مت اریکسون
در این مقاله اثبات میکنم که سکانس افتتاحیه فیلم مری پاپینز چگونه هم خط تعلیق فیلم و هم اصلاحات اقتصادی که اکنون در سوئیس جریان دارد را پیشگویی میکند.
«بادهای مشرقی…، غباری به سوی ما در حرکت است. گویی چیزی دمیده میشود… چیزی در سرآغاز خود.»
فیلم «مری پاپینز»، رابرت استیونسون، کمپانی والت دیزنی، ۱۹۶۴
میدانم این نقلقول ارتباطی به بحث ما ندارد، اما کمی صبر کنید. طبق گزارش بخش خبری بیبیسی، دولت سوئیس در حال بررسی قانونی است که اجرای آن درآمدی فراگیر و ملی برای شهروندان قانونی سوئیس، چه آنها که شاغل هستند و چه آنها که بیکارند، بهصورت برابر در پی خواهد داشت. شاید برای بعضی غیرواقعی یا حتی غیرقابلتصور باشد، بااینحال اجازه دهید تا این نکته را در نظر بگیریم که «سِر تامس مور»[۱] خیلی قبلتر، این ایده را در قرن ۱۶ در نوشتههای خود در قالب «آرمانشهر» مطرح کرد. امروز سوئیس میتواند این قلمرو ناشناختهی اقتصادی را کشف کند.
در سال ۲۰۱۲ میانگین تولید ناخالص داخلی ایالاتمتحده به ازای هر نفر معادل ۴۹.۹۶۵ دلار بود، درحالیکه یک شهروند متوسط سوئیسی چیزی در حدود ۷۹.۰۵۲ دلار به دست آورده. بهخاطر همین گزارشهاست سوئیس «ثروتمندترین اقتصاد» دنیا لقب گرفته است. علاوهبر این، دولت سوئیس اخیراً قانونی را تصویب کرده که بهطور سختگیرانهای پاداشها و نیز پرداختها را محدود میکند. شاید عدهای از آن بهعنوان سقف درآمد ملی تعبیر کنند. همهی این اقدامات در راستای تلاش بیشتر برای توزیع ثروت ملی و بهبود کیفیت زندگی برای تمام شهروندان است. بسیاری در این مورد بحث میکنند که ممکن است این قوانین جایگزین سیستم رفاه شود و شاید انگیزهی کار کردن را در مردم خاموش کند و یا ادامهی تحصیل برای دنبال کردن یک حرفه را منتفی کند، اما طرفداران لایحه (مثل انو اشیمد)[۲] مدعی هستند شهروندان سوئیس و دیگر نقاط جهان احساس میکنند زندانیِ شغلهایشان هستند و از ترس از دست دادن موقعیت شغلی خود باید هفتهای ۶۰ تا ۸۰ ساعت کار کنند.
اشیمد معتقد است: «ایده این نیست که مردم کمتر کار خواهند کرد، بلکه در تصمیمگیری آزاد خواهند بود.» بسیاری از شهروندان در آمریکا و خارج از آن معتقد هستند که زیر بار برآورده کردن تعهدات مالی خود، از قبضها گرفته تا هزینههای خودرو و وامها کمر خم کردهاند. این مسئله، موجب کاهش زمانی شده که افراد میتوانند با خانواده خود سپری کنند یا لحظاتی که دوست دارند به حرفهی مورد علاقهی خود اختصاص دهند. در ازا، روزها را سپری میکنند تا کلکسیون قرضها را پرداخت کنند. عدهی کمی این امتیاز را دارند که در شغلی کار کنند که دوستش دارند. علاوهبر این، چنین تلاشی شاید کاری مثبت برای فقرا، ناتوانان و سالمندانی باشد که امید و راهی برای نجات ندارند.
بسیاری از اصلاحگران اجتماعی پا را فراتر میگذارند و معتقد هستند سوئیس راهی را پیش گرفته که میتواند یک مدل «جستوجوی معنوی» برای دیگران باشد تا دغدغهی موضوعی مثل پول را با کیفیت زندگی هماهنگ کنند. «چه واگنر»[۳]، دانشجوی ۲۵ سالهی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه زوریخ در مقالهای میگوید: «من یک دختر دارم و البته که او تمام انگیزهی من است، من مراقب او هستم… اما همچنین جدلی بر سر اینکه مجبورم کار کنم تا بتوانیم زندگی کنیم وجود دارد… فکر میکنم با یک درآمد پایه همچنان نیاز است کار کنم… اما میتوانم… شاید به خودم بگویم، بگذار این یک هفته را در کنار دخترت سپری کنی.»
پس این اصلاحات اقتصادی چگونه با فیلم مری پاپینز ساختهشده در سال ۱۹۶۴ ربط پیدا میکند؟
خوشحالم که پرسیدید… همانطور که شاید برخی از شما بدانید، من در رشته کارشناسی فیلم و مطالعات رسانه در مقطع کارشناسی در دانشگاه ارواین کالیفرنیا تحصیل کردهام، پس طبیعتاً عشقی ذاتی به سینما دارم. با این حال خیلی سریع میتوان فهمید که فیلم تنها دربارهی روایتهایی پوچ که بر پردهی نقرهای نقش میبندد، نیست. در عوض تئوری فیلم به ما میآموزد که سینما یک ساحت اندیشهورز است تا هویت و ایدئولوژیهای خود ما را منعکس کند. بسیاری از فیلمسازان از تریبون فیلم بهعنوان یک بلندگوی سیاسی برای انعکاس اضطرابهای اجتماعی و چشماندازهای فرهنگی زمانهای که در آن زندگی میکنیم استفاده میکنند.
تئوری فیلم به ما میآموزد که سینما یک ساحت اندیشهورز است تا هویت و ایدئولوژیهای خود ما را منعکس کند.
وقتی فیلم «نجات آقای بنکس»[۴] به کارگردانی «جان لی هنکوک»[۵] در سال ۲۰۱۳ توسط کمپانی والت دیزنی با بازی «تام هنکس» در نقش خودِ والت دیزنی در تعطیلات اکران شد، من حسی نوستالژیک نسبتبه فیلم پیدا کردم. بهعنوان یک کودک وقتی برت (دیک ون دایک)[۶] و مری پاپینز (جولی اندروز)[۷] در سکانس موزیکال «Step in Time» روی سقف خانههای لندن میدویدند، کمی میترسیدم. در حقیقت مادرم همیشه تعریف میکند که در پنج سالگی حتی پا را فراتر گذاشتم، بهطوری که وانمود میکردم دودکش پاککن هستم و تمام هفته را با لهجهی بریتانیایی زیبا آواز میخواندم.
برای جمعبندی، شروع کردم به جمعآوری مقالات متنوعی که در مورد فیلم نوشته شده بود. در همین مقالات به یک تحلیل فوقالعاده از «نیک تیرس»[۸] پیرامون نسخهی سال ۱۹۶۴ برخوردم. نیک در این مقاله میگوید که فیلم در مورد مری پاپینز نیست، چرا که او شخصیت اصلی داستان نیست. شخصیت اصلی فیلم «آقای بَنکز» و کل خانوادهی بَنکز هستند، زیرا خط تعلیق داستان آنها شبیه «قهرمان سنتی» است. در ابتدا خانهی آنها از نظر آگاهی اخلاقی «بیثبات» معرفی میشود. اختلال عملکرد آنها بهعنوان «خانواده» به روشهای مختلفی نمایش داده میشود. اول شلیک توپ توسط همسایهی آنها «ادمیرال بوم» یکبار در هر ساعت بهعنوان نمادی از این مسئله ظاهر میشود که حتی در شرایط عادی، دنیایی که خانوادهی بنکز در آن زندگی میکند در معرض آشفتگی دائمی قرار دارد. تعامل آقای بنکز با کار و پول، او را از خانواده و وظایفش بهعنوان پدر جدا و نسبتبه این مسائل بیتفاوت کرده، چرا که مجبور است اخلاقیات عقبماندهی شغلی را کورکورانه بپذیرد و خود او به آن واقف است.
تیرس معتقد است «بی توجهی آقای بنکز با ریاکاری خانم بنکز همخوانی دارد. او بهقیمت از دست دادن زمانی که باید به خانوادهاش اختصاص دهد، در جنبش حق رأی برای زنان شرکت میکند. وقتی در خانه است و آن زمان را بهدست میآورد، مشغول برآورده کردن خردهفرمایشهای همسرش است. تلاشهای متناقض او همدیگر را بیاثر میکنند و او را در شرایطی برابر با دیگر اعضای خانواده و بدون جنبوجوش قرار میدهد.» او اضافه میکند که تنها راه نجات این خانوادهی شکننده، مری پاپینز است که خود را تغییری در باد معرفی میکند و با نشان دادن فرودِ او از میان ابرهای مشرقی به تصویر کشیده میشود.این ایده هدفمندانه طراحی شده تا بر این حقیقت صحه بگذارد که مشکلات خانوادهی بنکز همان مشکلات قدیمی است که «تمدن غرب» با آن دستوپنجه نرم میکند؛ جامعهای که با کاپیتالیسم و ایدئولوژی «بخور تا خورده نشوی» درگیر است و در نهایت رضایت فردی چندان حاصل نمیشود.
این ایده هدفمندانه طراحی شده تا بر این حقیقت صحه بگذارد که مشکلات خانوادهی بنکز همان مشکلات قدیمی است که تمدن غرب با آن دستوپنجه نرم میکند، جامعهای که با کاپیتالیسم و ایدئولوژی «بخور تا خورده نشوی» درگیر است و در نهایت رضایت فردی چندان حاصل نمیشود
در عوض مری پاپینز را بهعنوان رکن قدرت و اخلاق نشان میدهد که چگونه با قاشقی پر از شکر، لبخند و گشادهدستی و با استفاده از ماجراجوییهای جادوییاش با جین و میشل (فرزندان خانواده) میتواند تعادل ایجاد کند. مری با سفر به درون نقاشیها آنها را از وظایف جامعه و غل و زنجیرهای مادی که اغلب خودمان به گردن خودمان میاندازیم، جدا میکند. درنتیجه بچهها همراه مخاطب فرصت دارند تا بهطور عینی زندگی در یک آرمانشهر و فرصتهای آن را ببینند (همانطور که در نقاشی برت نشان داده شده است). غذا دادن به پرندهها توسط او الهامبخش بچهها در برخورد بخشنده با پدرشان شد؛ پدری که به تازگی موقعیت خود را در بانک فدرال از دست داده بود. با علم به اینکه این شغل خیلی برای پدر مهم بود، بچهها تمام پول خود را به پدرشان دادند تا محبت و ازخودگذشتگی خود را نشان دهند. درنتیجه آقای بنکز شوکه شده و درمان میشود، چرا که در نهایت درمییابد چیزی که در حقیقت در زندگی اهمیت دارد، خانواده و عزیزانی است که آنها را نادیده گرفته بود. در پایان، خانواده دوباره دور هم جمع میشود. آنها با هم به پارک میروند تا کایتسواری کنند که نمادی است از عروج اخلاقی آنها بهسوی کیفیت بهتر زندگی.
در پایان میتوان ارتباط بین خط تعلیق فیلم «مری پاپینز» را با قانونی که دولت سوئیس در حال تصویب آن است، بهراحتی پیدا کرد. شاید دولت سوئیس در حال تغییر راه خویش است و میخواهد به آن آرمانشهر ایدهآلی برسد فیلم مری پاپینز به تصویر میکشد؛ همان مهمتر بودن خانواده در برابر پول.
باید از خود بپرسیم آیا واقعاً خوشحالیم؟ آیا آن کسی که همیشه خواستهایم شدهایم؟ و یا چیزها را همانطور که هستند به روش آقای بنکز پذیرفتهایم؟ برخی در مورد وضع این قانون مخالفاند چون بازدارندهی برخی برای کار کردن است، عدهای هم معتقدند به آنها آزادی میدهد تا در حرفهی موردعلاقهی خود پیشرفت کنند. درنتیجه شاید به عنوان یک مزیت فرهنگی آمار طلاق و جدایی کاهش یابد و سلامت روحی و جسمی افزایش پیدا کند. از همه مهمتر و از منظر اخلاقی آیا وظیفهی ما نیست تا همنوعان خود را یاری کنیم؟ صرفنظر از اینها، بنا بر حس شخصی خودم نسبتبه مسئله… من هم تغییر در باد را احساس میکنم!
پینوشت:
[۱] Sir Thomas More
[۲] Enno Schmidt
[۳] Che Wanger
[۴] Saving Mr. Banks
[۵] John Lee Hanckok
[۶] Dick Van Dyke
[۷] Julie Andrews
[۸] Nick Tierce
۱۹ دی, ۱۳۹۷