مجله هنری پشت صحنه

منو اصلی

منومنو
  • هنر و ساینس
    • آینده‌شناسی
    • تکنولوژی
    • صنعت
  • هنر و علوم انسانی
    • اقتصاد
    • تاریخ
    • جامعه‌شناسی
    • دین و آخرالزمان
    • روان‌شناسی
    • سیاست
    • فرهنگ عمومی
    • فلسفه
  • موضوعات ویژه
    • زنان هالیوود
    • ساینتولوژی
    • علمی تخیلی
    • هوش مصنوعی
  • ویدئوها
  • درباره
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • همکاری

logo

منومنو
  • هنر و ساینس
    • آینده‌شناسی
    • تکنولوژی
    • صنعت
  • هنر و علوم انسانی
    • اقتصاد
    • تاریخ
    • جامعه‌شناسی
    • دین و آخرالزمان
    • روان‌شناسی
    • سیاست
    • فرهنگ عمومی
    • فلسفه
  • موضوعات ویژه
    • زنان هالیوود
    • ساینتولوژی
    • علمی تخیلی
    • هوش مصنوعی
  • ویدئوها
  • درباره
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • همکاری
صفحه اصلی›هنر و علوم انسانی›تاریخ›سینما، لرزه‌نگار برگزیت
از عملیات تخلیهٔ دانکرک تا خروج بریتانیا از اتحادیهٔ اروپا

سینما، لرزه‌نگار برگزیت

بازنمایی سینمایی انگلستان درگیر در جنگ جهانی دوم در دوران پسا-برگزیت
دسته‌بندی: تاریخ سیاست فیلم مقاله

باربارا کورت

استاد دانشگاه و عضو دپارتمان ادبیات انگلیسی دانشگاه فرایبورگ آلمان؛ کورت در زمینهٔ فرهنگ و ادبیات انگلستان ـ از عصر ویکتوریا تا امروز ـ تخصص دارد و تاکنون کتاب‌ها و مقالات متعددی را به چاپ رسانده است.

مترجم: سیدمرتضی موسوی
منبع: German National Library
حجم مقاله: ۴۵۰۰ کلمه

اشتراک‌گذاری

آدرس کوتاه: BTSMag.ir?p=5975

پاسخ دادن لغو پاسخ

دسته‌بندی:
تاریخسیاست

باربارا کورت

استاد دانشگاه و عضو دپارتمان ادبیات انگلیسی دانشگاه فرایبورگ آلمان؛ کورت در زمینهٔ فرهنگ و ادبیات انگلستان ـ از عصر ویکتوریا تا امروز ـ تخصص دارد و تاکنون کتاب‌ها و مقالات متعددی را به چاپ رسانده است.

مترجم: سیدمرتضی موسوی
منبع: German National Library
حجم مقاله: 4500 کلمه

پس از رفراندوم ۲۰۱۶ برگزیت، موجی از فیلم‌های جنگ جهانی دوم بریتانیایی به اکران درآمد: «دانکرک»، «تاریک‌ترین ساعت»، «چرچیل» و… . این مقاله خوانشی مقایسه‌ای از نظرات منتقدانی که منتظر آثار احتمالی فیلم‌ها بر مخاطبان دوران «پسا-برگزیت» بودند، ارائه می‌دهد.

گفتمان حامی «برگزیت»[۱] معمولا از گذشته‌ای یاد می‌کند که بریتانیا «کبیر» بود و می‌توانست در قیاس با دهه دوم قرن بیست‌ویکم به خودش ببالد. در همین راستا، حس نوستالژی و دلتنگی برای امپراتوری بریتانیا در بسیاری از کتاب‌ها و مقالات مرتبط با برگزیت دیده شده است. «آفوا هرش»[۲] در کتاب خاطرات هیجان‌انگیزش به نام «بریتانیایی»[۳]، به نقش نوستالژی در گفتمان کنونی سیاسی ما اشاره و به طور ویژه به پیامدهای نامناسب آن بر اقلیت‌های بریتانیا توجه می‌کند.

می‌توان تحلیل‌های بیشماری در ارتباط با موجی از فیلم‌هایی که در دوره پس از رفراندوم ۲۰۱۶ منتشر شدند، ارائه داد. تعدادی از این فیلم‌ها به دوران باشکوه امپراتوری بازگشتند. فیلم‌هایی مثل «یک پادشاهی متحد»[۴]، «ویکتوریا و عبدل»[۵] و «خانهٔ پیروزی»[۶]. آثار برجسته‌تر در مورد برگزیت، فیلم‌های جدیدی هستند که درباره جنگ جهانی دوم و حول شخصیت مشهور آن «وینستون چرچیل»[۷] هستند. دوره‌ای که در آن به گفته «رابرت ایگلستون»[۸]، «جنگ، نشانگر اصالت بریتانیایی یا انگلیسی بودن بود.» جنگ جهانی دوم رویداد مهمی برای اروپا و روابط پس از جنگ آن با بریتانیا محسوب می‌شود. در مناظره‌های پیرامون برگزیت، هر دو طرف موافق و مخالف ماندن در اتحادیه اروپا، از چرچیل که به دنبال اروپای متحد پس از جنگ بود، استفاده می‌کردند.

مشهورترین و موفق‌ترین فیلم‌های تجاری که اخیرا درباره جنگ جهانی دوم ساخته شدند «دانکرک»[۹]، اثر «کریستوفر نولان» و فیلم «جو رایت» درباره زندگی چرچیل، «تاریک‌ترین ساعت»[۱۰] است. در این فیلم کابینه صلح طلب دوره بحران دانکرک با چرچیل به مخالفت می‌پردازند. قبل از این‌ها دو فیلم «بهترین آن‌ها»[۱۱] و «چرچیل»[۱۲] (هر دو در ۲۰۱۷ عرضه شدند) و پس از این‌ها هم فیلم «طوفان»[۱۳] (۲۰۱۸) عرضه شد.

این نقدها به طور مشخص نسبت به قدرت سینما به عنوان یک لرزه‌نگار وقایع معاصر، دارای حساسیت هستند و منتقدین می‌خواهند این حساسیت را به سازندگان و مخاطبان فیلم‌ها نشان دهند

تمرکز این مقاله به جای اینکه بر روی خود فیلم‌ها باشد، بر روی نقد این آثار در بریتانیا و آلمان (جهت مقایسه) خواهد بود. فرض را بر این می‌گذارم که این نقدها به طور مشخص نسبت به قدرت سینما به عنوان یک لرزه‌نگار وقایع معاصر، دارای حساسیت هستند و منتقدین می‌خواهند این حساسیت را به سازندگان و مخاطبان فیلم‌ها نشان دهند. احتمالا موج اخیر فیلم‌های جنگ جهانی دوم از شصتمین سالگرد پایان آن، که با یادبود صدمین سالگرد جنگ جهانی اول همپوشانی داشت اثر پذیرفت.

همان‌طور که خواهیم دید بسیاری از منتقدین، به چگونگی بازنمایی گذشته علاقه‌ای‌ ندارند و بیشتر به این علاقه‌مند هستند که این فیلم‌ها چطور بازتابی از مسائل روز را در آینهٔ تاریخ، تصویر می‌کنند. بنابراین این نقدها را به عنوان پاسخ فوری منتقدینی که در انتظار آثار احتمالی فیلم‌ها بر مخاطبان درگیر در دوران برگزیت هستند، در نظر می‌گیریم. بدیهی است که فیلم‌های جنگ جهانی دوم که بعد از سال ۲۰۱۶ عرضه شده‌اند، با برگزیت و مسائل آن ارتباط مستقیم یا غیرمستقیمی دارند. جنگ جهانی دوم «همچنان قدرت زیادی بر تصورات بریتانیایی اعمال می‌کند»، مخصوصا به عنوان دوره‌ای از تلاش‌های ملی و قهرمانی جمعی. خاطرهٔ فرهنگی این جنگ همواره مورد بازنگری و تجدید نظر قرار می‌گیرد تا متناسب با نیازهای تفسیری دوره کنونی باشد.

بسیاری از این خاطرات فرهنگی بر سال ۱۹۴۰ متمرکز است. سالی که اتفاقات مهم زیادی در تاریخ این ملت رخ داد: عملیات تخلیهٔ دانکرک، واقعه بلیتز[۱۴] و نبرد بریتانیا.[۱۵] وقایع تاریخی‌ای که به شکل‌های افسانه‌ای و قهرمانانه‌ای باعث برانگیخته شدن تفکر مقاومت یک تنهٔ بریتانیا در برابر دشمن و اتحاد مردم و تحمل جنگ هم در جبهه و هم در خانه شدند. در بریتانیای قرن بیست و یکم، از سال ۱۹۴۰ نه تنها برای حمایت از اقدامات ریاضتی دولت طی بحران اقتصادی استفاده شد، بلکه مخالفان عضویت انگلیس در اتحادیه اروپا هم از آن بهره بردند.

در بریتانیای قرن بیست و یکم، از سال ۱۹۴۰ نه تنها برای حمایت از اقدامات ریاضتی دولت طی بحران اقتصادی استفاده شد، بلکه مخالفان عضویت انگلیس در اتحادیه اروپا هم از آن بهره بردند

دانکرک و تاریک‌ترین ساعت همانند دیگر فیلم‌های پرهزینه، توجهات زیادی را به خود جلب کردند. بسیاری از منتقدان _ که فقط هم بریتانیایی نبودند _ درمورد ذات بریتانیایی این فیلم‌ها صحبت کردند که حرف گزافی هم نیست، چرا که این بریتانیایی بودن در ذهن فیلمسازها نقش بسته بود. برای مثال کریستوفر نولان در مصاحبه‌ای می‌گوید بریتانیایی بودن فیلم برای او بسیار مهم بود و احساس رضایتش را از اینکه «برادران وارنر» را برای تولید فیلمی غیرآمریکایی متقاعد کرده بود، ابراز داشت. نولان آن‌ها را متقاعد کرد که این داستان با وجود ذات بریتانیایی، به اندازه کافی از جذابیت جهانی برخوردار است که ارزش پول آن‌ها را داشته باشد.

قرار نبود هیچ یک از فیلم‌های تاریک‌ترین ساعت و دانکرک دخالتی در بحث‌های برگزیت داشته باشند، اما وقتی در بریتانیا عرضه شدند امکان نداشت که بتوان جلوی «قرائت استعاری از این فیلم‌ها درباره شرایط حال حاضر» را گرفت. همانطور که یکی از منتقدان گاردین نوشت: درحالی که ریشه این فیلم‌ها هیچ ارتباطی با ترس از اتحادیه اروپا یا ملی‌گرایی که در بریتانیا در حال گسترش بود نداشت، اما این دو فیلم به عنوان تاییدی بر حس و حال برگزیت و بریتانیایی که به گذشته خود می‌بالد فهم شدند.

«کریستوفر نولان» کمپانی آمریکایی «برادران وارنر» را متقاعد کرد که داستان «دانکرک» با وجود ذات بریتانیایی، به اندازه کافی از جذابیت جهانی برخوردار است که ارزش پول آن‌ها را داشته باشد.

فیلم‌های دیگری که در این مقاله به آن‌ها اشاره می‌شود، کم هزینه‌تر و کم فروش‌تر هستند و منتقدان هم در میزان ارتباط آن‌ها با برگزیت اختلاف نظر دارند – با وجود اینکه تم کلی فیلم‌ها، داستان و شخصیت‌ها چنین ارتباطی را ممکن می‌سازد: «چرچیل» یکی دیگر از فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای دربارهٔ این شخصیت تاریخی است؛ «طوفان» داستان خلبانان لهستانی در «نبرد بریتانیا» را می‌گوید؛ «بهترین آن‌ها» داستان ساخت فیلمی تبلیغاتی دربارهٔ عملیات دانکرک را روایت می‌کند. به‌جز فیلم چرچیل، که داستانش در آستانه عملیات «پیاده‌سازی نرماندی» (D-Day) سال ۱۹۴۴ می‌گذرد، باقی فیلم‌ها وقایع سال ۱۹۴۰ را روایت می‌کنند؛ سالی که در آن برخی از سخنرانی‌های تاثیرگذار چرچیل ایراد شد: چهارم ژوئن، سخنرانی مشهور «در سواحل خواهیم جنگید» پس از واقعه دانکرک در پارلمان انگلستان؛ هجدهم ژوئن، سخنرانی «بهترین زمان آن‌ها» در مجلس عوام و بیستم آگوست، سخنرانی «هیچگاه این تعداد زیاد به این تعداد معدود بدهکار نبودند» در ستایش تلاش‌های قهرمانانه نیروی هوایی در «نبرد بریتانیا».

این سخنرانی‌های احساسی، بخشی از حافظه اثرگذار جنگ جهانی دوم در بریتانیا هستند و زمانی که این سخنرانی‌ها در فیلم‌ها (به طور مستقیم یا غیرمستقیم) به تصویر کشیده می‌شوند، نوعی همگرایی با شرایط پیرامون برگزیت رخ خواهد داد. شاید بتوان بریتانیای دوره برگزیت را مثالی از آنچه «ویلیام دیویس»[۱۶] اقتصاد‌دان و جامعه‌شناس سیاسی _ با نام «حالات عصبی»[۱۷] یاد می‌کند دانست: حالتی که در آن مردم در ایجاد تصمیمات و باورهای سیاسی خود به طور فزاینده‌ای به جای واقعیت‌ها به حالات و احساسات خود تکیه می‌کنند.

قرار نبود هیچ یک از فیلم‌های «تاریک‌ترین ساعت» و «دانکرک»، دخالتی در بحث‌های برگزیت داشته باشند، اما وقتی در بریتانیا عرضه شدند امکان نداشت که بتوان جلوی قرائت استعاری از این فیلم‌ها درباره شرایط حال حاضر را گرفت

با توجه به شرایط سیاسی که در بریتانیا (و دیگر کشورها) وجود دارد می‌توان متوجه شد که چرا مفهوم «ساختارهای احساس»[۱۸] «ریموند ویلیامز»[۱۹] بیش از پیش اهمیت یافته است. دیکشنری علوم اجتماعی آکسفورد تعریف کوتاهی از «ساختارهای احساس» ارائه می‌دهد: «ساختار عمومی احساس و تجربه در یک بازه زمانی» و «شیوه‌هایی که در آن‌ها ارزش‌ها یا تجربیات مشترک به تجربیات ذهنی شکل می‌دهند.» دیکشنری «تئوری انتقادی» توضیح می‌دهد که «ویلیامز از اصطلاح احساس به‌جای تفکر استفاده می‌کند تا نشان دهد آنچه مورد بحث است شاید هنوز به طور کامل ایجاد نشده باشد، بلکه باید با خوانش بین سطرها به آن پی برد.» طبق گفتهٔ ویلیامز، ادبیات و هنر، دسترسی ما به ساختار احساسات را ممکن می‌سازند؛ تحلیل داده‌ها در این مقاله نیز نشان می‌دهد که منتقدان فیلم‌های مورد بحث، بین خطوط متون سینمایی را می‌خوانند و آن‌ها را برای دستیابی به انگیزه‌ها و حالاتی که برگزیت از آن نشات گرفته بررسی می‌کنند. همچنین فیلم‌ها برای یافتن نحوه پیکربندی روابط بریتانیا و اروپا و نسخه‌ای از بریتانیایی بودن که ارائه می‌دهند، بررسی شده‌اند. البته این بررسی‌ها، گرایشات سیاسی و طبقه نخبگانی که منتقدان به آن تعلق دارند را نشان می‌دهد. در نتیجه این نقدها زاویه مشخصی نسبت به برگزیت دارند اما با این حال درست همانند نقد فیلم، بخشی از تحلیل فرهنگی هستند.

 

«دانکرک» و «تاریک‌ترین ساعت»: فیلم‌ها و نقدها

معمولا درمورد «دانکرک» و «تاریک‌ترین ساعت» به عنوان روایتی موازی میان بریتانیای امروزی و بریتانیای ۱۹۴۰ بحث می‌شود. این دو فیلم نه تنها توسط منتقدان عادی فیلم مورد بررسی قرار گرفتند، بلکه باعث نوشتن نظرات عمومی در بخش فرهنگ و نظر روزنامه‌ها و مجلات شدند. برای مثال نویسنده نشریه «نیواستیتزمن»[۲۰]، «نیکولاس شکسپیر» در مقاله اصلی روی جلد می‌پرسد: چرا مخاطب معاصر بریتانیایی شیفتهٔ چرچیل و مقاومت قهرمانانه بریتانیا در برابر نازی‌ها می‌شود و درس‌های این داستان برای بریتانیای دوره برگزیت چیست؟

در مصاحبه‌ای از کریستوفر نولان پرسیده می‌شود آیا در حین ساخت دانکرک، ماجرای برگزیت را در ذهن داشته است؟ او در پاسخ گفت برگزیت زمانی رخ داد که ما در نیمهٔ فیلمبرداری بودیم و تاثیری بر ما نگذاشت.  فیلم روی مسئله‌ای دست می‌گذارد که اهمیت آن برای دنیای مدرن از بین نرفته است و به همین دلیل است که رابطه‌ای روشن با امروزمان دارد. به هر حال منتقدین، دانکرک را درست مثل تاریک‌ترین ساعت بلافاصله به برگزیت ربط دادند و در نتیجه برخی از مخاطبان بریتانیایی هم این کار را کردند. یکی از تحلیلگران گاردین به این اشاره می‌کند که بازی پر شور و هیجان «گری اولدمن»[۲۱] در صحنه سخنرانی «در سواحل خواهیم جنگید» در صحنه پایانی تاریک‌ترین ساعت، مخاطبان را در سینما از جایشان بلند کرد. در فیلم دانکرک چند خط از مشهورترین بخش‌های این سخنرانی توسط یک سرباز نجات یافته از روی روزنامه خوانده می‌شود و در اینجا هم چند صحنه باعث تشویق تماشاگران می‌شود.

«دانکرک» و «تاریک‌ترین ساعت»، مخاطب را به دورانی می‌برند که بریتانیا به جای اینکه عضوی از اروپا باشد، ناجی آن بود و کانال انگلیس را به صورت یک خط دفاعی در برابر قاره اروپا به تصویر می‌کشند

این نوع واکنش‌های عاطفی قطعا توسط احساساتی که در خود فیلم نهفته است ایجاد شده‌اند. اول از همه، آن‌ها با گروهی از اشخاص که نماد میهن پرستی هستند سر و کار دارند: تاریخی که هویت را تعریف می‌کند، یک رهبر کاریزماتیک، تکه‌های معروف سخنرانی‌ها، و به طور مشخص کانال انگلیس (قسمتی از اقیانوس اطلس) که مرز جغرافیایی است که به‌نظر می‌رسد، بریتانیا را به‌طور طبیعی از بقیه قاره جدا کرده است. «دامینیک رینزفورد»[۲۲] در تحقیقی درباره نمایش ادبی و فرهنگی این کانال می‌گوید: برای بسیاری از مردم بریتانیا این کانال هنوز هم آن چیزی است که آن‌ها را از اروپایی که به آن تعلق ندارند، جدا می‌کند. به نظر رینزفورد این تفکر، پس از جنگ جهانی دوم که به شدت تصورات از مفهوم بریتانیایی و انگلیسی بودن را تغییر داد، قدرت گرفت. در این زمینه، کانال به عنوان یک پدیده حیاتی دیده می‌شود که مانع اشغال بریتانیا توسط قاره اروپا شده و شاید نمادی از جدایی روحی باشد که مانع از شکست ایدئولوژیک بریتانیا شده است.

این دقیقا چیزی است که دانکرک و تاریک‌ترین ساعت به مخاطبانشان ارائه می‌دهند. آن‌ها مخاطب را به دورانی می‌برند که بریتانیا به جای اینکه عضوی از اروپا باشد، ناجی آن بود و کانال انگلیس را به صورت یک خط دفاعی در برابر قاره اروپا به تصویر می‌کشند. همانطور که چرچیل در تاریک‌ترین ساعت می‌گوید: «ما ملتی دریانورد هستیم… این کانال برای ما است، خاکریز و برج ما است». سپس می‌گوید آلمانی‌ها برای پیروزی ابتدا باید به آن جزیره برسند. البته آلمان‌ها موفق نمی‌شوند و در عوض در صحنه‌ای کوتاه اما حماسی، کشتی‌های کوچک مشهور عملیات دینامو را می‌بینیم (کشتی‌هایی که در گزارش «جی. ‌بی. پریستلی»[۲۳] در رادیو بی‌بی‌سی افسانه‌ای شدند) که از سمت انگلیسی کانال به سوی دانکرک می‌روند – این صحنه نمادی قدرتمند از مقاومت تمام ملت در برابر نیروی متجاوز احتمالی و نجات ارتش‌شان است.

زمانی که پس از عملیات موفقیت‌آمیز تخلیه، تنها هواپیمای انگلیسی و قهرمان نجات‌بخش «دانکرک»، در امتداد خط ساحلی فرانسه پرواز می‌کند، کانال را به عنوان آخرین خاکریز در برابر مهاجمان آلمانی تصویر می‌کند.

البته کانال در فیلم دانکرک، حضور بیشتری دارد و توسط نولان به عنوان مرزی فیزیکی و ایدئولوژیک به تصویر کشیده شده است. زمانی که پس از عملیات موفقیت‌آمیز تخلیه، تنها هواپیمای انگلیسی و قهرمان نجات‌بخش دانکرک، در امتداد خط ساحلی فرانسه پرواز می‌کند، کانال را به عنوان آخرین خاکریز در برابر مهاجمان آلمانی تصویر می‌کند. تصاویر کوتاه زیادی از کشتی‌هایی که سربازان را به خانه می‌آورند می‌بینیم. «خانه» مفهوم کلیدی فیلم است که توسط صخره‌های سفید (در اینجا صخره‌های دورسِت) به تصویر کشیده می‌شود که نشان‌دهندهٔ سمت امن کانال است. در بیشتر طول فیلم، قایق‌های کوچکی را می‌بینیم که به سمت قاره می‌روند، اما هیچ شکی نیست که مسیر مطلوبشان بازگشت است: وقتی قایق تفریحی «مون استون»[۲۴] (که نامش به واسطه رمان معروف «ویلکی کالینز»[۲۵] تداعی کننده امپراتوری است) در مسیرش به سمت دانکرک، سربازی که در کشتی غرق‌شده گیر افتاده را نجات می‌دهد، سرباز وقتی می‌فهمد که قبل از اینکه به انگلستان برود باید به فرانسه برگردد، تا سر حد جنون عصبانی می‌شود.

دانکرک و تاریک‌ترین ساعت بار عاطفی بسیار زیادی دارند: دانکرک با تصاویر حماسی و موسیقی که در نقاط اوج احساسی نت‌های «ادوارد الگار»[۲۶] را می‌نوازند، کارش را انجام می‌دهد. هم موسیقی و هم تصویر به‌خاطر کیفیت بالایشان مورد توجه قرار گرفتند. تاریک‌ترین ساعت، چرچیل را در شرایط تغییرات احساسی نشان می‌دهد. از ناامیدی و عدم اعتمادبه‌نفس تا قاطعیت و پیروزی. نویسندگان فیلم در به تصویر کشیدن صحنه‌ای که در آن چرچیل حس و حال مردم بریتانیا را از نزدیک بررسی می‌کند – و در بسیاری از نقدها بخاطر مستقیم و بی‌پرده بودنش مورد انتقاد قرار گرفت – تردید نکردند. گروهی محدود که استانداردهای امروزی برابری و تنوع [جنسی و نژادی] را نیز دارند، داخل واگن مترو، مردم بریتانیا را در مقابل چرچیل نمایندگی می‌کنند. چرچیل به واسطهٔ خواسته‌ٔ مشترک مردم برای مبارزه با فاشیست‌ها و عدم مذاکره، تصمیم می‌گیرد مذاکراتی را که برخی اعضای کابینه شروع کرده بودند لغو کند و با حرف زدن از احساسات و تمایلات مردم، فضای پارلمان را به نفع خود تغییر دهد. احساساتی که در فیلم هست و معمولا در دیالوگ‌ها قرار دارد، بر روی لحن برخی نقدها اثر گذاشت. برای مثال در گاردین نظری درباره دانکرک وجود دارد که از «شرم ملی» صحبت می‌کند که «هنوز هم می‌سوزد» و از «فوریت‌های احساسی و سیاسی غیر قابل انکار» حرف می‌زند.

با توجه به رابطه بریتانیا و اروپا، کاملا قابل فهم است که هر دو فیلم، آلمان هیتلر را به عنوان تهدیدی قدرتمند نشان می‌دهند. صحنهٔ آغازین تاریک‌ترین ساعت، ویدیویی از اخبار روز را نشان می‌دهد که هیچ شکی نسبت به قدرت نظامی آلمان باقی نمی‌گذارد. اما فیلم در به تصویر کشیدن دیگر ملت‌های اروپایی نیز چندان روی خوش نشان نمی‌دهد: ایتالیای موسیلینی به شدت خودخواه است و همچنین فرانسوی‌ها دست از سرنوشت و رهبران سیاسی‌شان کشیدند. رهبرانی که چرچیل با آن‌ها به فرانسوی دست‌وپا شکسته‌ای صحبت می‌کند و حتی نامی هم ندارند.

آیا باید از کشوری که می‌خواهد با فیلم‌های ملی و احساسی به خود اطمینان خاطر دهد ترسید؟ تاریک‌ترین ساعت بیشتر از اینکه درباره تاریخ باشد، درباره تردیدهای امروزه است. با این وجود، جدای از چنین ارتباطاتی با شرایط بریتانیا، نقدهای رسانه‌های آلمانی به ارتباط این فیلم‌ها با اروپا اشاره دارند

در دانکرک، شخصیت «تامی» که در ساحل انتظار می‌کشد، به طور مشخص نسبت به سربازان فرانسوی‌ که تلاش می‌کنند همراه آن‌ها نجات پیدا کنند، رفتار خصومت‌آمیزی دارد: یکی از آن‌ها می‌گوید «فقط انگلیسی‌ها». هرچند فیلم تصویر دوستانه‌تری از رابطه بین سربازان نیز نشان می‌دهد. همچنین فرماندهٔ مقتدری را به تصویر می‌کشد که پس از پایان عملیات خروج، در انتظار فرانسوی‌ها، جوانمردانه در اسکله باقی می‌ماند. یکی از منتقدان می‌نویسد، فیلم این مسئله را مطرح می‌کند که اگر چرچیل اراده‌اش را نداشت، جزایر تسخیرناپذیر ما که برای آزادی ایستاده بودند – و در نهایت ما را به برگزیت رساندند – در همان ابتدا نابود می‌شدند.

در واقع به سختی می‌توان یک نقد بریتانیایی پیدا کرد که این دو فیلم را به برگزیت ربط نداده باشد. در بعضی مواقع هم نقدها رنگ و بوی نارضایتی نویسنده‌شان از برگزیت را با خود دارند. به طور کلی نقدهای بریتانیایی، این دو فیلم را نشان دهنده شرایط ملت و ساختارهای احساسی‌ای می‌دانند که باعث به‌وجود آمدن برگزیت شد. آن‌ها آگاهی چندانی از اینکه این فیلم‌ها در خارج از بریتانیا چطور فهم می‌شوند یا اینکه شاید آن‌ها را به عنوان بیانیه‌ای درباره اروپا قلمداد کنند، ندارند. این موضوع را بیشتر در نقدهای آلمانی می‌بینیم که به نحوی نشان می‌دهد آلمانی‌ها از فیلم‌های جنگی‌ای که ضد جنگ نیستند، ناراضی‌اند و همچنین تعجب آن‌ها از اهمیت گذشته و افسانه‌های آن، برای خودشناسی بریتانیایی را بازتاب می‌دهد.

البته منتقدان آلمانی هم این فیلم‌ها را به برگزیت ربط دادند. «الیور کِوِر» نقد دلسوزانه‌ای برای هفته‌نامه «دی زایت»[۲۷] نوشت و در آن دانکرک را به عنوان فیلمی معرفی کرد که «در زمان مناسب به ملتی که در بحران قدرت و وحدت به سر می‌برد، اطمینان خاطر می‌دهد.» «توبیاس نایب» دیگر منتقد آلمانی، در روزنامهٔ «زودوئِچ زایتونگ»[۲۸] سوالی را مطرح می‌کند: «آیا باید از کشوری که می‌خواهد با فیلم‌های ملی و احساسی به خود اطمینان خاطر دهد ترسید؟» او می‌گوید تاریک‌ترین ساعت بیشتر از اینکه درباره تاریخ باشد، درباره تردیدهای امروزه است. با این وجود، جدای از چنین ارتباطاتی با شرایط بریتانیا، نقدهای رسانه‌های آلمانی به ارتباط این فیلم‌ها با اروپا اشاره دارند.

روزنامه‌نگار آلمانی-انگلیسی، «آلن پوزنر»، در مقاله‌ای درباره تاریک‌ترین ساعت در روزنامه «دی ولت»[۲۹] می‌گوید: نبرد چرچیل با سازش‌کاران کابینه‌اش، نبردی پیرامون اروپا بود و همچنین نبردی درباره این سوال که آیا بریتانیای کبیر می‌تواند بدون اروپا وجود داشته باشد یا خیر. «آندرس بورچلت» – که از نظر او تاریک‌ترین ساعت داستانی است دلگرم کننده درباره مقاومت دربرابر کوته فکری و شر – در مطلبی که برای «اشپیگل آنلاین»[۳۰] نوشت چنین تفسیری دارد: داستانی درباره تصمیماتی که مسیر را برای وحدت امروز و اروپای دموکراتیک هموار کردند.

از دیدگاه قاره‌ای، منتقدان آلمانی آگاهی بیشتری نسبت اهمیت اروپا در این دو فیلم نشان دادند و این درحالی است که همکاران بریتانیایی آن‌ها ظاهرا درگیر اهمیت فیلم‌ها در بحران فعلی کشورشان هستند. البته واضح است که هر تلاشی برای تفسیر این فیلم‌ها بر پایه  برگزیت تقلیل‌گرا خواهد بود.

 

خلاف جریان برگزیت

متن‌های سینمایی دانکرک و تاریک‌ترین ساعت، ظریف‌تر و پیچیده‌تر از برخی نقدهای اشاره شده است و به همین خاطر باور پذیرترند. در عین حال این فیلم‌ها به‌صورت مشخص در برابر چنین خوانش‌هایی مقاومت نمی‌کنند، زیرا با افسانه‌هایی درگیر بودند که در بحث برگزیت هم حاکم بود. اما در فیلم‌هایی که نام خواهم برد این موضوع مد نظر نیست: «طوفان»، یک فیلم جنگی دیگر، «چرچیل»، یک فیلم زندگینامه‌ای دیگر، و «بهترین آن‌ها»، یک متا-فیلم[۳۱] که درباره ساخت فیلمی تبلیغاتی برای جنگ است. این فیلم‌ها با افسانه‌های حاکم درگیر می‌شوند و ساختارشان را به تصویر می‌کشند، در نتیجه باعث شفاف شدن افسانه‌ها شده و آنچه مخفی بود را نشان می‌دهند. این‌ آثار هم می‌توانند کاملا مرتبط با برگزیت باشند و شاید نادیده گرفته شدن آن‌ها توسط منتقدان – و مخاطبان – دلسرد کننده باشد.

 

طوفان (دیوید بلیر، ۲۰۱۸)

«طوفان» داستان دسته‌‌ای از خلبانان لهستانی در نیروی هوایی انگلیس را در جریان «نبرد بریتانیا» روایت می‌کند. این خلبانان علاوه بر اینکه از لهستان در برابر نازی‌ها دفاع می‌کردند، به دفاع هوایی از بریتانیا هم کمک کردند. نام فیلم به نوع جنگنده‌ها اشاره دارد و در ابتدای فیلم، بر روی نمایی از صخره‌های سفید «داوِر»[۳۲] حک می‌شود که به طور مشخص، نمادی از بریتانیایی بودن است. به هر حال فیلم بخش فراموش شده‌ای از تاریخ جنگ بریتانیا را به نمایش می‌گذارد که تعصب پشت افسانهٔ ملت جزیره در جنگ را آشکار می‌کند.

در ابتدا خلبانان لهستانی مورد اعتماد نیستند؛ آن‌ها با تبعیض و تعصب در نیروی هوایی مواجه می‌شوند و فقط زمانی به عنوان خلبان پذیرفته می‌شوند که کمبود شدیدی در تعداد خلبانان بریتانیایی و مشترک المنافع وجود داشته باشد. اما به تدریج تلاش‌های لهستانی‌ها در جنگ و فداکاری‌های قهرمانانه‌شان توسط نیروی هوایی و مردم بریتانیا مورد تقدیر قرار می‌گیرد («آن‌ها را دست‌کم گرفتیم!»)؛ همان‌طور که میزبان یکی از مهمانی‌هایی که برای خلبانان لهستانی برگزار شده می‌گوید: «آن‌ها آمدند تا برای ما و در آسمان انگلستان بجنگند». «ما» این معنی را می‌دهد که خلبانان لهستانی هرچقدر هم که شجاعانه جنگیده باشند، بخشی از ملت محسوب نمی‌شوند. این موضوع در انتهای فیلم تایید می‌شود؛ زمانی که خلبانان لهستانی از رژه پیروزی ۱۹۴۶ کنار گذاشته می‌شوند به این دلیل که بریتانیا نمی‌خواهد شوروی، که لهستان را تحت کنترل دارد، آزرده خاطر شود. قهرمان اصلی فیلم، «جان زومباخ» یک شخصیت تاریخی – به معشوقهٔ بریتانیایی‌اش می‌گوید که ظرف چند روز آینده باید به کشورش برگردد و بریتانیا را ترک کند. مخاطب در بخش پایانی می‌فهمد: ۱۴۵ خلبان لهستانی که در «نبرد بریتانیا» خدمت کردند، بیش از ۲۰۵ جنگندهٔ دشمن را سرنگون کرده و ۲۰ درصد نیروی هوایی بریتانیا را تشکیل می‌دادند. یک نظرسنجی پس از جنگ نشان داد که ۵۶ درصد از بریتانیایی‌ها معتقد بودند که لهستانی‌ها باید به کشورشان برگردند.

بسیاری از آن‌هایی که برگشتند یا مورد آزار و اذیت قرار گرفتند یا به زندان افتادند و یا محکوم به مرگ شدند.

روایت تاریخی که در فیلم به تصویر کشیده می‌شود، ارتباط موضوعی‌ روشنی با برگزیت دارد. طوفان نه تنها روایت تقابل بریتانیا و هیتلر در ۱۹۴۰ را کنار می‌گذارد، بلکه به استدلال‌های ضدمهاجرتی اروپا و بحث «به خانه بروید» اشاره می‌کند

روایت تاریخی که در فیلم به تصویر کشیده می‌شود، ارتباط موضوعی‌ روشنی با برگزیت دارد. طوفان نه تنها روایت تقابل بریتانیا و هیتلر در ۱۹۴۰ را کنار می‌گذارد، بلکه به استدلال‌های ضدمهاجرتی اروپا و بحث «به خانه بروید» اشاره می‌کند. طوفان به عنوان یک فیلم جمع و جور با بودجه کم و سبک زیبایی‌شناسی محافظه‌کارانه، نقدهای بزرگی دریافت نکرد و به طور عمده توسط منتقدان آلمانی نادیده گرفته شد.

 

چرچیل (جاناتان تپلیتسکی، ۲۰۱۷)

«چرچیل» فیلمی است که بعضی وقت‌ها در کنار «تاریک‌ترین ساعت» بررسی می‌شود. این فیلم با بَرنِگاشتی به پایان می‌رسد که به شهرت چرچیل به عنوان بزرگترین بریتانیایی تمام دوران اشاره دارد. هرچند این فیلم تضاد کاملی با تاریک‌ترین ساعت دارد و بحران رهبری چرچیل در فاز نهایی جنگ را روایت می‌کند. فیلم با ژستی کاملا غیر نوستالژیک، چرچیل را در گذشته نگه می‌دارد و تقریبا مانع از پیروزی قاطع انگلستان در جنگ جهانی دوم می‌شود. این اثر نه تنها نوستالژی را پس می‌زند بلکه در مقابل پرداختن به شرایط متزلزل شخصیت اصلی‌اش، توجه اندکی به شرایط ملت دارد. شخصیتی که از نظر یکی از منتقدان، مردی است که به‌جای تشویق ملت برای جنگیدن تا پیروزی، با خودش می‌جنگد.

تاریک‌ترین ساعت با سخنرانی انگیزشی «در سواحل خواهیم جنگید» به پایان رسید، اما فیلم چرچیل به صورت چند وجهی با سواحل فرانسه مواجه می‌شود. فیلم در اولین سکانس، چرچیل را در سمت انگلیسی کانال نشان می‌دهد که با خاطرات جنگ جهانی اول و مسئولیت فاجعه‌بارش در نبرد گالیپولی درگیر شده است.[۳۳] صدای شلیک تفنگ‌ها از جنگ قبلی در گوشش می‌پیچد و تصویری از کانال خونین در مقابل چشمانش نقش می‌بندد (که به تصویر کانال به عنوان نمادی از انزوای شکوهمند انگلستان، آسیب می‌زند).

سپس یک صحنه سیاه و سفید می‌آید که چرچیل در آن در حال قدم زدن در خط مقدم جبهه غرب است. او می‌گوید «خیلی از جوان‌ها… خیلی‌ها هدر رفتند. نباید اجازه بدهم دوباره چنین اتفاقی رخ دهد». بر این اساس در بیشتر صحنه‌ها، چرچیل را در حال تلاش برای جلوگیری از عملیات نورماندی و تلفات فاجعه‌بار احتمالی آن می‌بینیم. برای چرچیل سخت است که بپذیرد دیگر پیروزی به او یا پادشاه بستگی ندارد، بلکه به عزم و ارادهٔ ژنرال‌هایی چون «مونتگومری» و «آیزنهاور» وابسته است. اهمیت توان نظامی آمریکا، خبر از سقوط بریتانیای پس از جنگ دارد. چرچیل در فیلم به صورت یک پیرمرد ضعیف و شکننده که به سختی می‌تواند با شهرتش نزد مردم بریتانیا کنار بیاید، به تصویر کشیده می‌شود؛ کسی که دستوراتش توسط ارتش لغو می‌شود و برای اینکه بتواند تصمیم درستی بگیرد به کمک همسرش نیاز دارد. نویسندهٔ فیلمنامه چرچیل، یعنی مورخ انگلیسی «الکس فون تانزلمن»[۳۴] خود را در معرض انتقاداتی یافت که ادعا می‌کردند روایت او مطابق با واقعیت‌ نیست.

فیلم «چرچیل» در مقایسه با «تاریک‌ترین ساعت»، در نقدها کمتر با برگزیت مقایسه شد. احتمالا به دلیل اینکه به طور واضح بریتانیایی بودن و ژست‌های وطن‌پرستانهٔ افراطی را به نمایش نگذاشته است

فیلم چرچیل در مقایسه با تاریک‌ترین ساعت، در نقدها کمتر با برگزیت مقایسه شد. احتمالا به دلیل اینکه به طور واضح بریتانیایی بودن و ژست‌های وطن‌پرستانهٔ افراطی را به نمایش نگذاشته است. اما زمانی که فیلم را به بریتانیای امروزی ربط می‌دهند، قهرمان‌زدایی فیلم از شخصیت چرچیل باعث شکل‌گیری گفتمان انتقادی نسبت به رهبری سیاسی شده است. به عنوان مثال منتقد تلگراف تحت تاثیر پیام فیلم درباره اینکه «قدرت واقعی در سیاست از پیچیدگی و سازش‌کاری نشأت می‌گیرد» قرار گرفت و گفت این درسی است که دانشجویان وستمینیستر (دانشگاه علوم سیاسی لندن) می‌توانستند به آن توجه کنند.

 

بهترین آن‌ها (لن شرفیگ، ۲۰۱۶)

همانطور که پیش از این اشاره شد، «بهترین‌ آن‌ها» به کارگردانی فیلمساز دانمارکی «لن شرفیگ»، در کمتر نقدی به برگزیت ربط داده شد. این موضوع در حالی است که فیلم در حوزه بازیگران، شخصیت‌ها، مکان‌ها و ارتباط با افسانه‌ها به وضوح بریتانیایی بودن را به نمایش می‌گذارد. «استیو رز» در نقد فیلم دانکرک به این فیلم اشاره می‌کند و آن را ادای احترامی به سینمای دوران جنگ بریتانیا و قدرتش در «تاثیرگذاری بر قلب‌ها و ذهن‌ها» می‌داند. فیلم از اصول کمدی رمانتیک استفاده می‌کند اما مهم‌تر از همه متا-فیلمی است با موضوع ساخت فیلمی دربارهٔ دانکرک ـ یا به عبارتی افسانه دانکرک.

فیلم نشان می‌دهد، زمانی که بخش فیلم وزارت اطلاعات انگلستان به فیلمی معتبر و خوش‌بینانه برای تقویت روحیه مردم جنگ‌زده و همچنین کشاندن پای آمریکا به جنگ نیاز داشت، چگونه از عملیات تخلیه دانکرک استفاده شد. مشخص می‌شود که داستان واقعی‌ که فیلم قرار است آن را روایت کند –خواهران دوقلویی که به ناوگان کشتی‌های کوچک می‌پیوندند – به تخیل نویسندگان نیاز دارد، چون این دو خواهر در واقعیت هیچ‌گاه به دانکرک نمی‌رسند. یکی از نویسندگان، زن ولزی جوانی است به نام «کاترین». او برای دستگاه افسانه سازی به طور مضاعف غریبه به شمار می‌آید زیرا هم انگلیسی نیست و هم زن است. اگرچه در ابتدا فقط به نوشتن چیزهایی مثل دیالوگ‌هایی که به مذاق مخاطبان مونث خوش بیاید مشغول بود اما زنان را در روایت دانکرک به عنوان شخصیت‌های قهرمان به تصویر کشید.

«بهترین آن‌ها» با نشان دادن تمام ترفندهای فیلمسازی و استراتژی‌های پروپاگاندای جنگ، ظرفیت سینما برای متحد کردن جامعهٔ بحران‌زده را با تکیه بر احساسات مشترک، به نمایش می‌گذارد

«بهترین آن‌ها» با نشان دادن تمام ترفندهای فیلمسازی و استراتژی‌های پروپاگاندای جنگ، ظرفیت سینما برای متحد کردن جامعهٔ بحران‌زده را با تکیه بر احساسات مشترک، به نمایش می‌گذارد. وقتی کاترین فیلم نهایی خود را در سینما می‌بیند، نه تنها خود تحت تاثیر قرار می‌گیرد، بلکه شاهد واکنش‌های احساسی اطرافیانش است. «بهترین آن‌ها» به طور کاملا شفاف به بررسی ساختار احساسات در بریتانیای دوره جنگ می‌پردازد و به راحتی می‌توان این ساختار را با ساختار احساسی بریتانیای دوره برگزیت، مرتبط کرد. هرچند، با اینکه فیلم توجه منتقدان را جلب کرد (بیشتر نقدها مثبت بودند و به خود-انعکاس‌پذیری و داستان آن درباره توانمندسازی زنان اشاره داشتند)، عدم ارتباط با برگزیت در نقدها به این صورت توضیح داده شد که فیلم از دریچه نگاه یک فیلمساز اروپایی درک شده و یا به خاطر اینکه فیلم دارای ویژگی واضحی است که افسانه‌ها را با زنانه کردن داستان دانکرک و اهمیتی که به شخصیت‌های غیرانگلیسی داده، تغییر می‌دهد.

 

نتیجه‌گیری

در مجموع به نظر می‌رسد «دانکرک» و «تاریک‌ترین ساعت» به راحتی با سناریوی برگزیت قابل تفسیر هستند و بدیهی ترین موقعیت‌ها را برای ارائه احساسات و باورهای شخصی پیرامون برگزیت به منتقدان داده‌اند. هرچند فیلم‌های کوچک‌تر و فرعی‌تری که به آن‌ها اشاره کردیم، تقریبا همزمان با این آثار عرضه شدند، اما کمتر در سایه برگزیت مورد نقد و بررسی قرار گرفتند. احتمالا بازنمایی کم‌رنگ این فیلم‌ها از اسطوره‌ها و نمادهای جنگ که پیوندی ناگسستنی با روح برگزیت داشتند، دلیل اصلی این رویکرد باشد.

در عوض «چرچیل» اعتبار یک رهبر قهرمان را به چالش می‌کشد؛ «طوفان» و «بهترین آن‌ها» به ذات ساختاری افسانه‌ها و آنچه که در افسانه‌های جنگی بریتانیا نادیده گرفته شده است: از جمله حضور مشهود اروپایی‌ها در سمت بریتانیایی کانال در ۱۹۴۰ و فداکاری‌های آنان برای جبهه انگلستان. شاید کسی ادعا کند که دقیقا به همین خاطر در بررسی برگزیت، این فیلم‌ها لایق توجه بیشتری هستند. هرچند همین واکنش‌های فوری منتقدان هم به عنوان بازتابی از احساسات و خوانش‌های لحظه‌ای پیرامون برگزیت قابل توجه هستند.


  • این مقاله در کنفرانس «نویسندگان و روشنفکران در بریتانیا و اروپا، ۱۹۱۸ – ۲۰۱۸» در دانشگاه نورثمبری و در سال ۲۰۱۸ ارائه شد.

[۱] Brexit

[۲] Afua Hirsch

[۳] Brit(ish): On Race, Identitiy and Belonging

[۴] A United Kingdom

[۵] Victoria and Abdul

[۶] Viceroy’s House

[۷] Winston Churchill

[۸] Robert Eaglestone

[۹]  Dunkirk

[۱۰] Darkest Hour

[۱۱] Their Finest

[۱۲] Churchill

[۱۳] Hurricane

[۱۴] the Blitz

[۱۵] the Battle of Britain

[۱۶] William Davies

[۱۷] Nervous States

[۱۸] Structures of Feeling

[۱۹] Raymond Williams

[۲۰] New Statesman

[۲۱] Gary Oldman

[۲۲] Dominic Rainsford

[۲۳] J. B. Priestley

[۲۴] Moonstone

[۲۵] Wilkie Collins

[۲۶] Edward Elgar

[۲۷] Die Zeit

[۲۸] Süddeutsche Zeitung

[۲۹] Die Welt

[۳۰] SpiegelOnline

[۳۱] Meta-Film: فیلم‌هایی که با پرداخت مستقیم به فرآیند فیلمسازی و یا ایجاد اختلال در سد میان واقعیت مخاطب و واقعیت فیلم (همانند نگاه مستقیم بازیگر به دوربین)، خودآگاه مخاطب را فعال می‌کنند.

[۳۲] Dover

[۳۳] در «تاریک‌ترین ساعت» به نقش چرچیل در جنگ جهانی اول، در حاشیه‌ پرداخته می‌شود. نبرد گالیپولی، اولین فاجعه‌ در کارنامهٔ چرچیل است که توسط پادشاه در ابتدای فیلم به آن اشاره می‌شود و زمانی که هالیفاکس برای زیر سوال بردن چرچیل از گالیپولی استفاده می‌کند، چرچیل در دفاع از عملکرد خود می‌گوید: «چطور جرأت می‌کنید! بازگشایی جبهه دوم و بیرون راندن ترک‌ها یک نقشهٔ جنگی دقیق بود و اگر ژنرال‌ها و دریاداران در غافلگیری دشمن خلل ایجاد نمی‌کردند.»

[۳۴] Alex von Tunzelmann

۹ اردیبهشت, ۱۳۹۹

تگ ها برگزیتبرگزیدهبهترین آن‌هاتاریک‌ترین ساعتجنگ جهانی دومچرچیلدانکرکطوفانکریستوفر نولان

با عضویت در خبرنامه سایت بروزترین مطالب را در ایمیل خود دریافت کنید.

پشت صحنه در شبکه‌های اجتماعی

مجله هنری پشت صحنه

«مجله هنری پشت‌‌ صحنه» می‌کوشد تا نقش فراموش‌شده‌ٔ علوم انسانی در رسانه‌های بصری را از نو احیا کند و با نگاهی میان‌رشته‌ای، ساحت سینما و صنعت سرگرمی را به‌قضاوت بنشیند. «پشت‌ صحنه» سعی دارد مخاطب را با جهانی آشنا کند که در آن، هر اثر هنری موفقی، ریشه در یکی از زیرشاخه‌های علوم انسانی دارد.

© 1398 کلیه حقوق این سایت متعلق به «مجله هنری پشت صحنه» است.