مجله هنری پشت صحنه

منو اصلی

منومنو
  • هنر و ساینس
    • آینده‌شناسی
    • تکنولوژی
    • صنعت
  • هنر و علوم انسانی
    • اقتصاد
    • تاریخ
    • جامعه‌شناسی
    • دین و آخرالزمان
    • روان‌شناسی
    • سیاست
    • فرهنگ عمومی
    • فلسفه
  • موضوعات ویژه
    • زنان هالیوود
    • ساینتولوژی
    • علمی تخیلی
    • هوش مصنوعی
  • ویدئوها
  • درباره
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • همکاری

logo

منومنو
  • هنر و ساینس
    • آینده‌شناسی
    • تکنولوژی
    • صنعت
  • هنر و علوم انسانی
    • اقتصاد
    • تاریخ
    • جامعه‌شناسی
    • دین و آخرالزمان
    • روان‌شناسی
    • سیاست
    • فرهنگ عمومی
    • فلسفه
  • موضوعات ویژه
    • زنان هالیوود
    • ساینتولوژی
    • علمی تخیلی
    • هوش مصنوعی
  • ویدئوها
  • درباره
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • همکاری
صفحه اصلی›نوع مطلب›پادکست›«ساخت آمریکا» و رابطه عاشقانه هالیوود با ضدقهرمان‌ها
چرایی همذات پنداری مخاطب با ضدقهرمان داستان‌ها

«ساخت آمریکا» و رابطه عاشقانه هالیوود با ضدقهرمان‌ها

هالیوود چگونه ضدقهرمانان را به قهرمانان دوران معاصر تبدیل کرده است
دسته‌بندی: پادکست جامعه‌شناسی فیلم مقاله

گروه نویسندگان گاردین

محتوای تبلیغاتی توسط شرکت صاحب محتوا تأمین مالی و نظارت شده و در تحریریه گاردین قلم زده شده است.

مترجم: محمد مهدی کائینی
منبع: The Guardian
حجم مقاله: ۱۱۰۰ کلمه

اشتراک‌گذاری

آدرس کوتاه: BTSMag.ir?p=4878

پاسخ دادن لغو پاسخ

دسته‌بندی:
جامعه‌شناسی

گروه نویسندگان گاردین

محتوای تبلیغاتی توسط شرکت صاحب محتوا تأمین مالی و نظارت شده و در تحریریه گاردین قلم زده شده است.

مترجم: محمد مهدی کائینی
منبع: The Guardian
حجم مقاله: 1100 کلمه

در یک دهه اخیر، یکی از شاخصه‌های تعیین‌کننده سینما و تلویزیون ظهور به‌اصطلاح «ضدقهرمان» بوده است: پهلوانی دارای عیب و نقص؛ یا به‌طور متداول‌تر، شروری با رگه‌های شرافتمندی و آزادگی.

اتفاقی مشوش کننده در پایان فیلم «سکوت بره‌ها» می‌افتد؛ اشاره به پاره کردن صورت افسر پلیس توسط «هانیبال لِکتِر» نیست، بلکه منظور، احساس ما در آن لحظه است: احساس به وجد آمدن. همان‌قدر که دوست داریم «بوفالو بیل» دستگیر شود، به‌همان میزان نیز علاقه داریم که لکتر فرار کند؛ بدون توجه به این‌که هردوی آن‌ها متهم به ارتکاب قتل‌هایی هولناک هستند.

چه چیزی باعث می‌شود یک قاتل شرور باشد و قاتلی دیگر «کمتر» شرور باشد؟ پاسخ این سؤال در مفهوم «ضدقهرمان» قرار دارد و این مفهوم در هالیوود هیچ‌گاه مثل امروز پرکاربرد نبوده است

چرا بین آن‌ها فرق قائل می‌شویم؟

چه چیزی باعث می‌شود یک قاتل شرور باشد و قاتلی دیگر «کمتر» شرور باشد؟ پاسخ این سؤال در مفهوم «ضدقهرمان» قرار دارد و این مفهوم در هالیوود هیچ‌گاه مثل امروز پرکاربرد نبوده است.

«لوگان»، «خانه پوشالی»، «برکینگ بد»، «جان ویک»، «دکستر»، «سوپرانوها»، «شیطان»[۱]، جهنم! حتی «من را سرزنش کن»؛ همه این فیلم‌ها تنها چند مثال کوچک از داستان‌های بی‌شماری هستند که در حال حاضر حول محور «قهرمانی دارای عیب و نقص» یا به‌طور متداول‌تر «شروری که حس همذات‌پنداری را برمی‌انگیزاند» (ناخودآگاه کارهایش را توجیه می‌کنیم) ساخته شده‌اند و در جدیدترین فیلم «تام کروز» به نام «ساخت آمریکا» نیز شاید بتوان گفت دوست‌داشتنی‌ترین آدم دغل‌باز تاریخ را می‌بینیم: «بَری سیل»[۲]

مثل رابطه نزدیک «هان سولو»[۳] با «جابای هات»[۴]، سیل نیز قاچاقچیِ قاچاقچی‌ها برای «پابلو اسکوبار» بود؛ خلبانی با شهامت فوق‌العاده که محموله‌های اسلحه، مواد مخدر و پول را جابجا می‌کرد و به گفته خودش برای خدماتش در حدود ۱۰۰ میلیون دلار به جیب زده است. ماجرای سیل در ساخت آمریکا شامل تمام چیزهایی است که از روایت داستان ضدقهرمان انتظار داریم و عاشقش هستیم: مجرمی کاریزماتیک که شخصیت بسیار بزرگش در ابتدا ما را با فانتزی‌ها و آمال و آرزوهایش به درون داستان می‌کشد، اما در آخر در قالب ماجرایی هشدارآمیز و هوشیارکننده علیه ما می‌شود.

 

درآمدی بر شخصیت شرور

شرارتِ تنها، تضمینی برای رسیدن به جایگاه ضدقهرمان نیست و از گذشته یک سری قوانین جالب (و عمدتاً بر اساس حس غریزی) بوده‌اند که دیکته می‌کنند از کدام شرور طرفداری کنیم و به کدام‌یک ناسزا بگوییم.

برای مثال در هالیوود، قاتل‌ها بد هستند («شکارچی استخوان»[۵])، اما آدمکش‌های اجیرشده مشکلی ندارند («لئون حرفه‌ای»، «آقا و خانم اسمیت»). رؤسای جنایت‌کاران و سردسته‌های کارتل‌ها ریشه همه پلیدی‌ها هستند («جوخه گانگسترها»، «سیکاریو») اما اگر مرد خانواده باشند اجازه می‌دهیم قسر در بروند («پدر خوانده»، «مخدر»[۶]). در آخر، سارقان همیشه محبوب دل همه هستند مادامی‌که: الف) کسی در حین سرقت کشته نشود («شغل ایتالیایی»، «دزدکی»[۷]) و ب) فقط از حکومت و بانک‌ها و پول‌دارها و بقیه دزدها سرقت کنند که در این صورت اشکالی ندارد کمی هم آدم بکشند («رونین»، «مظنونین همیشگی»).

زاویه دید مهم است، اما به‌طور اجتناب‌ناپذیری توسط نگرش مخاطب شکل می‌گیرند

 

همه‌چیز به زاویه دید بستگی دارد

بعد بپرسید: داریم داستان چه کسی را می‌بینیم؟ چون مخاطبان عمدتاً طرف کسی را می‌گیرند که داستان در مورد او است. مثلاً داستان‌های «دزد و پلیسی». اگر پلیس را دنبال می‌کنیم («پلیس بِوِرلی هیلز»[۸]، «سقوط»[۹]) می‌خواهیم که آن‌ها موفق شوند، اما اگر جایشان عوض شود («لوگان خوش‌شانس»[۱۰]) طرفداری ما هم تغییر می‌کند. تنها حوزه فریب‌دهنده جایی است که هر دو داستان را هم‌زمان می‌بینیم؛ چه به خاطر وزن برابر پی‌رنگ[۱۱] («مخمصه»[۱۲])، چه به سبب این‌که پلیس داستان ما به‌صورت مخفی در خلاف‌کاران نفوذ کرده‌ است («نقطه شکست»[۱۳]، «سگ‌های انباری»)؛ بنابراین زاویه دید مهم است، اما به‌طور اجتناب‌ناپذیری توسط نگرش مخاطب شکل می‌گیرند و در دهه ۱۹۶۰ نگرش مخاطبان در سطح جهان و به‌طور مفرطی دست‌خوش تغییر قرار گرفت.

 

نگرش بدبینانه دوران پسا-واترگیت

در زمینه فساد سیستماتیک (پلیس‌های فاسد و سیاستمداران حیله‌گر)، از بین رفتن گسترده باور به نهادهای حاکمیتی تا به امروز نیز یکی از مؤلفه‌های مهم جذابیت ضدقهرمانان است. مخاطبان دیگر حتی به ایده «قهرمانی بدون نقص» نیز باور ندارند. قهرمانان بدون نقص دست‌نیافتنی هستند به‌نحوی‌که تنها شخصیت‌هایی که اجازه می‌دهیم کاملاً فسادناپذیر باشند شامل چنین مواردی می‌شوند: خدایان (زن شگفت‌انگیز)، بیگانگان (سوپرمن)، جادوگران (هری پاتر) و یا آزمایش‌های علمی که ارزش‌های آن‌ها آن‌قدر قدیمی به نظر می‌رسد که ضرر آن به خودشان برمی‌گردد (کاپیتان آمریکا).

 

تحقق آمال و آرزوها

حقیقتاً باید گفت یکی دیگر از دلایل جذابیت ضدقهرمانان این است که زندگی‌شان غالباً بهتر از زندگی ماست. مجرمین کاریزماتیک هالیوود، آزاد از محدودیت‌های قانون و رها از تبعات کارهای خلاف‌شان، سریع وسخت زندگی می‌کنند و به همان سرعت هم پول پارو می‌کنند.

ضدقهرمان، قهرمان دوران معاصر است. ما مجذوب شخصیت‌شان می‌شویم؛ نه با نادیده گرفتن عیب و نقص‌هایشان بلکه به خاطر آن عیب و نقص‌ها

 بَری سیل مرد خانواده بود و عاشق همسر و فرزندانش؛ نه مشروب می‌خورد نه کوکائین مصرف می‌کرد، اما مهارت و علاقه‌اَش به قاچاق شرایط یک زندگی لوکس را برایش فراهم کرد. از یک جامعه‌شناس بپرسید و او حتی به شما خواهد گفت که محبوبیت ضدقهرمانان در کهن‌الگوی «سایه»[۱۴] در مکتب یونگ ریشه دارد که بازتابی از تاریک‌ترین تمایلات و باورهای ما است (با رعایت انصاف در قبال جامعه‌شناسان باید گفت نظریه‌شان بر بتمن منطبق است: شخصیتی ثانویه و تاریک، ساخته‌وپرداخته یک شهروند عادی برای مطالبه عدالت وحشیانه و سرخودانه‌ای که نه خود او و نه جامعه‌اَش در هیچ سناریوی دیگری  به‌غیراز این، اجازه اِعمال آن را نمی‌دهند.)

 

داستانی هشدارآمیز (پیام اخلاقی)

البته که «رهایی از تبعات کارهای خلاف» توهمی بیش نیست و سیر داستانی همه ضدقهرمانان باید نهایتاً به پیامی اخلاقی ختم شود؛ پیامی که در آن یا پروتاگونیست بهای خلاف‌کاری‌هایش را می‌دهد (ساخت آمریکا) و یا این‌که مسیر رستگاری و جبران خطاهایش را در پیش می‌گیرد (دارث وِیدر). ازاین‌رو، ضدقهرمان، قهرمان دوران معاصر است. ما مجذوب شخصیت‌شان می‌شویم؛ نه با نادیده گرفتن عیب و نقص‌هایشان بلکه به خاطر آن عیب و نقص‌ها؛ مجموعه‌ای از افراد پیچیده و چندوجهی، در تلاش مذبوحانه‌ای برای هدایتِ وجه خاکستری دنیایی که همچنان وانمود می‌کند هنوز سیاه‌وسفید است. ما می‌دانیم که کارهایشان غلط است و به‌ندرت اجازه می‌دهیم که قسر در بروند اما نمی‌توان انکار کرد که بدون شک عاشق همراهی آن‌ها هستیم.

 


[۱] Maleficent

[۲] Barry Seal

[۳] Han Solo

[۴] Jabba the Hutt

[۵] The Bone Collector

[۶] Narcos

[۷] Sneakers

[۸] Beverly Hills Cop

[۹] The Fall

[۱۰] Logan Lucky

[۱۱] پِی‌رنگ؛ طرح، چهارچوب و نظم و ترتیب منطقی حوادث در اثر ادبی یا هنری مانند داستان، نمایشنامه و شعر است.

[۱۲] Heat

[۱۳] Point Break

[۱۴] Shadow

۲۳ مرداد, ۱۳۹۸

تگ ها ساخت آمریکاضدقهرمانهالیوود

با عضویت در خبرنامه سایت بروزترین مطالب را در ایمیل خود دریافت کنید.

پشت صحنه در شبکه‌های اجتماعی

مجله هنری پشت صحنه

«مجله هنری پشت‌‌ صحنه» می‌کوشد تا نقش فراموش‌شده‌ٔ علوم انسانی در رسانه‌های بصری را از نو احیا کند و با نگاهی میان‌رشته‌ای، ساحت سینما و صنعت سرگرمی را به‌قضاوت بنشیند. «پشت‌ صحنه» سعی دارد مخاطب را با جهانی آشنا کند که در آن، هر اثر هنری موفقی، ریشه در یکی از زیرشاخه‌های علوم انسانی دارد.

© 1398 کلیه حقوق این سایت متعلق به «مجله هنری پشت صحنه» است.