مجله هنری پشت صحنه

منو اصلی

منومنو
  • هنر و ساینس
    • آینده‌شناسی
    • تکنولوژی
    • صنعت
  • هنر و علوم انسانی
    • اقتصاد
    • تاریخ
    • جامعه‌شناسی
    • دین و آخرالزمان
    • روان‌شناسی
    • سیاست
    • فرهنگ عمومی
    • فلسفه
  • موضوعات ویژه
    • زنان هالیوود
    • ساینتولوژی
    • علمی تخیلی
    • هوش مصنوعی
  • ویدئوها
  • درباره
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • همکاری

logo

منومنو
  • هنر و ساینس
    • آینده‌شناسی
    • تکنولوژی
    • صنعت
  • هنر و علوم انسانی
    • اقتصاد
    • تاریخ
    • جامعه‌شناسی
    • دین و آخرالزمان
    • روان‌شناسی
    • سیاست
    • فرهنگ عمومی
    • فلسفه
  • موضوعات ویژه
    • زنان هالیوود
    • ساینتولوژی
    • علمی تخیلی
    • هوش مصنوعی
  • ویدئوها
  • درباره
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • همکاری
صفحه اصلی›هنر و علوم انسانی›فلسفه›همدردی با شیطان یا هشداری بر خطر عوام‌فریبی؟
خیزش قهرمان فرودستان طرد شده از میان زباله‌های نظام کاپیتالیستی گاتهام

همدردی با شیطان یا هشداری بر خطر عوام‌فریبی؟

«جوکر» مدرن و بازنمایی هرج و مرج سیاسی ایالات متحده
دسته‌بندی: فلسفه فیلم مقاله

مارک بارهام

منتقد وب‌سایت نکسوس و پژوهشگر در حوزه فرهنگ عمومی

مترجم: مرضیه مطهری
منبع: Medium
حجم مقاله: ۲۷۰۰ کلمه

اشتراک‌گذاری

آدرس کوتاه: BTSMag.ir?p=5402

پاسخ دادن لغو پاسخ

آرتور فلک: «همیشه فکر می‌کردم زندگی‌ام یک تراژدی است. اما حالا فهمیدم که یک کمدی لعنتی است!»

دسته‌بندی:
فلسفه

مارک بارهام

منتقد وب‌سایت نکسوس و پژوهشگر در حوزه فرهنگ عمومی

مترجم: مرضیه مطهری
منبع: Medium
حجم مقاله: ۲۷۰۰ کلمه

در روایت تاد فیلیپس از «جوکر»، داستان اصلی اهمیت زیادی در فهم ما از این شخصیت و تعیین واکنش‌مان نسبت به او دارد. آیا نباید موضع اخلاقی‌مان را در قبال «جوکر» که زیر ماسکی از آرایش و رنگ پنهان شده، مورد بازبینی قرار دهیم و بخشی از مسئولیت اقدامات او را بر عهده بگیریم؟

«تقریبا همه چیزهایی که ما آن را فرهنگ متعالی می‌دانیم، ریشه در تعمیق و روحانیت‌بخشی به ظلم و ستم دارد. ظلم و ستم همان چیزی است که نفسانیت دردناک تراژدی را بوجود می‌آورد.»

فراسوی نیک و بد[۱]، فریدریش نیچه

پیشینه شخصیت

زمانی‌که «جری رابینسون»[۲] جوان این مسئولیت را پذیرفت که اولین داستان «بتمن» را بنویسد، زمان زیادی را برای تفکر در مورد ماهیت ابرشرورهای کتاب‌های کامیک گذاشت. در آن زمان شخصیت‌های تک‌بعدی و ساده‌ای در مقابل قهرمانان حضور داشتند که به راحتی شکست می‌خوردند و بر فضیلت ابرقهرمان اصیل داستان می‌افزودند.

رابینسون جوان اما نظر بسیار متفاوتی داشت. او در دانشگاه کلمبیا مشغول به تحصیل در رشته ادبیات بود و می‌خواست از ابرشرور‌های قدیمی استفاده کند. او می‌خواست که در مقابل بتمن، دشمنی توانمند قرار بگیرد که تهدیدی جدی علیه این قهرمان باشد. علاوه‌بر آن رابینسون می‌خواست این کاراکتر شرور، سرگرم‌کننده و اهل طنز هم باشد. این ایده بی‌نظیر بود، چون همه می‌دانیم، شخصیت شرور همیشه بهترین دیالوگ‌ها را دارد.

برای تصویر این کاراکتر، جری رابینسون از تصویر آشنای جوکر که روی دسته‌های ورق وجود دارد، استفاده کرد. جوکر در داستان آغازین بتمن[۳] در سال ۱۹۴۰ به‌عنوان یک قاتل سریالی معرفی شد. این مسئله حقیقتا غیر قابل پیش‌بینی بود. جوکرِ عصر طلایی با ویژگی‌های کاملی شکل گرفته بود و همه‌ی ملزومات یک شخصیت را داشت. او حتی یک سرُم یا گاز داشت که باعث ایجاد لبخندی عجیب و مصنوعی روی صورت قربانیانش می‌شد. این ویژگی بعداً در نسخه سینمایی «تیم برتون» از بتمن (۱۹۸۹)، با اغراقی نشأت گرفته از فرهنگ پاپ، بازگشت.

همزمان با اوج گرفتن دیوانگی و خشونت جنگ ویتنام برای بینندگان تلویزیون، تصویر دلقک و سیرک و خشونت تقلیل‌یافته‌ی کمدی بزن‌بکوب، تنها نوعی از خشونت بود که مردم تماشای آن را از صفحه‌های تلویزیون‌شان تاب می‌آوردند

جوکر به‌عنوان بزرگترین دشمن و رقیب بتمن و هژمونی اخلاقی او طراحی شده بود. او حتی حساسیت‌ها (و یا دوراهی‌های اخلاقی) قهرمان و نیز فرضیات اخلاقی مخاطبان را به‌سخره می‌گیرد. این شخصیت اما نسبت به اولین حضورش تغییرات زیادی کرده است. در عصر نقره‌ای کتاب‌های کامیک (۱۹۵۶ تا ۱۹۷۵)، جوکر بیش از آن‌که یک قاتل بی‌رحم باشد، ‌یک دزد ماهر است. همین نسخه‌ی جدید از جوکر بود که با نقش‌آفرینی «سزار رومرو»[۴] بازنمایی شده و از سال ۱۹۶۶ به روی آنتن تلویزیون رفت.[۵] در دهه‌ی پرتنش ۱۹۶۰ دیگر جایی برای یک شخصیت بیمار و پریشان که خشونت را بر مردم شهر گاتهام آوار می‌کرد، وجود نداشت. همزمان با اوج گرفتن دیوانگی و خشونت جنگ ویتنام برای بینندگان تلویزیون، تصویر دلقک و سیرک و خشونت تقلیل‌یافته‌ی کمدی بزن‌بکوب، تنها نوعی از خشونت بود که مردم تماشای آن را از صفحه‌های تلویزیون‌شان تاب می‌آوردند.

این باعث شد که تصویر جوکرِ «دیوانه و بدذات و غیر قابل شناخت» ، در سال ۱۹۷۳ توسط «دنی او نیل» و «نیل آدامز» در شماره ۲۵۱ از مجموعه کمیک‌های بتمن تغییر پیدا کند و تا حدی به‌شکل اولیه‌ی خود باز گردد؛ در این مجموعه جوکر کاملا در تضاد با بتمن قرار دارد. او لباس‌های رنگارنگی می‌پوشد و فکر می‌کند که زندگی یک جوک است و نباید برای آن ارزشی قائل شد، چرا که صرفا وسیله‌ای‌ است برای یک هدف؛ هدف تعیین‌کننده «او». جوکر در تضاد کامل با نظریه «امر مطلق»[۶] کانت قرار دارد و مهم‌تر از آن، او مخالف قواعد اخلاقی است که بتمن (با سختی زیاد) از آن‌ها پیروی می‌کند.

اما این نسخه از جوکر در سال ۱۹۸۹ از نظر روانشناسانه بسیار عمیق‌تر و لذا تاریک‌تر می‌شود. در رمان تصویری «تیمارستان آرکهام»[۷]، «گرنت موریسون» (نویسنده رمان) ادعا می‌کند که جوکر دیوانه نبود و اضافه می‌کند که جوکر «هر روز خود را می‌آفریند». این باعث شد که او در دنیای اخلاقیات قرار بگیرد و اقدامات او به بهانه دیوانه بودنش نادیده گرفته نشوند. او اکنون مثل هر انسان دیگری قضاوت می‌شد، اما با این اعمال هیولایی، چگونه می‌توان او را یک انسان دانست؟

 

ابر انسان نیچه یا خدای فرقه مرگ

اگر جوکر کنترل کاملی بر اعمالش دارد و عامل تعیین کننده در رفتار او، مشکلات روانی نیست، پس تنها انگیزه‌ی واقعی او رنج و مرگ دیگران است که با لبخند و شعف به آن می‌پردازد. او چالاک و هوس‌باز و بی‌رحم است. آیا او یک هیولای انسانی واقعی است که از شر مطلق به وجود آمده؟ و یا این‌که او به آن سوی خیر و شر تعالی یافته است؟ یا یک ابر انسان؟

«رایان لیتسی»[۸] در اثر خود تحت عنوان «جوکر: مطالعه جدی شاهزاده-دلقک جنایت»[۹] (۲۰۱۵) جوکر را نمونه‌ای از یک «ابر انسان» نیچه‌ای دانست و ادعا کرد که «اراده معطوف به قدرت»[۱۰] که از جنبه‌های اصلی ابر انسان نیچه‌ است، در همه‌ی اعمال جوکر نمود پیدا می‌کند و نوعی اخلاقیات ارباب‌گونه را در مقابل اخلاقیات برده‌گونه‌ی بتمن به نمایش می‌گذارد. تمایل سرکش این کاراکتر نسبت‌به قدرت به این معنی است که او هرگز هراسی از گرفتار شدن و یا شکست خوردن ندارد و با احساس گناه یا پشیمانی محدود نمی‌شود.

این همان جایی است که جوکر عنوان موقت ابرانسانی خود را از دست می‌دهد. ابر انسان نیچه ارزش‌های جدیدی را به وجود می‌آورد و حامی زندگی است، در حالی‌که جوکر سراسر خرابی و مرگ است و هیچ ‌گونه بازآفرینی و بازسازی ندارد

جوکر همانند اربابی است که قوانین را ایجاد و تعریف می‌کند و بدون نیاز به هرگونه تاییدی، دیگران را محاکمه می‌کند؛ برای او یک چیز زمانی خوب است که فایده‌ای برایش داشته باشد. جوکر اخلاقیات مخصوص به خودش را شکل می‌دهد، تنها پایبند به همین قواعد اخلاقی است و چیزی فراتر از خودش را نمی‌پذیرد. برعکس بتمن که مثل یک برده، بین خوبی و بدی تفاوت قائل است و در تلاش برای رسیدن به عدالت، پایبند به قوانینی‌است که کسی غیر ازخودش ایجاد کرده است (مثلا از کشتن خودداری می‌کند).

از نظر نیچه، جوکر ممکن است واکنشی طبیعی به «مرگ خدا» باشد، چرا که ما در نبود یک سیستم اخلاقیات ابراهیمی زندگی می‌کنیم که پیش از این در جوامع اروپایی نقشی کلیدی و تعیین‌کننده داشت. در نبود یک حقیقت مطلق و پیوسته، بعضی افراد خاص با این شکاف مقابله کرده و سعی می‌کنند معنای جدیدی به زندگی بدهند؛ اما این همان جایی است که جوکر عنوان موقت ابرانسانی خود را از دست می‌دهد.

ابر انسان نیچه ارزش‌های جدیدی را به وجود می‌آورد و حامی زندگی است، در حالی‌که جوکر سراسر خرابی و مرگ است و هیچ‌گونه بازآفرینی و بازسازی ندارد. بله، برای ایجاد ارزش‌های جدید باید ابتدا نظم قدیمی را بر هم زد، اما جوکر یکپارچه خرابی است و چیزی برای جایگزین کردن ندارد؛ جز بی‌نظمی بیشتر. او تجسمی از پوچ‌گرایی و خودشیفتگی است و روش کار او، یک نوع دیوانگی همراه با کشتار آیینی و هرج و مرج گسترده است. کارهای او فقط به نفع خود اوست. او خدای فرقه مرگ است. او چیزی نیست جز یک تروریست قاتل، یک هیولا و امروز این هویت قابل تشخیص است، حتی اگر زیر ماسکی از آرایش و رنگ پنهان شده باشد.

 

جوکر در عصر مدرن

اما آیا ما می‌توانیم یا اجازه داریم نسبت‌به او احساس همدردی داشته باشیم؟ اگر جوکر را دیوانه محسوب نکنیم، جواب منفی خواهد بود. اما اگر قبول داریم که دیوانه است و یا توسط جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، به جنون رسیده است، اوضاع کمی متفاوت می‌شود. آیا نباید موضع اخلاقی‌مان را در قبال این هیولا مورد بازبینی قرار دهیم و خودمان بخشی از مسئولیت اقدامات او را بر عهده بگیریم؟ در عصر مدرنِ جوکر، داستان اصلی اهمیت زیادی در فهم ما از این شخصیت و حتی تعیین واکنش ما نسبت‌به او دارد.

«آلن مور»[۱۱] در رمان مصور خود به‌نام «بتمن: شوخی کشنده»[۱۲] (۱۹۸۸)، داستان را بر اساس داستان اصلی جوکر در سال ۱۹۵۱ نوشت که در شماره ۱۶۸ «دیتکتیو کامیکس»[۱۳] منتشر شده بود. او جوکر را همانند یک کمدین شکست‌خورده به تصویر کشید که برای حمایت از همسر باردارش، هویت کاراکتر «رد هود» را جعل می‌کند. در داستان مور، بتمن جلوی او را می‌گیرد و باعث می‌شود که در یک تانکر شیمیایی پنهان شود. مواد شیمیایی تغییرات ظاهری فاجعه‌باری در صورت او ایجاد می‌کنند. به‌علاوه، مرگ همسر باردارش او را به مرز جنون کشانده و این‌گونه تبدیل به جوکر می‌شود.

اما جوکر خودش می‌گوید که شاید این داستان حقیقت نداشته باشد. او داستانِ اصل و ریشه خود را «چند گزینه‌ای» می‌داند. همین باعث شده که نویسندگان، منشاء‌های متفاوتی برای شخصیت جوکر خلق کنند. در آخرین نسخه جوکر (۲۰۱۹( به کارگردانی «تاد فلیپس»[۱۴]، «آرتور فلک»[۱۵] با مادر بیمار خود در آپارتمانی تاریک که آسانسورش خراب است، زندگی می‌کند. شغل او در شهر کثیفِ «گاتهام»[۱۶] یک دلقک حرفه‌ای است و مشتاقانه می‌کوشد تا روزی به عنوان یک استندآپ کمدین، به روی صحنه برود.

«واکین فینیکس»[۱۷] در این فیلم ایفاگر نقش جوکر است؛ شخصیتی که روزی هفت عدد قرص می‌خورد و از یک بیماری عصبی رنج می‌برد که باعث می‌شود در بدترین و خجالت‌آورترین شرایط شروع به خندیدن کند. او نمونه زنده قانون مورفی است که همه چیز در زندگی‌اش به اشتباه رخ می‌دهد و در اوج این بداقبالی‌ها، به‌عنوان یکی کمدینِ تازه‌کار روی صحنه‌ شکست می‌خورد.

هیولاهایی که ما می‌شناسیم متولد نمی‌شوند، بلکه خلق می‌شوند. ما آن‌ها را خلق می‌کنیم. جامعه‌ی ما آن‌ها را خلق می‌کند. سیستم سیاسی ما آن‌ها را خلق می‌کند. سیستم آموزشی ما آن‌ها را خلق می‌کند. جنگ‌های پایان‌ناپذیر و مداخله‌گرانه ما برای تغییر رژیم‌ها آن‌ها را خلق می‌کند

این فیلم از ما می‌خواهد که نه‌تنها با این مرد همدردی کنیم،‌ بلکه بفهمیم این هیولا از کجا آمده و شاید حتی به او  عشق نیز بورزیم؛ چرا که اصولا خود ما بوده‌ایم که او را به جوکر تبدیل کرده‌ایم. یادتان باشد، «از گناه متنفر، اما عاشق گناه‌کار باش»! آیا این همان قاعده اخلاقی ارباب و رعیتی یهودی-مسیحی نیست؟

هیولاهایی که ما می‌شناسیم متولد نمی‌شوند، بلکه خلق می‌شوند. ما آن‌ها را خلق می‌کنیم. جامعه‌ی ما آن‌ها را خلق می‌کند. روش‌های تولید ما آن‌ها را خلق می‌کند. سیستم سیاسی ما آن‌ها را خلق می‌کند. سیستم آموزشی ما آن‌ها را خلق می‌کند. سیستم قضایی ما آن‌ها را خلق می‌کند. جنگ‌های پایان‌ناپذیر و مداخله‌گرانه ما برای تغییر رژیم‌ها آن‌ها را خلق می‌کند.

آرتور فلک مردی است که تنها یک برش کوچک از رؤیای آمریکایی را می‌خواهد، اما با این وجود آن را رد می‌کند. شکست او در تلاش برای تبدیل شدن به یک استندآپ کمدین، نشان‌دهنده‌ی وجه ناپیدا و پر زرق و برق سلبریتی بودن در آمریکاست که به‌طور کامل در شهر گاتهام بازتاب پیدا کرده است؛ این شهر بوی تعفن فروپاشی، اعتصاب‌ و اختلافات طبقاتی می‌دهد. از این نظام مدرن کاپیتالیستی، بوی گندیدگی و پوسیدگی به‌مشام می‌رسد. ما البته می‌دانیم که چه اتفاقی در حال رخ دادن است، چرا که شرایط بی‌نظمی و آشفتگی دهه‌های اخیر را تجربه کرده‌ایم که توسط بحران‌های کاپیتالیستی به‌وجود آمده است، اما فیلم، سال ۱۹۸۱ را تصویر می‌کند و این یعنی وضعیتی که ما امروز در آستانه آن قرار داریم،‌ در حقیقت فجیع‌تر از چیزی است که جامعه مدنی پیش از این تجربه کرده بود. عوام‌فریبان با قدرتی بیشتر بازگشته‌اند!

هیچ‌چیز در شهر گاتهام مثل آن‌چه در ظاهر دیده می‌شود، نیست؛ درست مثل رؤیای آمریکایی که ساختگی و غیرواقعی است. تنها چیزی‌که واقعیت دارد، دلقک پریشان و آزرده‌ای است که از شخصیت خرد شده و رنج‌های آرتور فلک و همچنین حذف لایه‌ی نازکی از تمدن که بر جامعه کشیده شده، به‌وجود آمده است. این شخصیت با موقعیت‌های تاریکی مواجه شده و هر بارخواسته واکنشی نشان بدهد، در موقعیت بدتری درگیر شده است. هیچ کس نمی‌تواند به این اندازه بد شانس باشد؛ در این بازی تقلب شده است.

فلک نهایتا می‌فهمد (شاید به‌عنوان قربانی و عضوی از طبقه فرودست) که زندگی اش یک تراژدی نیست، بلکه کمدی است. او باید زندگی خود را بر اساس اصول هنرهای نمایشی بنا نهد؛ و این همان لحظه‌ی به‌قدرت رسیدن فلک و تولد جوکر است.

آیا جوکر/ فلک در این فیلم گروهی بزرگ تر را نمایندگی می‌کند؟ آیا می‌توانیم این نسخه از جوکر را به‌عنوان عضوی از طبقه فرودست جامعه بدانیم که مورد سوءاستفاده قرار گرفته و کمبودهای نظام اجتماعی او را به جنون کشانده است؟ و یا اینکه این فیلم همان‌طور که بعضی گفته‌اند، «یک همدردی خطرناک با اینسل‌ها»[۱۸] است؟ آیا این نسخه از جوکر او را تبدیل به یک قهرمان مردمی می‌کند که جامعه را در مبارزه با افرادِ برخوردار و نخبگان هدایت می‌کند؟

طبقه فرودست بریتانیایی و آمریکایی، در طول تاریخ همواره شکست خورده‌اند. آن‌ها نادیده گرفته و طرد شده‌اند و سیاستمداران واشنگتن یا وستمینستر ارزشی برای آن‌ها قائل نبوده‌اند. آن‌ها فراموش‌شده‌ هستند و در تغییرات ساختاری که کاپیتالیسم پساصنعتی ایجاد کرده است می‌پوسند

در فیلم به فلک گفته می‌شود که جلسات مشاوره او به خاطر قطع شدن بودجه، تمام شده‌اند. البته بسیاری از ما با موقعیت‌های مشابهی روبه‌رو شده‌ایم و می‌شویم و البته هنوز همه‌مان به جنون نرسیده‌ایم؛ آستانه تحمل هر فرد متفاوت است اما در نهایت بسیاری ممکن است به همین سرنوشت دچار شوند. تقریبا به مدت ۱۰ سال است که در بریتانیا شرایط ریاضت اقتصادی حکمفرما شده و این به معنای کاهش و یا حذف بسیاری از خدمات عمومی و برداشته شدن حصار امنیت و سلامت است. بسیاری از مردم فقط با صله‌هایی که از ذخایر محلی غذایی دریافت می‌کردند به زندگی خود ادامه می‌دهند. این کاستی‌ها باعث تغییر در خدمات سلامت روان نیز شده است و لذا افراد، به سختی کمکی در این زمینه دریافت می‌کنند. آمارِ رو به افزایش بیماری‌های روانی به ویژه در میان جوانان بسیار آزار دهنده است.

تجربه آرتور فلک شبیه به تجربه بسیاری از بریتانیایی‌ها است. او ترکیبی از همه کسانی‌ به‌شمار می‌رود که حصار امنیت و سلامت‌شان برداشته شده و یا قطع شده است. در بریتانیا هزاران نفر به دلیل این شرایط ریاضتی جان خود را از دست داده‌اند. برعکس فلک،‌ برای آن‌ها زندگی یک کمدی نبود، بلکه یک تراژدی انسانی انکارناپذیر بود. من مطمئنم افراد زیادی با آرتور همدردی خواهند کرد و حتی ممکن است او را کمی دوست بدارند. من در زمینه اینسل‌ها و یا تروریسم داخلی تخصصی ندارم، اما این‌که بگوییم نمایش این شخصیت خیالی این هیولاها را تحریک می‌کند، اصولا اشتباه است. این‌که بگوییم یک نژادپرست سفیدپوست و یا یک متعصب تندرو با دیدن جوکر دلیلی برای اقداماتش پیدا می‌کند، در بهترین حالت نشان‌دهنده‌ی دورویی است و به‌نظر من پشت‌ آن یک انگیزه پنهان است.

جوکر فقط یک طرفدار و پیرو واقعی خواهد داشت و آن، خود اوست. ایدئولوژی او کاملا بر اساس ذهن خودش شکل گرفته است و در واقعیتِ مشکوکِ شخصی‌اش زندگی می‌کند. برای او همه وسیله‌ای برای یک هدف هستند؛ این تنها معنی است که در دنیای او وجود دارد. او هیچ تعصب دینی، سیاسی، نژادی و یا جنسی ندارد. همه در دنیای او برابرند و در نظر او همه به‌طور یکسان هیچ هستند.

اینکه فیلم و یا کارگردان آن را متهم کنیم که جوکر را تبدیل به یک قهرمان مردمی کرده، توهینی است به دیدگاه او و فهم خودمان از شخصیت جوکر که از نسخه‌های قبلی برداشت کرده‌ایم. جوکر با انبوهی از تاریخ می‌آید. او در نسخه‌ی پیشین به‌عنوان «رد هود» نمایش داده شده که آشکارا ما را یاد رابین‌هود می‌اندازد. اما جوکر هیچ قصدی برای کمک به فقرا ندارد. هر کاری که او می‌کند برای یک هدف است. روش‌های او از مرگ و خشونت ساخته شده و هدف او با بی‌نظمی و آشوب کامل می‌شود. تنها چیزی‌که او با دیگران تقسیم می‌کند، خشونت است، نه پول.

طبقه فرودست بریتانیایی و آمریکایی، در طول تاریخ همواره شکست خورده‌اند. آن‌ها نادیده گرفته و طرد شده‌اند و سیاست‌مداران واشنگتن یا وستمینستر ارزشی برای آن‌ها قائل نبوده‌اند. آن‌ها فراموش‌شده‌ هستند و در تغییرات ساختاری که کاپیتالیسم پساصنعتی ایجاد کرده است، می‌پوسند.

در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری، سیاست‌مداری چون «هیلاری کلینتون» به این افراد «بی‌فایده» خندید و آن‌ها را مورد استهزاء قرار داد، اما نهایتا آن‌ها برنده شدند و حضور خود را اثبات کردند. آن‌ها به دلقک خودشان رأی دادند که آشوب و آشفتگی را برای دولت و حکومت ایالات متحده به ارمغان آورد؛ ‌درست همان‌طور که قولش را داده بود. او همان جوکر است،‌ نه؟

چشم‌انداز سیاسی بریتانیا همچنان تحت‌تأثیر پیامدهای رفراندوم ۲۰۱۶ است. نخست‌وزیر جدید ما «بوریس جانسون» که توسط بخش کوچکی از حزب محافظه‌کار انتخاب شد و مورد تأیید و تحسین ترامپ قرار گرفت، وعده داده است که بریتانیا قطعا از اتحادیه اروپا خارج خواهد شد. پیش‌بینی دولت بریتانیا، آشوب و بی‌نظمی است. آشنا به‌نظر می‌رسد، این‌طور نیست؟

بی شک در این داستان یک پیام سیاسی و یک هشدار وجود دارد که غیرمستقیم اما قدرتمندانه به نقد و تضعیف قهرمانان شبه‌مردمی و عوام‌فریبان می‌پردازد. آن پیام این است که ما باید مراقب باشیم به چه کسی اعتماد می‌کنیم و چه کسی را برای رهبری خودمان انتخاب می‌کنیم. چرا که وقتی یک سلبریتی را به‌قدرت می‌رسانیم،‌ پیامدهای آن ناگزیر خواهند بود و همان‌طور که تاریخ نشان داده است، ‌این پیامدها اغلب فاجعه‌بار هستند.

 


[۱] Beyond Good and Evil, F. Nietzsche, 1886.

[۲] Jerry Robinson

[۳] Batman#1 (۱۹۴۰)

[۴] Cesar Romero

[۵] Batman (1966-1968)

[۶] Categorical Imperative

کانت معتقد است اصل تکلیف اخلاقی برای انسان‌های عادی – به عنوان فاعل‌هایی که اراده‌های غیر قدسی دارند – به صورت امر مطلق جلوه می‌کند.

[۷] Arkham Asylum

[۸] Ryan Litsey

[۹] The Joker: A Serious Study of the Clown Prince of Crime

[۱۰] The Will to Power

[۱۱] Alan Moore

[۱۲] Batman: The Killing Joke

[۱۳] Detective Comics

[۱۴] Todd Phillips

[۱۵] Arthur Fleck: نام اصلی شخصیت جوکر

[۱۶] Gotham

[۱۷] Joaquin Phoenix

[۱۸] خرده فرهنگی از افراد مجردی که خواهان روابط جنسی هستند اما به خاطر بی‌پاسخ ماندن نیاز جنسی دست به خشونت و کشتار می‌زنند.

۲۳ آذر, ۱۳۹۸

تگ ها آرتور فلکآمریکاابرقهرمانبتمنبرگزیدهتاد فیلیپسجوکررویای آمریکاییهالیوودواکین فینیکس

با عضویت در خبرنامه سایت بروزترین مطالب را در ایمیل خود دریافت کنید.

پشت صحنه در شبکه‌های اجتماعی

مجله هنری پشت صحنه

«مجله هنری پشت‌‌ صحنه» می‌کوشد تا نقش فراموش‌شده‌ٔ علوم انسانی در رسانه‌های بصری را از نو احیا کند و با نگاهی میان‌رشته‌ای، ساحت سینما و صنعت سرگرمی را به‌قضاوت بنشیند. «پشت‌ صحنه» سعی دارد مخاطب را با جهانی آشنا کند که در آن، هر اثر هنری موفقی، ریشه در یکی از زیرشاخه‌های علوم انسانی دارد.

© 1398 کلیه حقوق این سایت متعلق به «مجله هنری پشت صحنه» است.