
تصویرسازی از یک شهر در پساآخرالزمان
شاید با فیلم «طلوع مردگان» آغاز شد؛ شاید هم نه. در هر حال چند سالیست که هر از گاهی میلیونها زامبی از در و دیوار شهرها بالا میروند و برای بشریت «پایانی» را رقم میزنند که همیشه از آن میترسیده است. چرا انسان از پایان «انسانیت» میترسد؟
چه یک دهه زندگی کرده باشید چه چند دهه، احتمالاً حداقل در طول عمرتان با یک ترس آخرالزمانی مواجه شدهاید، اما چرا اینطور بهنظر میرسد که همه ما شیفتهی پایان دوران و دنیایی هستیم که میشناسیم؟ ما با فیلمها، کتابها، موسیقیها یا حتی با هر فراخوان نیروهای ارتش یا ترسهای آدمهای اهل تئوری توطئه، در مورد پایان دنیا خیالبافی میکنیم، اما وقتی به ریشه تمام شیفتگیمان نسبت به دنیای پساآخرالزمانی میرسیم، چه مییابیم؟ خب، چند دلیل وجود دارد که توضیح میدهد چرا ما انسانها مثل پروانهای که جذب شعله میشود، مجذوب پایان جهانیم و بیشترِ این دلایل کاملاً ریشه در روانشناسی دارند.
۱. قدرت
به نظر میرسد بشر نیاز مبرمی به قدرت دارد. چه قدرت در زندگی روزمرهشان باشد یا در دنیای اطرافشان. ریشهی این نیاز هم برمیگردد به پایان جهان و معنایی که میتواند برای کل نسل بشر داشته باشد. در حالیکه تخمین میزنیم آخرالزمان کِی و چطور اتفاق خواهد افتاد، سعی میکنیم بر پایه فرآیندهای علمی و تئوری بنایش کنیم تا دقیق مشخص نماییم اگر آخرالزمانی واقعاً اتفاق بیفتد، کی خواهد بود. معنای این حرف این نیست که به همین روزهاست که زامبیها از در و دیوار بالا بروند، اما نگرانیهای بسیار واقعی در مورد تغییرات آبوهوا وجود دارد و اینکه نکند یکی از همین روزها «طبیعت» دنیای خودش را پس بگیرد.
این پیشبینیهای پایان جهانی معمولاً بازی قدرت هستند و امید به اینکه بتوانیم جلوی بزرگترین تهدید بعدی نسبت به ملتهایمان را بگیریم.
۲. وقتی فردایی نباشد، عواقبی هم نیست
دلیل دیگر شیفتگی ما نسبتبه پایان جهان و احتمال زندگی در دنیای پساآخرالزمانی این است که میتوانیم از عوامل استرسزای روزمرهمان رها شویم. وام گرفتهاید؟ نگران نباشید، پایان جهان مشکل را حل میکند.
۳. بازتاب اندیشههای درونی
در اکثر مواقع ترس از آخرالزمان، افکارمان را به درونمان بازمیگرداند. اگر دنیا فردا تمام میشد، واقعاً از نحوه زندگی خود راضی بودید؟ چه حسرتهایی داشتید؟ چطور میتوانید تغییرش دهید؟
این اتفاق برای همه ما، یکی دو بار رخ داده و همیشه حداقل یک نفر بوده که به خاطر اشتباهاتش طلب بخشش کند. میدانید که؟ فقط محض احتیاط!
۴. آرزوی مرگ توده مردم
بیایید باهم روراست باشیم؛ تمام فکر و ذکر نسل بشر، مرگ است. احتمالاً برای همین است که موجوداتی تخیلی مثل زامبیها و خونآشامها را از خودمان درآوردهایم. بهنظر میرسد با ظهور هر تهدیدی که دنیا را به پایانش نزدیک میکند، توده مردم بر «چه میشود اگر» های نابود شدن نسل بشر از روی این سیاره متمرکز میشوند.
در نهایت، همه ما میمیریم، اما انگار فکر اینکه مرگمان همزمان با عزیزمان باشد، نقش مهمی در علت شیفتگی ما نسبتبه سناریوهای پساآخرالزمانی ایفا میکند.
۵. شروعی دوباره
فکر شروعی دوباره در دنیا خواستهی بسیار پرطرفداری میان نسل بشر است؛ مگر اینکه میلیونری باشید با دوستان زیاد و عشق و همه چیزهایی که میشود از زندگی خواست. نقطه مشترکش این است که شاید جالب باشد روزی بیدار شوید و ببینید دنیا عوض شده است؛ حتی اگر بیشتر جمعیتش از بین رفته باشند. شما و خانوادهتان میتوانید بیدار شوید و ببینید مسئولیت سرزمینی که کاملاً تغییر کرده است با شماست و این امکان را فراهم کرده تا راهی برای زندگی در این دوره جدید دنیا بسازید.
۶. مذهب
چه خوشتان بیاید چه نه مذهب معمولاً نقش بزرگی در سناریوهای آخرالزمانی که کمابیش مرتباً میشنویم ایفا میکند. شاید شما متعلق به مذهب خاصی نباشید، اما بهاحتمالزیاد در مورد پیشبینیهای آخرالزمانیشان میشنوید.
رویهمرفته، دلایل زیادی برای شیفتگی ما نسبتبه سناریوهای پساآخرالزمانی وجود دارد. خوشبختانه، اینها فقط چیزهایی هستند که در روزهای خستهکننده، سرگرممان کنند.
۴ دی, ۱۳۹۷