تیم پشت سریال جدید «فرشته عجیب» درباره دانشمند بدنامی صحبت میکند که پیشگام علم موشکی مدرن و دوستِ بنیانگذار ساینتالوژی، اِل ران هابارد بوده است.
ساختن یک برنامهی تلویزیونی فرسایشی، هزینهبر و زمانبر است، اما بهسختی موشک هوا کردن هم نیست. با اینحال برخی اوقات، همانطور که مارک هیمن[۱] اشاره میکند، فرق چندانی هم با هم ندارند. منظورِ هیمن در اینجا سریال فرشته عجیب است؛ سریالی جدید درباره زندگی عجیب و غریب جک پارسونز که در حلقههای مهندسی هوانوردی بهعنوان پدر علم موشک شناخته میشود و برای دیگران هم حکم عضو «فرقه تلما»[۲] را دارد و در زندگیاش به پیامبر خودخوانده، آلیستر کراولی[۳] و بنیانگذار ساینتالوژی، اِل ران هابارد برخورد کرده. زندگی پارسونز تا همینجا الهامبخش دو کتاب بیوگرافی، یک رمان گرافیکی، و یک اپیزود از تاریخ پر ابهام[۴] پخش شده از شبکه «کمدی سنترال»[۵] بوده است. حالا این زندگی مبنایی شده برای یک درام پر سر و صدا از کارگردان فیلم داستان یک روح[۶]، دیوید لاوری که داستان آن در لسانجلس دهه ۱۹۳۰ میگذرد؛ دورهای که در آن روحیه پروژه آمریکاسازی و «عرفانهای عصر جدید»[۷] فعال و سرحال هستند.
این روحیهها در یک مهندس موشک متکبر و بلندپرواز جمع میشوند که نقشش را جک رینر سیبیلو بازی کرده است. در ابتدای سریال، پارسونز و دوستش ریچارد را میبینیم که برای جمع کردن بودجه از انستیتوی فناوری کالیفرنیا (کالتِک)[۸] تلاش میکنند تا مطالعاتی بر روی موتور محرکه موشک انجام دهند. با پیش رفتن داستان متوجه میشویم که پارسونز اندک اندک به نوعی مناسکِ «جادوی جنسی» در قالب یک فرقه علاقهمند میگردد که نتیجهاش یک سریال آتشین میشود که غالباً قادر است حجم جذابیتش را مهار کند.
خودِ هیمن که چهار سال پیش ساخت سریال را پس از دریافت بیوگرافیِ پارسونز نوشته جرج پندل[۹] (۲۰۰۵) آغاز کرد، معترف است: «هر دو وجه این داستان، چه تولد علم موشک آمریکا و چه جهان فرقههای سری و جادویی لسآنجلس، بسیار چالش برانگیز بود. در ابتدا این دو جهان مجزا از هم بودند، اما همینطور که جک یک پایش را در این و پای دیگرش را در آن یکی میگذارد، میبینیم که تجربیاتش در آن فرقهی سری چطور بر کار موشکیاش تاثیر میگذارد و بالعکس.»
هیمن که پیشتر بهخاطر همکاری در نگارش قوی سیاه[۱۰] شناخته شده بود، ارتباطی شخصی با این داستان برقرار کرده، زیرا توسط والدین عصر جدیدِ هیپی در نیومکزیکو بزرگ شده که بیشتر به دنبال عرفان بودند و با فرهنگ میانهای نداشتند. آزمایشگاه ملیِ لوس آلاموس[۱۱] در نزدیکی خانهشان بود که محل تولد «پروژه منهتن» است و ناپدریِ بهترین دوستش هم یک شیمیدان شناخته شده بود.
خودش مسئله را اینطور توضیح میدهد: «دوران کودکی من در این تقاطع عجیب بین علم و عرفان بود. به همین خاطر وقتی بیوگرافی جک پارسونز را خواندم با او احساس همدردی داشتم. البته عناصر بسیار جالبی هم در این داستان وجود داشتند که در بچگی من وجود نداشت، مثل جادوی جنسی و اِل ران هابارد. بههمین خاطر خیلی سریع همچین حسی پیدا کردم: ”باید یه جوری درگیر این مسئله بشم.“»
فرشته عجیب طی یک دوره چهارماهه در شبکه اِیاِمسی تولید شد. هیمن گروهی از نویسندگان را در یک اتاق دور هم جمع کرد و فیلمنامهای برای هشت قسمت نوشتند، اما ایامسی که تا همان موقع هم درگیر تولید سریالهایی مانند ترس[۱۲] و پسر[۱۳] بود، این نگرانی را داشت که تعداد برنامههای تاریخیاش بیش از حد شده باشد، بنابراین فرشته عجیب مدتی دست به دست شد تا در نهایت به سیبیاس آل اکسس[۱۴] رسید که سرویس پخش اینترنتیِ شبکه سیبیاِس است.
هیمن میگوید: «منطقی به نظر میرسید. داستانی در مورد یک آدم که در دل یک عرصه تازه کشف شده در حال اکتشافات تازه بود.»
اندکی پس از شراکت با سیبیاس، هیمن و سرپرست برنامه دیوید دیجیلیو[۱۵] ، لاوری[۱۶] را به جمع خود اضافه کردند که در کارنامهاش آنها بیگناهند[۱۷] و اژدهای پیت[۱۸] را داشت. هر دو نفر این نظر را داشتند که حساسیت لاوری، دقیقاً با هدف آنها برای شکار زیروبم این فرقه جادویی و ایدئالیسم تعجببرانگیزِ لسآنجلسِ پس از بحران اقتصادی و پیش از جنگ جهانی، چفت میشد.
هیمن میگوید: «از نظر من تمام کارهای دیوید لاوری آثار تاریخی هستند و شما لزوما متوجه این موضوع نمیشوید، زیرا او در مدرن و تازه جلوه دادن آنها بسیار ماهر است و به شکلی کار را بهروزرسانی میکند که دیگر حس یک فیلتر مصنوعی به ما منتقل نشود. ما یک نگاه سیاهسفید نوستالژیک به گذشته نمیخواستیم.»
دیجیلیو اضافه میکند: «طراح تولید، وارن آلن یانگ این تصور را کاملاً درک کرد که لسآنجلس همانقدر که یک شهر نفتی بوده، یک شهر هالیوودی هم بوده است.» بههمین خاطر، پارسونزی که در سریال میبینیم دلفریب اما مغرور است و هاوارد هیوز در فیلم هوانورد و دنیل پلینویو در فیلم خون به پا میشود را به ذهن میآورد که خود آنها هم کارآفرینان حریص کرانهی غربی آمریکا در اوایل قرن ۲۰ام بودند.
پارسونز که بعدها آزمایشگاه پیشرانش جت[۱۹] را در ناسا تأسیس کرد، مورد ترغیب پیروان محلیِ تِلما قرار گرفت؛ پیروان یک فرقه مخفی جادویی که توسط کراولی تاسیس شده بود. «چندعشقههای باکانالیایی[۲۰]» -توصیف هیمن از این گروه- مناسک آمیزش جنسی داشتند که در آن خون، اسپرم و مدفوع هم خورده میشد و اعتقاد داشتند که آمیزش مسیری است به سطح بالاتر آگاهی. خود پارسونز هم مشخصاً درگیر احضار «بابالون»[۲۱] بود؛ منجیِ مؤنثی که بنابر اعتقاد او به زمین خواهد آمد و سوار بر پشت یک «وحشیِ بزرگ»، کراولی، خواهد راند.
هممسیر شدن پارسونز با فرقهی تلما طی چندین قسمت سر فرصت ادامه پیدا میکند، اما اگر فرشته عجیب گاهاً آهسته و سنگین حرکت میکند به این دلیل است که داستان نیاز دارد قوام پیدا کند. گرچه برخورد پارسونز با هابارد در فصل اول سریال نمایش داده نمیشود، اما آنها دیدار خواهند کرد؛ همسر اول هابارد، سارا، خواهر همسر اول پارسونز (با بازیِ بلا هیثکوت) است. در دهه ۱۹۴۰، پارسونز شعبه تلما در کالیفرنیا را اداره میکرد، مشاور برنامه موشکی اسرائیل بود و در دولت آمریکا که آن زمان غرق در پارانویای مککارتیستی بود دشمنتراشی میکرد. پارسونز در ۱۹۵۲ و زمانی که ۳۷ ساله بود، در اثر جراحات ناشی از انفجاری در آزمایشگاه خانگیاش درگذشت.
هیمن از تغییراتی که در آینده برای پارسونز در سریالش پیش خواهد آمد اینطور میگوید: «آن لحظه کوتاه آزادی و جستجو جای خودش را میدهد به مافیای ادوات نظامی و جهانی که بین روسیه کمونیستی و ایالات متحده، تقسیم شده بود. گذار از فرقهی کراولی به آنچه بعدها تبدیل به ساینتالوژی شد، بازتابدهنده گذاری بزرگتر در جهان است؛ از اَشکال بزرگتر آزادی و خودکاوی به قدرتی که در سیستمهای کنترلکننده ریشه دارند.»
هیمن و دیجیلیو به منظور دقیقتر بودن و در دسترس بودنِ فرشته عجیب، شیمیدانها و اخترفیزیکدانهایی را هم از کلتک در اتاق نویسندگان گنجاندند، اما به نظر خودشان پرتاب یک موشک احتمالاً به عنوان استعارهای برای خود پارسونز بهتر قابل فهم باشد. هیمن میگوید: «موشک، یک انفجار بسیار کنترل شده است. یک بخش قابل احتراق نیاز دارید، اما این انفجار همواره تهدیدی است برای از هم پاره کردن همه چیز. این ایده، که یک نفر بخواهد تعادلی برقرار کند بین سویهی انفجاری خود و آن سویهای که نیاز به تمرکز و کنترل دارد، جذابترین بخش این سریال برای خود من است.»
پینوشت:
[۱] Mark Heyman
[۲] Thelemite
[۳] Aleister Crowley
[۴] Drunk History
[۵] Comedy Central
[۶] A Ghost Story
[۷] New Age Mysticism
[۸] California Institue of Technology (Caltech)
[۹] George Pendle
[۱۰] Black Swan
[۱۱] Los Alamos National Lab
[۱۲] The Terror
[۱۳] The Son
[۱۵] David DiGilio
[۱۶] Lowery
[۱۷] Ain’t Them Bodies Saints
[۱۸] Pete’s Dragon
[۱۹] Jet Propulsion Lab
[۲۰] bacchanalian
[۲۱] Babalon
۲۶ آبان, ۱۳۹۷