که الکس جونز ارائه می‌کرد و آنچه «کیواِنان»[۱۳] (QAnon) می‌گفت همان چیزی بود که «ماتریکس» می‌گفت: این باور که «واقعیت» شما مشتی توهم است و فقط با خوردن قرص قرمز می‌توانید خودتان را آزاد کنید.

ماتریکس چیزی است که خودمان برای خودمان طراحی می‌کنیم؛ توهمی خودساخته که در خانه به‌وجود آورده‌ایم و پیام‌آوران دروغین خود را انتخاب کرده‌ایم

اگر با دقت بنگرید، میراث «ماتریکس» این نیست که چشم همه‌ٔ ما به روی حقیقت گشوده شده است. میراث ماتریکس این است که تعداد کسانی که واقعیت را آنطور که به نظر می‌آید نمی‌پذیرند، روزبه‌روز بیشتر می‌شود. نمی‌گویم «ماتریکس» محصول ۱۹۹۹ این شرایط را به وجود آورد. اما در آمریکا و شاید حتی در سرتاسر جهان مسیر تغییر از تفکر واقعیت‌محور به سوی مقصدی را به وجود آورد که در آن واقعیت به دشمن تبدیل شده زیرا دیگر نمی‌توان به آن اعتماد کرد. این وظیفه‌ٔ منتقدان است که مزایا و معایب «رستاخیرهای ماتریکس» را بشمارند اما مشخص است که این سومین دنباله‌‌ٔ «ماتریکس» به شدت قدیمی و تکراری به نظر می‌رسد و ته‌مانده‌ٔ پارانویایی نوستالژیک را دست‌مایه قرار داده است.

در سال ۲۰۲۱، یک فیلم ماتریکس – که در واقع مناسب و مرتبط با شرایط روز است – با این چالش روبه‌رو شده که آزاد کردن خود از ماتریکس، به یک ماتریکس جدید تبدیل می‌شود: بهانه‌ای برای باور کردن هر آنچه می‌خواهید باور کنید. حالا ماتریکس چیزی است که خودمان برای خودمان طراحی می‌کنیم؛ توهمی خودساخته که در خانه به وجود آورده‌ایم و پیام‌آوران دروغین خود را انتخاب کرده‌ایم.

فیلم، فضایی فانتزی را به تصویر می‌کشد که حتی افراطی‌ترین سیاستمداران هم فقط می‌توانند خوابش را ببیند. رستاخیزهای ماتریکس، ایده‌ٔ جدا کردن روشمند شما از واقعیت را به یک ابزار تبدیل کرده است.


[۱] The Matrix

[۲] Prince

[۳] Grand Metaphor Of It All

[۴] Rodney Ascher

[۵] A Glitch in the Matrix – 2021

[۶] Elon Musk

[۷] Neo

[۸] Lana Wachowski

[۹] The Matrix Resurrections – 2021

[۱۰] Jefferson Airplane

[۱۱] Jefferson Airplane

[۱۲] یک افسانهٔ محلی است مبنی بر مرگ «پل مک‌کارتنی» از گروه راک انگلیسی «بیتلز» در ۱۹۶۶ و اینکه فردی که مشابه او بوده جایگزینش شده‌است.

[۱۳] جنبشی شکل‌گرفته بر مبنای تئوری توطئه سیاست‌های محافظه‌کارانه که بیان می‌دارد توطئه‌ای پنهان از سوی آنچه ادعا می‌شود «دولت پنهان در ایالات متحدهٔ آمریکا» است علیه دولت-ملت آمریکا در جریان است.

۲۰ دی, ۱۴۰۰

تگ ها برگزیدهرستاخیزهای ماتریکسکیانو ریوزلانا واچوفسکیماتریکس

با عضویت در خبرنامه سایت بروزترین مطالب را در ایمیل خود دریافت کنید.

پشت صحنه در شبکه‌های اجتماعی

مجله هنری پشت صحنه

«مجله هنری پشت‌‌ صحنه» می‌کوشد تا نقش فراموش‌شده‌ٔ علوم انسانی در رسانه‌های بصری را از نو احیا کند و با نگاهی میان‌رشته‌ای، ساحت سینما و صنعت سرگرمی را به‌قضاوت بنشیند. «پشت‌ صحنه» سعی دارد مخاطب را با جهانی آشنا کند که در آن، هر اثر هنری موفقی، ریشه در یکی از زیرشاخه‌های علوم انسانی دارد.

© 1398 کلیه حقوق این سایت متعلق به «مجله هنری پشت صحنه» است.