بازیها همانند همهی هنرهایی که از فرهنگ نشأت میگیرند، عمیقاً سیاسی هستند. آنها اغلب نسبت به ارزشهای محافظهکارانه و امپریالیستی همچون امپراطوری و سلطهی با زور، سوگیری و گرایش دارند.
مارک تواین[۱] به کنایه گفته است: زمین بخرید چون تولیدش متوقف شده. این توصیه به یقین در بازی مونوپولی به کارِتان میآید؛ بازی پرفروشی که نسل پس از نسل به کودکان آموزش داده: مِلک بخرند، آن را پر از هتل کنند و در ازای این که شانس آوردهاند و نفر اول در آن خانه افتادهاند، از دوستان همبازیشان اجارههای نجومی بگیرند.
مبدع این بازی، الیزابت مگی، که چندان هم معروف نیست، اگر آنقدر عمر میکرد که ببیند نسخهی تغییریافتهی بازیاش به چه چیزی تبدیل شده، قطعا به خودش کارت «مستقیم برو به زندان»[۲] میداد. چرا؟ چون این بازی، بازیکنانش را تشویق میکند که از چیزی لذت ببرند که دقیقا عکس آن چیزی است که او میخواست.
نسخه رایج بازی مونوپولی کاملا متفاوت با ایدهی طراح اصلی آن الیزابت مگی است. مگی این بازی رومیزی را برای هدف دیگری ساخته بود
مگی در سال ۱۸۶۶ به دنیا آمد و در طول زندگیاش به تندی و صراحت علیه ارزشها و سیاستهای زمان خودش سخن میگفت. او که در دههی پنجم زندگیاش مجرد و مستقل بود و به استقلالش افتخار میکرد، حرفش را با انتشار یک آگهیِ سرِکاری در روزنامه بیان کرد. مگی در این آگهی خودش را به عنوان یک «زنِ بردهی آمریکایی» معرفی کرد و اعلام کرد خودش را به بالاترین قیمت پیشنهادی میفروشد. او بعدا به خوانندگان شگفتزدهی روزنامه گفت که هدفش به نمایش گذاشتن جایگاهِ زیردستِ زنان در جامعه بوده است. او میگفت: «ما ماشین نیستیم. دختران همْ ذهن، آرزو، هدف و جاهطلبی دارند».
علاوه بر ضدیت با سیاست جنسیتی، مگی تصمیم گرفت علیه سیستم سرمایهداریِ مالکیت اقدام کند؛ این بار نه از طریق یک آگهیِ سرِکاری بلکه در قالب یک بازی رومیزی. الیزابت این کار را از کتابی الهام گرفت که پدرش جیمز مگی، سیاستمدار ضدانحصار، به او داده بود. در صفحات این کتابِ کلاسیک با نام «پیشرفت و فقر»[۳] (۱۸۷۹)، نوشتهی هنری جورج[۴] او با این باور عمیق مواجه شد که «حق برابر همهی انسانها برای استفاده از زمین، همانقدر آشکار است که حق برابر آنان برای نفس کشیدن؛ و افراد به واسطهی وجود داشتنشان، صاحب این حق میشوند».
مگی به منظور انجام اقدامی علیه سیستم سرمایهداری مالکیت و با الهام از کتاب پیشرفت و فقر یک بازی رومیزی طراحی کرد و نامش را «بازی مالک» گذاشت
جورج، در سفرهایش به مناطق مختلف آمریکا در دههی ۱۸۷۰، در میانهی ثروتِ در حال رشد، فقر بیپایان را مشاهده کرده بود و به این باور رسیده بود که این، نابرابری در مالکیتِ زمین است که دو عامل فقر و پیشرفت را به یکدیگر گره میزند. بنابراین به جای این که مانند مارک تواین به سایر شهروندان توصیه کند که زمین بخرند از دولت میخواست که بر زمین مالیات ببندد. اما بر چه اساسی؟ بر این اساس که بخشِ اصلیِ ارزش یک زمین به خاطر چیزی «نیست» که روی آن ساخته میشود، بلکه به خاطر هدایای طبیعی مانند آب و مواد معدنی است که ممکن است در زیر آن باشد یا به خاطر چیزهایی که به دست اجتماع در اطرافِ آن زمین ایجاد میشود: جادهها و راهآهنهای اطرافش، اقتصاد پویا، محلهی امن و مدارس و بیمارستانهای خوب در آن محل. اون میگفت که دولت باید مالیاتهای دریافتی را برای همهی مردم سرمایهگذاری کند.
مگی که مصمم بود درستیِ پیشنهادِ جورج را ثابت کند، یک بازی ابداع کرد و در سال ۱۹۰۴ آن را به ثبت رساند و نامش را «بازیِ مالک»[۵] نامید. این بازی بر روی صفحهای با مسیر چرخشی [که بازیکن پس از یک دور، به جای اولش باز میگردد] قرار داده شد که در زمان خودش نوآوری محسوب میشد و مسیر حرکتِ بازیکنها پر شد از خیابانها و چیزهای دیگری که قابل فروش بودند. اما نوآوریِ اصلیِ بازی در دو دسته قوانینی نهفته بود که او برای بازی نوشت.
تحت مقررات «شکوفایی[۶]»، هر وقت هر کدام از بازیکنان یک ملک جدید به دست میآورد، همهی بازیکنان مقداری پول میگرفتند. این قاعده، سیاست پیشنهادیِ جورج برای مالیاتگیری از ارزش زمین را منعکس میکرد. در نهایت وقتی بازیکنی که با کمترین پول شروع کرده بود، پولش را دوبرابر میکرد، همهی بازیکنان برنده بازی میشدند. برعکس تحت مقررات «انحصارطلب[۷]»، یک بازیکن میتوانست با به دست آوردن مِلکها و گرفتن اجاره از افرادِ بدشانسی که در زمینش افتادهاند، از سایر بازیکنان پیشی بگیرد. به این ترتیب هر کسی که میتوانست سایرین را ورشکسته کند به عنوان تنها برندهی بازی اعلام میشد (قدری آشنا به نظر میرسد، نه؟).
بازیِ مالک دو دسته قوانین اصلی تحت عنوان «شکوفایی» و «انحصارطلب» داشت و تا بازیکنان به صورت عملی درک کنند که چگونه رویکردهای متفاوت به مالکیت میتواند به نتایج اجتماعی بسیار متفاوتی منجر شود
مگی میگفت هدف از تعیین دو دسته مقررات برای بازی آن است که بازیکنان به صورت عملی سیستم فعلی تصرف زمینها و نتایج و آثار طبیعی آن را تجربه کنند و به این ترتیب درک کنند که چگونه رویکردهای متفاوت به مالکیت میتواند به نتایج اجتماعی بسیار متفاوتی منجر شود. مگی میگفت «این بازی میتوانست بازی زندگی نامیده شود، چراکه تمام عناصر موفقیت و شکست در جهان واقعی را دارا است و هدفش همان چیزی است که به نظر میآید نوع بشر به دنبال آن است: تجمیع ثروت».
این بازی خیلی زود میان روشنفکران چپگرا گل کرد و در دانشگاههایی همچون وارتون[۸]، هاروارد و کلمبیا افراد به انجام این بازی پرداختند. همچنین برخی انجمنهای کوِیکر[۹] که آن را بازی میکردند، به تغییر قواعد بازی دست زدند و صفحهی بازی را بازطراحی کردند و نام خیابانهای شهر آتلانتیک را بر آن قرار دادند. در میان بازیکنان انجمن کوِیکر، مرد بیکاری به نام چارلز دِرو[۱۰] بود که چندی بعد نسخهی تغییر یافتهی بازی را به عنوان اثر خودش به شرکت بازیساز پارکر برادرز[۱۱] فروخت.
چارلز درو، مرد بیکاری که در انجمن کویکر، نسخههای تغییریافتهی بازیِ مالک را انجام میداد، نسخهای جدید از این بازی را به نام خود ثبت کرد که بعدها به نام مونوپولی شهرت یافت
زمانی که سازندهی اصلی بازی مشخص شد، شرکت پارکر برادرز مسئلهی حق امتیاز مگی را مطرح کرد اما بعدا دوباره این بازی رومیزی را با نام مونوپولی (به معنای انحصار) منتشر کرد و آن را صرفا با یک سری قواعد در اختیار جامعهی علاقهمند قرار داد: آن قواعدی که در جهت پیروزی بر همهی بازیکنان بود. بدتر از همه این که ادعا کردند که مُبدع بازی چارز دِرو است. آنها همچنین ادعا کردند که دِرو در دههی ۱۹۳۰ بازی را ابداع کرده و به شرکت پارکر برادرز فروخته و میلیونر شده است. این داستان، یک داستان جعلیِ «از فرش به عرش رسیدن» بود و جالب این که ارزشِ درونیِ بازیِ مونوپولی را به تصویر میکشید: به دنبال ثروت باش و اگر میخواهی پیروز باشی، مخالفانت را له کن.
پس دفعهی بعد که کسی شما را به بازی مونوپولی دعوت کرد، پیشنهاد من این است: در کنارِ کارتهای «شانس» و «صندوق عمومی» که روی صفحه روی هم میچینید، جایی هم برای «مالیات بر ارزش زمین» تعیین کنید؛ طوری که هر صاحبِ مِلک مؤظف باشد هر بار که از یک بازیکن اجاره میگیرد، مقداری پول به آن اضافه کند. مقدارِ این مالیات بر ارزش زمین چقدر باید باشد و این مالیات چطور باید توزیع شود؟ پرسشهایی از این دست بیشک موضوع بحثهای آتشین به گِرد صفحهی بازی مونوپولی خواهد بود، اما این دقیقا همان چیزی است که مگی همواره در آرزویش بود.
پینوشت:
[۱] Mark Twain
[۲] یکی از کارتهای بازی مونوپولی
[۳] Progress and Poverty
[۴] Henry George
[۵] Landlord’s Game
[۶] Prosperity
[۷] Monopolist
[۸] Wharton School
[۹] کوِیکر یک نهضت اخوت مذهبی است که در اواسط قرن هفدهم در انگلستان شروع شد و بعدها به آمریکای شمالی و جنوبی و آفریقا گسترش یافت. در آمریکا، این انجمن نقش مؤثری در مسایل اجتماعی از جمله لغو بردهداری ایفا کرد (مترجم).
[۱۰] Charles Darrow
[۱۱] Parker Brothers
۳۰ شهریور, ۱۳۹۷