مجله هنری پشت صحنه

منو اصلی

منومنو
  • هنر و ساینس
    • آینده‌شناسی
    • تکنولوژی
    • صنعت
  • هنر و علوم انسانی
    • اقتصاد
    • تاریخ
    • جامعه‌شناسی
    • دین و آخرالزمان
    • روان‌شناسی
    • سیاست
    • فرهنگ عمومی
    • فلسفه
  • موضوعات ویژه
    • زنان هالیوود
    • ساینتولوژی
    • علمی تخیلی
    • هوش مصنوعی
  • ویدئوها
  • درباره
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • همکاری

logo

منومنو
  • هنر و ساینس
    • آینده‌شناسی
    • تکنولوژی
    • صنعت
  • هنر و علوم انسانی
    • اقتصاد
    • تاریخ
    • جامعه‌شناسی
    • دین و آخرالزمان
    • روان‌شناسی
    • سیاست
    • فرهنگ عمومی
    • فلسفه
  • موضوعات ویژه
    • زنان هالیوود
    • ساینتولوژی
    • علمی تخیلی
    • هوش مصنوعی
  • ویدئوها
  • درباره
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • همکاری
صفحه اصلی›هنر و ساینس›تکنولوژی›آیا «دانکرکِ» نولان استعاره‌ای از «برگزیت» است؟
فرار بزرگ

آیا «دانکرکِ» نولان استعاره‌ای از «برگزیت» است؟

گفت‌و‌گو با کریستوفر نولان
دسته‌بندی: تکنولوژی فیلم مصاحبه

نیک جیمز


منبع: پشت صحنه
حجم مقاله: ۲۸۰۰ کلمه

اشتراک‌گذاری

آدرس کوتاه: BTSMag.ir?p=1602

پاسخ دادن لغو پاسخ

دسته‌بندی:
تکنولوژی

نیک جیمز


منبع: پشت صحنه
حجم مقاله: 2800 کلمه

دانکرک از «کریستوفر نولان»، مخاطب را به قلب خونین ماموریت حماسی نجات سربازان متفقین از خاک فرانسه، در آغاز جنگ جهانی دوم می‌برد – اما همانطور که کارگردان شرح می‌دهد، وی مصمم بوده است تا این واقعه را در قالب داستانی روایتگر تلاش برای بقا به تصویر بکشد، نه یک فیلم سنتی جنگی

«باید در سواحل بجنگیم، باید در فرودگاه‌ها بجنگیم. هرگز نباید تسلیم شویم». یکی از جنبه‌های فیلم دانکرکِ «کریستوفر نولان» که فوراً بیننده را جذب می‌کند این است که او این سخنان آشنای «وینستون چرچیل» در زمان جنگ جهانی دوم را به‌شدت به لحاظ حمیت جنگاوری غنی کرده و آن را از زبان سربازی جوان و هراسان بیان می‌کند. چرچیل این سخنان را بعد از واقعه دانکرک گفت تا سربازان بریتانیا را علیه حمله قریب‌الوقوع نیروهای نازی متحد و تجمیع کند. تنها می‌شد خیال دفع کردن حمله نازی‌ها را داشت، چراکه هنوز زمان زیادی نگذشته بود که بر خلاف ناممکن بودن موفقیت در نقشه، بالغ بر ۳۳۸ هزار سرباز از طریق بیش از ۸۵۰ کشتی، از جمله قایق‌های غیرنظامی، از بندر دانکرک تخلیه شده بودند.

از این سو است که سواحل و فرودگاه‌ها در این مورد معنایی متفاوت به خود می‌گیرد. دانکرک خلاف واقعه روز بزرگ (روز ورود متفقین به فرانسه) و در تایید این افسانه ملی است که بریتانیا تا زمان رسیدن کمک نهایی، تنها مقاومت کرد تا اینکه پیروز شد. سربازان بریتانیا باید از هر راهی که لازم بود از اروپا خارج می‌شدند، اما موفق شدند حدود ۱۴۰ هزار سرباز فرانسوی، لهستانی و بلژیکی را نیز همراه خود ببرند. عملیات تخلیه نیروها امری لازم بود، چراکه ارتش آلمان به قصد انجام حمله برق‌آسای خود با لشکریان زرهی‌اش به فرانسه و از راه جنگل ظاهراً صعب‌العبور «آردن»، با روانه کردن بخش کوچک‌تر سپاهیان خود به کشور بی‌طرف بلژیک، نیروهای اعزامی بریتانیا و بخش عظیمی از نیروهای نظامی فرانسه را در بلژیک به دام انداخته بود. این مسئله به آن‌ها اجازه داد تا به خط دفاعی «ماژینو» حمله کنند، یعنی همان استحکاماتی که در مزر بلژیک امتداد نداشت. دیری نپایید که بریتانیایی‌ها و متحدینشان در شمال که پشت به دریا بودند، قیچی شدند. بسیاری از آن‌ها فرار نکردند، اما هیچ سپاهی به تعداد نیروهای متفقین در آن زمان دچار ترس نشد.

آنچه فیلم نولان قصد انجامش را دارد این است که حسی واضح از بودن در آن ساحل را منتقل کند؛ زیر باران گلوله و بمب نیروی هوایی آلمان بودن و حضور بین غیرنظامیانی که در پاسخ به درخواست وزارت جنگ بریتانیا، قایق‌های ماهی‌گیری یا تفریحی‌شان را به کانال انگلیس آورده‌اند تا سربازان را نجات دهند

در بخش‌هایی از داستان به نیروی زمینی، دریایی و هوایی به‌اندازه مناسب پرداخته شده است. «تام هاردی» نقش یکی از خلبانان کم‌تعداد نیروی هوایی سلطنتی را ایفا می‌کند که سعی در حفظ پشتیبانی پوششی در بالای سواحل را دارد. «کنت برانا» در نقش افسر ارشد نیروی‌ دریایی بازی می‌کند که وظیفه هماهنگی نقشه‌ی پیچیده تخلیه، با اسم رمز «عملیات دینامو» را به عهده دارد. «مارک رایلنس» نیز در نقش کاپیتان کشتی کوچکی ظاهر شده است که برای پیوستن به ناوگان نجات، خطرات ساحل را به جان می‌خرد. او در مسیرش به فرانسه سربازی را نجات می‌دهد که نقشش را «کیلین مورفی» بازی می‌کند؛ او در کشتی دیگری در راه انگستان بوده که کشتی غرق می‌شود و حالا دیگر نمی‌تواند با این مسئله روبه‌رو شود که باید بار دیگر به دانکرک بازگردد. باید تا پایین فهرست بازیگران فیلم بروید تا بتوانید یک زن را پیدا کنید («میراندا نولان» – پرستار سوار بر ناوشکن)، بنابراین اگرچه باورش سخت است، اما تلاشی برای جا کردن یک نقش در فیلم برای بازیگر زن سرشناسی صورت نگرفته است. بنابراین فیلم ناخواسته مبتنی بر بازی بازیگران مرد است.

نولان که به «فیلم» در معنای واقعیش اعتقاد دارد، به همراه دست‌اندرکارانش تلاش کرده‌اند تا واقعی‌ترین و احساسی‌ترین تصاویر را با بهترین کیفیت ممکن ارائه دهند

نولان برنامه‌ای از فیلم‌هایی که الگو و سرمشق دانکرک بوده‌اند را نیز انتخاب کرده است، با نام «کریستوفر نولان تقدیم می‌کند»[۱] که در سالن «ساوت بانک» موسسه فیلم بریتانیا (BFI) در لندن پخش می‌شود. نکته جالب توجه در مورد برنامه این است که تا حدی زیادی از فیلم‌های جنگی اجتناب کرده، به استثنای فیلم کلاسیک دهه نودی «در جبهه غرب خبری نیست»[۲]، اثر «لویس مایلستون» که درباره سرنوشت گروهی از دانش‌آموزان جوانی است که تحت‌تاثیر معلمشان ترغیب می‌شوند تا در شروع جنگ جهانی اول به ارتش قیصر ملحق شوند. این داستان تخریب معصومیت و ایده‌آلیسم به‌وضوح از اهمیت زیادی در فیلم نولان برخوردار بوده است؛ زمانی‌که تلفنی با نولان صحبت کردم، او در بارسلونا بود.

بگذار سوالی که مشخص است را بپرسم: چرا دانکرک؟

فیلمساز که باشید همیشه دنبال شکاف‌های موجود در فرهنگ عامه هستید، به‌دنبال داستانی که از زبان سینمای مدرن روایت نشده باشد. دانکرک همان داستان خارق‌العاده است که به آن پرداخته نشده بود (از زمان فیلم دانکرک ساخته لسلی نورمن – ۱۹۵۸). مثل اکثر مردم بریتانیا، من نیز کم و بیش با داشتن این داستان در گوشت و پوستم بزرگ شدم. این دقیقاً همان چیزی است که دنبالش هستید: موضوعی که بتوانید خود را به درونش ببرید و امیدوار باشید که بتوانید آن را برای مردمی که یا از آن بی‌خبرند و یا جزئیاتش را نمی‌دانند، روایت کنید.

بریتانیایی بودن داستان برایت اهمیت داشت؟

شاید بریتانیایی بودن یکی از دلایلی است که فیلم این داستان ساخته نشده بود (از سال ۱۹۵۸). در فیلم‌های مدرن، برای آنکه داستانی با آن مقیاس را روایت کنید و حق کار را آن‌گونه که شایسته است ادا کنید، به منابع یک استودیوی بزرگ آمریکایی احتیاج دارید. من به این مسئله واقف شدم که از تجربیات زیادی در عرصه ساخت فیلم‌های اکشن در مقیاس بزرگ برخوردار هستم و رابطه خوبی هم با کمپانی «برادران وارنر» دارم. به‌همین خاطر توانستم این داستان را به آن‌ها ارائه کنم و برایشان توضیح دهم که اگرچه این فیلم بریتانیایی است، اما تقاضای جهانی بالقوه‌ای نیز خواهد داشت. سرراست بودن داستان، طبیعت ابتدایی در وضعیتی که سربازان خودشان را پیدا می‌کنند و شکلی که عملیات تخلیه با کمک‌رسانی غیرنظامیان در کانال و با استفاده از قایق‌های غیرنظامی تکمیل می‌شود؛ همه و همه با عناصری سروکار دارند که روایت‌پذیر است.

هیچ فرد آمریکایی‌ در داستان نیست و ما هم قطعاً قصد وارد کردن آن‌ها به داستان را نداشتیم؛ چنین کاری غیرممکن بود. دانکرک باید به‌شکل مناسب روایت شود، اما به‌شدت احساس می‌کردم که فیلم را بر پایه تجربه احساسی بسازم، کما اینکه همین‌طور هم شد. درنتیجه ما داستان را به‌شکلی دلهره‌آور و برپایه احساسات روایت می‌کنیم. سعی داریم مخاطب را جای سربازان حاضر در ساحل یا در کابین جنگنده‌ای بالای سرشان پرواز می‌کنند، قرار دهیم یا به قایقی ببریم که برای کمک در تخلیه افراد به ساحل می‌آید. چنین مواردی از لحاظ جهانی قابلیت بالقوه دارد.

 در برنامه موسسه فیلم بریتانیا (BFI)، «کریستوفر نولان تقدیم می‌کند»، مواردی را از مقاله‌ی «فیلم‌های جنگ خاموش» نوشته‌ی سرباز بازنشسته، «جیمز جونز»، نقل می‌کنی که جونز در آن به انتقاد از تعدادی فیلم کلاسیک به خاطر تثبیت و تمرکزشان روی شخصیت‌های قهرمان می‌پردازد. آیا قصد ساختن فیلمی را داری که بیشتر درباره تلاش جمعی باشد تا شجاعت فردی؟

آنچه داستان دانکرک ارائه می‌کند، خصوصاً وقتی که شرح‌های دست نخست روایتگر ماجرا را می‌خوانید، هرچه بیشتر این ماجرا را مطالعه کنید، بیشتر روی آن شناخت پیدا می‌کنید. آنچه روی شما تاثیر می‌گذارد همان حس جادویی انگیزه بقای فردی در انسان‌های پرتعداد و متفاوت است. این امر خودش را به اشکال گوناگون بروز می‌دهد: بعضی‌ها شرافتمند، برخی خودخواه، بعضی‌ شجاع و بعضی بزدل؛ همه هم انسان‌های ساده هستند. آنچه در این توده جمعیت که همگی برای جان به‌در بردن از روزهای تخلیه در تلاشند، اتفاق می‌افتد، همان حس خاص شهامت جمعی است که متبلور می‌شود. قهرمانان زیادی در دانکرک بودند، اما درآخر دلیل آنکه داستان همواره به دل می‌نشیند و خواهد نشست، همان حس شهامت و اقدام همگانی است؛ گردآمدن خالصانه‌ی اقشار مختلف مردم برای دستیابی به چیزی‌که هیچ کس به‌تنهایی قادر به محقق ساختنش نیست.

رویکردهای بسیار متنوعی نسبت‌به فیلم‌های جنگی وجود دارد. اخیراً شاهد فیلم‌های خشن جنگی‌ بوده‌ایم که تصویرگر ترس‌هایی بوده‌اند که روح سربازان را قبضه می‌کرده است. مایلم بدانم رویکرد شما به خشونت در دانکرک چیست؟

سوال جالبی بود. ما زمان زیادی را صرف بررسی فیلم‌ها و رویکرهای مختلف در سینما در رابطه با جنگ کردیم. یکی از کارهایی که انجام دادیم این بود که یکی از عکس‌های فیلم «نجات سرباز رایان»[۳] (۱۹۹۸) را از استیون اسپیلبرگ قرض گرفتیم. قدرت فوق‌العاده احساسی صحنه‌های نبرد در این فیلم از روز عرضه‌ آن کم‌رنگ نشده است و ثبت چنین صحنه‌هایی بسیار دشوار است. ما در آخر خود را در مسیر دیگری یافتیم.

با بررسی موضوع، تماشای فیلم «در جبهه غرب خبری نیست»، خواندن مقاله «جیمز جونز» و تفکر درباره ارتباط سینما به عنوان نوعی سرگرمی با تعارضات زندگی روزمره، به این حس رسیدم که دیگر پرداختن به دانکرک در قالب فیلمی جنگی برایم راحت نیست. به‌نظر من عنصر سازنده این فیلم که از همه بیشتر جذاب و متمایز می‌کند، رقابت با زمان است

اطمینان در روایت این داستان از تصمیم‌گیری برای پرداختن به فیلم در قالب یک فیلم اکشن مهیج است؛ داستانی از تلاش برای بقا، نه فیلمی جنگی. در نتیجه من رویکردمان را نسبت‌به فیلم بسیار جدی و عاطفی احساسی اما غیرخشن توصیف می‌کنم. فکر نمی‌کنم مردم باید بیش از حد نگاهشان را از تصویر برگردانند. ما سعی کردیم تجربه‌ای به‌وجود آوریم که به مردم تعلیقی همراه با هیجان و درکنارش دلهره و تا حدی ترس بدهد، اما نه تجربه‌ای که در آن تنش مجبورتان کند چشم‌هایتان را ببندید، بلکه تنها باعث رعشه دست‌تان بشود.

بسیاری از فیلم‌های موجود در برنامه‌تان در موسسه فیلم بریتانیا (BFI) روی این تعلیق تمرکز دارند، اما فیلمی که در این رابطه از بقیه متمایز به‌نظر می‌آید، فیلم «مزد ترس»[۴] اثر هنری-ژرژ کلوزو (۱۹۵۳) است.

«مزد ترس» (از میان سایر عناوین) بیشترین ارتباط را با شیوه ساخت این فیلم داشت. بعد از بررسی فیلم‌های جنگی، بررسی دیگر انواع فیلم، زبان تعلیق در فیلم مزد ترس دقیقاً همان چیزی بود که دنبالش بودیم. من همیشه تعلیق را به «هیچکاک» و فیلم‌های بزرگ او نسبت می‌دهم، اما کلوزو در فیلم «مزد ترس» به‌شیوه خودش، فرایند فیزیکی به‌خود می‌گیرد؛ به‌همان شکلی که «برسون» به شکلی اعجاب‌آور عمل کرد، اما با کمی تنش فیزیکی بیشتر (در صحنه‌ای که باید روی سکوی چوبی سستی که روی دره قرار دارد، پشت کامیون‌ها را با مواد منفجره پر کنند). به‌تصویر کشیدن تایرهای چرخنده روی چوب و آن طوری که نزدیک است سکو بشکند و این‌جور دلهره‌ها، به آنچه که ما دنبالش بودیم، سروشکل داد. حجم زیادی از یافته‌هایم از تحقیق درباره دانکرک نیز درخصوص روند فیزیکی بود: مواج بودن آب، قایق‌هایی که به یکدیگر می‌خورند، اینکه چگونه با شاخصه‌های فیزیکی وضعیتی که در آن هستید، برخورد می‌کنید و تعلیق را از این طریق به وجود می‌آورید.

بزرگ‌ترین چالش فیزیکی فیلم چه بود؟

دشواری‌های فیزیکی بسیاری وجود داشت. هر بخش از فیلم داستان را از دیدی متفاوت روایت می‌کند – به طور کلی می‌توانید این بخش‌ها را زمین، دریا و آسمان بنامید – و هر کدام از این بخش‌ها نیز مشکلات مخصوص به‌خودش را داشت. وقتی با سربازانی که در ساحل یا در کابین، که بخشی از کشتی است و به عنوان اسکله جایگزین برای پهلو گرفتن قایق‌ها استفاده می‌شد، سر و کار دارید، با آن آب‌ و هوایی که آنجا داشت، تیراندازی در محل واقعی و در همان وقت سال، شرایط تا حدی بسیار زیادی فرق می‌کند و می‌تواند بسیار چالش‌برانگیز باشد. آب‌ و هوایی که صحنه ما را خراب می‌کرد و شن و ماسه که به صورت افراد صدمه می‌زد و دیگر موارد سخت، همگی شرایط را بسیار دشوار کردند و این تازه بدون در نظر گرفتن این است که هواپیماها روی شما بمب بریزند.

بنابراین یکی از مواردی که در بازآفرینی یک رویدادواقعی تاریخی به نفع شماست، این حس است که شرایط فیلمبرداری هرچقدر بد یا سخت بشوند، باز هم فوق‌العاده احساس خوشبختی می‌کنید که درحال ساختن ماجرای تقلبی هستید؛ اینکه جای تجربه کردن رخداد‌های واقعی، فقط وانمود به تجربه کردن می‌کنید. فیلمبرداری روی آب به همراه دست‌اندرکاران بسیار پرتعداد – شاید بزرگ‌ترین گروه فیلمبرداری دریایی تاریخ در فیلمی بلند –  بسیار چالش‌برانگیز بود و تا به حال تجربه‌اش نکرده بودم.

صحنه‌های هوایی نیز ازین لحاظ چالش‌برانگیز بود که می‌بایست یک دوربین«آی‌مکس» را در درون کابین خلبان جنگنده آتشبار جا می‌دادیم. ماه‌ها تحقیق و توسعه انجام شد. مدیر فیلمبرداری من، «هویته ون هویتما»[۵]، ارتباط کاری تنگاتنگی با «پاناویژن» و «آی‌مکس» برقرار کرد تا با پیشرفت دادن ملحقات لنز لوله‌ای امکان قرار دادن دوربین در موقعیتی متفاوت میسر شود، یعنی در همان جایی که سر خلبان قرار دارد و درنتیجه به ما دید واقعی خلبان را ارائه دهد. ما یک هواپیمای رومانیایی به اسم یاک هم خریدیم که از لحاظ اندازه و شکل به جنگنده آتشبار مشابه است و توانستیم تبدیلش کنیم و کابین خلبان جنگنده آتشبار را به آن دادیم و توانستیم بازیگر را در یک هواپیمای واقعی قرار دهیم و یک دوربین در بیرون قرار دهیم که از درون هواپیما فیلمبرداری ‌کند و خلبان واقعی را هم بیرون کادر در پشت بازیگر بنشانیم و از بازیگران که به صورت واقعی در پرواز هستند، فیلمبرداری ‌کنیم. هیچ‌کس پیش از این چنین کاری را انجام نداده بود، اما این کار در روند ما در تلاش برای بازآفرینی حس و حال آن رویداد برای مخاطبان ضروری بود، بازآفرینی حس بودن در یک آتشبار، بودن در فضای جنگ هواپیماها با هم.

تمام فیلم با دوربین ۶۵ میلی‌متری فیلمبرداری شده است؟

کل فیلم روی نوار ۶۵ میلی‌متری فیلمبرداری شده است. هفتاد درصد فیلم با دوربین ۱۵ حفره‌ای آی‌مکس ۶۵ میلی‌متری و ۳۰ درصد باقی‌مانده با نوار ۵ حفره‌ای ۶۵ میلی‌متری ضبط شده است. ما از این ترکیب استفاده کردیم، چون اگرچه دیالوگ زیادی در فیلم وجود ندارد، اما نمی‌خواستم برای همان قدری هم که هست دوباره بازیگران را مجبور به دوبله صدای خودشان کنم. دوربین‌های ۵ حفره‌ای در برابر صدا عایق‌بندی شده است، به همین خاطر صحنه‌هایی که در آن‌ها دیالوگ وجود دارد را با دوربین ۵ حفره‌ای گرفتیم؛ همان چیزی که در «لورنس عربستان»[۶] (۱۹۶۲) و همانی که «تارانتینو» در فیلم «هشت نفرت‌انگیز»[۷](۲۰۱۵) از آن استفاده کرد. این قالب فوق‌العاده‌ای برای فیلم ساختن است، اما در مورد آی‌مکس باید بگویم که رزولوشن‌اش سه برابر دوربین ۵ حفره‌ای است و ما هم سعی کردیم بیشتر از تمام فیلم‌های قبلی‌مان، از دوربین آی‌مکس استفاده کنیم.

هم‌چنین، کل کار فیلم به لحاظ نوری‌شیمیایی تمام شده و در حال آماده‌سازی تصاویر ۷۰ میلی‌متری فیلم هستیم و پیش از این هم مشغول کاهش اندازه تصاویر ضبط‌شده آی‌مکس بودیم. این کار به‌صورت اپتیکی و با چاپگر اپتیک انجام می‌شوند. برای تصاویر فیلم آی‌مکس هم، مثل همان فیلمی که در محل موسسه فیلم بریتانیا در واترلو واقع در لندن پخش می‌شود، تمام فیلم‌های ۵ حفره‌ای باید به اندازه فیلم آی‌مکس بزرگ می‌شدند. این کار به صورت نوری‌شیمیایی و با استفاده از چاپگر اُپتیک انجام شد و این نخستین‌باری است که موفق شدیم فرایند پایانی در هر شات را به صورت کاملاً انالوگ و نوری‌شیمیایی انجام دهیم.

با توجه به گفته‌هایت درباره دیالوگ‌های محدود در فیلم این سوال را می‌پرسم؛ دلیل اینکه در بخشی از تحقیقات خود به فیلم‌های صامت رجوع کردی همین بوده است؟

عصر فیلم‌های صامت برای من منبع الهامات است، چون درواقع این همان بازگشت به مبانی سینما و روایت داستان سینمایی است. به آن چیزی برمی‌گردد که فیلم قادر به انجامش است، اما نه رمان و نه برنامه رادیویی و نه برنامه‌ی تلویزیونی نمی‌تواند انجام دهد. عناوین خاصی وجود دارند که برای یافتن چیزهای جدید بارها و بارها به آن‌ها رجوع می‌کنید. «فیلم طمع»[۸] اثر «اریش فن اشتروهم» همواره یکی از این عناوین است. این فیلم فوق‌العاده است. یا فیلم «طلوع»[۹] اثر «فریدریش ویلهلم مورنائو» (۱۹۲۷)؛ اثری فوق‌العاده در روایت داستان. شیوه‌ای که این سازندگان فیلم‌های صامت از تصویر برای وارد کردن اثر احساسی و همچنین ایجاد سرگرمی استفاده کرده‌اند، بی‌نهایت الهام‌بخش است.

فیلم دانکرک را راست کار تعبیرات استعاری مربوط به برگزیت (خروج انگلستان از اتحادیه اروپا) می‌دانند. آیا در روند ساختن فیلم، اصلا به این مسئله فکر می‌کردید؟

وقتی برگزیت اتفاق افتاد ما در میانه‌ی کار فیلمبرداری بودیم. هر موقعی که فیلم می‌سازید، جهان اطرافتان دست‌خوش تغییر می‌شود. آنچه درباره موضوع کارمان به من احساس خوبی می‌داد، این بود که دانکرک همیشه به‌منزله چیزی شبیه‌به آزمایش روشاک عمل کرده است. دانکرک از چنین اصولی برخوردار است، چنین عناصر ساده‌ای که باعث می‌شوند ما تعبیرات متناقضی از نحوه ارتباط فیلم با جهانی که در آن عرضه می‌شود، برداشت کنیم. من با این مسئله مشکلی ندارم و قبلاً هم با آن سروکار داشته‌ام، خصوصاً در سه‌گانه «شوالیه‌ی تاریکی[۱۰] («بتمن آغاز می‌کند»[۱۱] در سال ۲۰۰۵؛ «شوالیه‌ی تاریکی»[۱۲] در سال ۲۰۰۸؛ «شوالیه‌ی تاریکی برمی‌خیزد»[۱۳] در سال ۲۰۱۲). در خصوص هرکاری که کردیم با تعبیرات سیاسی افراطی و متناقضی روبه‌رو بودیم، اما جامعه آنقدر فهمیده است که متوجه شود مردم آن چیزی را در این فیلم‌ها می‌بینند که خود می‌خواهند ببینند. داستان دانکرک صادقانه ساخته شده است، خیلی صمیمانه، هیچ ارتباط مستقیم عینی و لفظی یا سیاسی و یا تعبیراتی به دنیای امروز ندارد، چراکه ماجرای آن به سال ۱۹۴۰ برمی‌گردد. اما داستان آن بسیار تاثیرگذار است و با مسائلی سروکار دارد که هنوز از لحاظ اهمیت‌شان در دنیای امروز چیزی کاسته نشده است.


پی‌نوشت:

[۱] Christopher Nolan presents

[۲] All Quiet on the Western Front

[۳] Saving Private Ryan

[۴] The Wages of Fear

[۵]Hoyte van Hoytema

[۶] Lawrence of Arabia

[۷] The Hateful Eight

[۸] Greed

[۹] Sunrise

[۱۰] Dark Knight

[۱۱]Batman Begins

[۱۲] The Dark Knight

[۱۳] The Dark Knight Rises

۱۷ شهریور, ۱۳۹۷

تگ ها آیمکسبرادران وارنردانکرکدر جبهه غرب خبری نیستکریستوفر نولاننجات سرباز رایانهویته ون هویتما

با عضویت در خبرنامه سایت بروزترین مطالب را در ایمیل خود دریافت کنید.

پشت صحنه در شبکه‌های اجتماعی

مجله هنری پشت صحنه

«مجله هنری پشت‌‌ صحنه» می‌کوشد تا نقش فراموش‌شده‌ٔ علوم انسانی در رسانه‌های بصری را از نو احیا کند و با نگاهی میان‌رشته‌ای، ساحت سینما و صنعت سرگرمی را به‌قضاوت بنشیند. «پشت‌ صحنه» سعی دارد مخاطب را با جهانی آشنا کند که در آن، هر اثر هنری موفقی، ریشه در یکی از زیرشاخه‌های علوم انسانی دارد.

© 1398 کلیه حقوق این سایت متعلق به «مجله هنری پشت صحنه» است.