در ابتدا، سفر در زمان یک «خیالپردازی بیضرر» بهنظر میرسید، تا این که «کرت گادل» نشان داد که معادلات نسبیت نشان میدهد سفر در زمان احتمالاً ممکن است، هرچند که هنوز کسی دقیقاً نمیداند چطور. ریاضیدانان و فیزیکدانان هنوز روی این مسئله کار میکنند و متوقف نشدهاند.
همه ما، زمانیکه به گذشته یا آینده فکر میکنیم، بهصورت ذهنی به سفر در زمان میپردازیم. خودِ من، هر شب چشمم را میبندم و در آن به فردا سفر میکنم، اما ایدهی نوعی تکنولوژی که به ما اجازه بدهد واقعاً خودمان را به دورهی زمانی دیگری منتقل کنیم، بهطور عجیبی جدید است. بررسی تاریخی این مفهوم، از سوی «جِیمز گلیِک» نشان میدهد که غیر از برخی پیشبینیهای مبهم در قرن نوزدهم، این ایده در واقع در سال ۱۸۹۵، در کتاب رمان «ماشین زمان» اثر «اِچ. جی. ولز» ابداع شد.
به یک قرن تحقیقات ادبی، فلسفی و علمی در این موضوع نگاهی بیندازید. گرههای منطقی فراوانی در این مسئله وجود دارد، مثلاً وقتی افراد به گذشته سفر میکنند تا اجداد خود را بکشند (تناقض پدربزرگ). کسانی در مورد تغییر تاریخ خیالپردازی میکنند و مثلاً میخواهند در زمان به عقب برگردند و هیتلر را بکشند. «خازن»، متغیری است که ماشین زمان «دِلوریَن» را شارژ میکند. شخصیت «تاملُرد»[۱] [مربوط به سریال دکتر هو][۲] در یک اتاقک تلفن پلیس به اینسو و آنسو میرود. همچنین مجموعهای از چرخههای زمانی سرگیجهآور در فیلم فوقالعادهی «شِین کروس» (با بودجهی محدود) به نام «آغازگر»[۳] وجود دارند.
مورد آخر در کتاب عنوان نشده، اما در موارد مختلف دیگری ذکر شدهاست، شامل نمونهی استعاریتری از سفر در زمان میشود: مثلاً یک فصل کنایهآمیز و فوقالعاده هست در مورد اشتیاق برای دفن کردن اشیاء فرهنگی درون «کپسولهای زمان»، به این امید که نسلهای آینده فکر نکنند که ما پاک احمق بودهایم. کپسول زمانی که گلیِک در موردش مینویسد، یک ماشین زمان تراژدی کمدی است. این دستگاه، موتور ندارد، جایی هم نمیرود، مینشیند و منتظر میشود. این کتاب پر است از ایدهها و جزئیات غنی؛ از داستان «خورخه لویس بُرگس»[۴] به نام «باغ مسیرهای منشعب»[۵] تا تی. اس. الیوت [شاعر و نویسنده]، آنتروپی و ارادهی آزاد.
حملهی لشگری از توریستهای آینده
در ابتدا، سفر در زمان یک «خیالپردازی بیضرر» بهنظر میرسید، تا این که «کرت گادل»[۶] به آلبرت انیشتین نشان داد که معادلات نسبیتش نشان میدهد سفر در زمان احتمالاً ممکن است، هرچند که هنوز کسی دقیقاً نمیداند چطور. ریاضیدانان و فیزیکدانان هنوز روی این مسئله کار میکنند و متوقف نشدهاند. یکی از استدلالهای قابل تأمل علیه امکانپذیر بودن سفر در زمان احتمالاً استدلالی است که «استیوِن هاوکینگ»[۷] مطرح کرد. او اشاره کرده است که ما مورد حملهی لشگری از توریستهای آینده قرار نگرفتهایم. هاوکینگ ادعا میکند که «اصل حفاظت از ترتیب سیر حوادث» بهشکلی متافیزیکی در بطن هستی نهاده شده است، اما این استدلال، نظریهی سفر در زمان را بهطورکلی رد نمیکند، زیرا بسیاری از فرضیههای علمی جدی در زمینه سفر در زمان، سفر به گذشته را به زمانیکه هنوز اولین ماشین زمان اختراع نشده، ممنوع میکنند. در این صورت متأسفانه ما هرگز نخواهیم توانست به گذشته بازگردیم و دایناسورها را ببینیم، اما این بدان معنا هم هست که اگر ما هنوز مورد هجوم مسافرانی از آینده قرار نگرفتهایم، به این خاطر است که هنوز اولین ماشین زمان اختراع نشده است.
اما جالب است که گلیِک زیاد به جزئیات کارهای علمی که در چند دههی گذشته در موضوع سفر زمان انجام شده، نمیپردازد، زیرا معتقد است فیزیکدانانی که در زمینهی سفر در زمان مطالعه میکنند بیش از حد داستانهای علمی-تخیلی مطالعه کردهاند. گلیک (با نگاهی از بالا به این فیزیکدانان) میگوید که آنان بهطور ناخواسته از طریق خواندن داستانهای علمی تخیلی شرطی شدهاند و وقت خودشان و بقیه را تلف میکنند؛ مثلا او مطلقاً هیچ اشارهای به «جِی ریچارد گات» (متخصص فیزیک نجوم) که یکی از محققان پیشرو در این حوزه است نمیکند (خوانندگان علاقهمند میتوانند کتاب عالی او را با عنوان «سفر زمان در جهان انیشتین»[۸] بخوانند). از سوی دیگر، این کتاب صفحات زیادی را بهبیان جزئیات داستانهای تخیلیِ کموبیش مبهم سفر زمان در قرن گذشته اختصاص میدهد.
ایدهی سفر به آینده: راهی برای فرار از مرگ
با این حال، گلیِک چندان هم به آنچه خودش نوشتههای فلسفی «عبث» در زمینه زمان مینامد، خوشبین نیست. یک مثال، مقالهی معروف سال ۱۹۶۲ ریچارد تیلور در مورد تقدیرگرایی است که اینگونه آغاز میشود: «فرد تقدیرگرا (اگر وجود داشته باشد) فکر میکند که نمیتواند کاری در مورد آینده انجام دهد و بنابراین معنی ندارد که زیاد در مورد این که چه کاری باید انجام دهد، تفکر کند». این مسئله بحث فلسفی طولانی و پیچیدهای را آغاز کرد. بعد از این که «دیوید فاستر والاس» درگذشت، مقالهی او در مورد این موضوع همراه با مقالهی تیلور تحت عنوان «تقدیر، زمان و زبان» منتشر شد. برای یک فرد بدبین ممکن است اینگونه بهنظر برسد که قصد این بوده که از جایگاه ادبی که والاس پس از مرگش پیدا کرد، سوء استفاده شود. در اینجا بهنظر میآید که گلیِک ادعای ناشر این مقالات را بیچون و چرا پذیرفته باشد که این رماننویس آینده، توانسته است گفتههای تیلور را به طور کلی رد کند. در پایان یک فصل دیگر، گلیک با این حس که میخواهد حقیقتی عمیق را برملا کند، مینویسد: «زمان چیست؟ مسائل تغییر میکنند و ما از طریق زمان این تغییرات را تعقیب میکنیم». یک جواب معقول این خواهد بود که بپرسیم: «بسیار خب، تغییر چیست؟».
جالب است که گلیِک تصمیم گرفت تاریخچهی چیزی را بنویسد که آن را نهتنها ناممکن، بلکه مضحک میداند
پس گلیک کدام معضل فرهنگی را تشخیص میدهد؟ او بحث میکند که رؤیای مداوم سفر در زمان، یک خیالپردازی فرهنگی برای رهایی یافتن از نگرانیهای زمان حاضر و بهطور خاص در جهت فرار از مرگ است. بیشک این دیدگاه درست است، اما حتی درصورتیکه سفر در زمان از دید نظری هم امکانپذیر باشد، آن دیدگاه صحیح خواهد بود. بااینحال، به نظر میآید که نویسنده، آنقدر صبور نیست که دستکم احتمال درست بودن آن را منتفی نداند.
این مسئله، برای طرفداران کارهای درخشان قبلی گلیک از قبیل «نابغه»[۹]، زندگینامهی او در مورد «ریچارد فاینمن» و «آشوب»[۱۰] عجیب است. هرچه باشد، این نویسنده همان کسی است که به نوعی مبدع سبک اثرگذار جدید علمی غیرتخیلی است که از نگاه بالا به پایین به مخاطبانش نمینگرد. «تاریخچه سفر زمان»، با همان ظرافت همیشگی، اما با قدری بدخلقی نوشته شده است؛ گویی او ناراحت است که حالا که در این مسیر پا گذاشته، مجبور است همانطور که این افراد باهوش را میپذیرد، خیالپردازیهای احمقانهی آنها را هم قبول کند. خواننده بیشک کتاب را با این تناقض به پایان میرساند که چرا یک نویسنده تصمیم میگیرد در مورد موضوعی بنویسد که از نظر او نه تنها ناممکن، بلکه مضحک است.
بنابراین من ترجیح میدهم که چیز خوشحالکنندهتری را فرض بگیرم: تاکنون یکی در گاراژ خانهاش اولین ماشین زمان را ساخته است و استفادهی گسترده از این تکنولوژی در آینده به فاجعههای غیرعادی منجرخواهد شد. خوشبختانه، یک قهرمان وجود دارد که مانع از رخ دادن آن میشود: جِیمز گلیِکِ آینده که به گذشته برگشته است تا ماشین زمانی که از طریق آن به گذشته آمده را نابود کند و در کتابش سعی میکند تا همه را متقاعد کند که هیچ دلیلی ندارد که تلاش کنیم یک ماشین زمان دیگر بسازیم. بیایید امیدوار باشیم که تلاشش جواب میدهد.
پینوشت:
[۱] Time Lord
[۲] Dr. Who
[۳] Primer
[۴] Jorge Luis Borges
[۵] The Garden of Forking Paths
[۶] Kurt Gödel: فیلسوف و ریاضیدان اتریشی
[۷] Stephen Hawking
[۸] Time Travel in Einstein’s Universe
[۹] Genius
[۱۰] Chaos
۱۲ دی, ۱۳۹۷