لارا بارنت
سرپرست بازیگر در میان قدرتمندترین چهرههای سینما و تلویزیون هستند؛ میتوانند شغلهای دیگران را نابود کنند یا آنها را به موفقیت برسانند، اما دقیقاً چه کاری انجام میدهند؟ لارا بارنت از آزمونهای بازیگری، تماسهای تلفنی در جواب آزمونها … و اشکها میگوید.
«استیون کراکت»[۱] در دفترش واقع در طبقهی ششم «تئاتر قصر»[۲] در قلب تئاترهای لندن، اجازه میدهد وارد دنیای پنهانی شوم. دیوارها پر است از پوستر برنامههای معروفی که او در آنها کار کرده است: از «شیکاگو»[۳] گرفته تا تقریباً تمام موزیکالهای «اندرو لوید وبر»[۴]؛ از «ماما میا!»[۵] گرفته تا اپرای «جری اسپرینگر»[۶]. میزش زیر دستههای روزنامه و رزومه و تصاویر چهرهی بازیگرها دفن شده است، اما – در حالیکه تصویری از «دایان پیلکینگتن»[۷] که اخیراً برای بازی در ماما میا! انتخاب شده نشانم میدهد – خاطرم را جمع میکند که آشفتگیاش، نظم و ترتیب خاص خود را دارد. اینجا دنیای اسرارآمیز سرپرست بازیگری است.
سرپرست بازیگرها در زمره پرنفوذترین افراد در صنعت سرگرمی میباشند. بازیگرهای مناسب را انتخاب میکنند؛ در نتیجه میان بازیگرهای جوان و فرصت بزرگی که منتظرش هستند، ایستادهاند
به ندرت پیش میآید که کسی با آنها مصاحبه کند. افراد اندکی خارج از حوزه تئاتر و سینما و تلویزیون آنها را میشناسند. با این وجود سرپرست بازیگرها در زمره پرنفوذترین و تأثیرگذارترین افراد در صنعت سرگرمی میباشند. افرادی هستند که بازیگرهای مناسب را برای نمایشها، سریالهای تلویزیونی، پیامهای بازرگانی و فیلمها انتخاب میکنند؛ در نتیجه میان بازیگرهای جوان و فرصت بزرگی که منتظرش هستند، ایستادهاند. همانطور که یکی از دوستان بازیگرم به من گفت: «سرپرست بازیگرها، مثل نگهبانای دروازهها میمونن. اگه نشناسنت، پیدا کردنِ یه نقش بهدردبخور میتونه غیرممکن بشه.»
آنها چه کسی هستند و چه کاری انجام میدهند؟ برای فهمیدن این موضوع، چهار نفرشان را دنبال کردم. علاوهبر کروکت که بخشی از شرکت «گریندرود اسوشییِتس»[۸] است و برای نمایشهای موزیکال بازیگر انتخاب میکند، بقیه عبارتند از: «اندی پرایر»[۹] که «دکتر هو»[۱۰] جزء کارهای تلویزیونی و سینماییاش است؛ «وندی اسپان»[۱۱]، سرپرست انتخاب بازیگر در «تئاتر ملی»[۱۲] و «لوسیندا سایسون»[۱۳] که برای فیلمهای هالیوودی از جمله «بتمن آغاز میکند»[۱۴]، «تروی»[۱۵] و «ایکس-من»[۱۶] بازیگر انتخاب کرده است. متأسفانه، همه بر یک نکته اتفاق نظر دارند: مصاحبهگر نمیتواند در آزمونهای بازیگری حضور پیدا کند. یکی از آنها توضیح داد: «اینکه از بازیگری بپرسیم بهنظرش اشکالی نداره موقع آزمون، کسی هم حضور داشته باشه، تا حدودی مثل اینه که از خانمی بپرسیم اشکالی نداره کسی معاینهشدنش رو تماشا کنه؟» من این جواب را همان «نه» در نظر میگیرم.
کروکت در اتاق مرتفع طبقه ششمش به من میگوید که انتخاب بازیگر برای موزیکال تقریباً شش هفته طول میکشد. «جزئیات شخصیتهایی که نیاز داریم رو برای چند کارگزار (اِیجِنت) میفرستیم، معمولاً بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ کارگزار. طی یکی دو روز چند صد پاکت نامهی جواب دریافت میکنیم. بر اساس شخصیتها دستهبندی میکنیم و تکتک رزومهها رو بررسی میکنیم و تصمیم میگیریم به کی زنگ بزنیم.» برای نمایشی بزرگ، ممکن است کروکت هزار رزومه دریافت کند؛ از میان اینها برای دور اول آزمون نزدیک به ۵۰۰ بازیگر را انتخاب میکند و بعد تعدادشان را کم میکند تا به فهرست نهایی افراد مناسب برسد. این آزمونهای نهایی معمولاً با حضور کارگردان برنامه برگزار میشود که تصمیم آخر با اوست.
کار او واقعا گیجکننده است و با حجم بسیار زیاد بازیگرهای حال حاضر، سختتر هم شده است. «اسپاتلایت»[۱۷]، دفتر راهنمایی است که بازیگرها پول پرداخت میکنند تا عضوش شوند؛ برای هر جنسیت در پنج جلد چاپ شده و هر سال بهروزرسانی میشود (در هر صفحه دو بازیگر، با تصویر چهره و رزومهای مختصر) و در وبسایتشان که هر لحظه در حال گستردهتر شدن است نیز منتشر میشود. علاوهبر اینها، تعداد کارگزارهای بازیگرها هم بسیار زیاد است. کروکت میگوید: «راستش رو بخواهید، کارگزارها مثل علف هرز رشد میکنن.» او میگوید تقریباً فقط ۵۰ کارگزار را جدی میگیرد. «اساساً اگر بخوایم از دید یه سرپرست بازیگری صحبت کنیم، در نهایت با کسی کار میکنیم که بهش اعتماد داریم.»
در جستجوی استعداد
بازیگرانی که کارگزار ندارند سعی میکنند بهروش خودشان با سرپرست بازیگرها تماس بگیرند. این کار ناپسند نیست، یا حداقل زیاد ناپسند نیست: آدرس ایمیل بیشتر سرپرست بازیگر را میشود در سالنامه بازیگرها پیدا کرد، اما معمولاً جزئیات را تبلیغ نمیکنند. «اندی پرایر» در دفترش در کلرکنول[۱۸] لندن (که مرتبتر از دفتر کروکت است) میگوید: «اگر کسی واقعاً بخواد با ما تماس بگیره، راهش رو بلده، اما ما آدرسمون رو همهجا نمیچسبونیم. چون همین حالا هم حسابی سرمون شلوغه. هر روز تقریباً ده تا ایمیل از بازیگرها دریافت میکنیم با چند تا رزومه کاغذی.»
بعضی بازیگرها حتی هدیه هم میفرستند. پرایر چهره در هم میکشد و میگوید: «بدتر از همه وقتیه که یه کارت دریافت میکنید با چای کیسهای، تازه روی کارت هم کلی اکلیل پاشیدن. برای همین بهمحض اینکه بازش میکنید سرتاپاتون اکلیلی میشه. ازشون که بپرسی، جواب میدن فقط میخواستیم توجهتون رو جلب کنیم. باید بهشون گفت: موفق شدین؛ حالا ما باید این گَندکاری رو تمیز کنیم.»
پیش آمده که پرایر بازیگری را بهواسطه رزومه قویاش بدون اینکه درخواست داده باشد، قبول کند، اما روند اصلی طبق معمول رفتن سراغ کارگزارهای مورد اعتماد است یا دعوت از بازیگرهایی که قبلاً کارشان را روی صحنه دیدهاند. پرایر آموزش دیده تا مدیر صحنه باشد و قبل از سرپرست بازیگر شدن در «تئاترهای بوش»[۱۹] و «رویال کورت»[۲۰] لندن کار کرده است (برای سرپرست بازیگر شدن آموزشهای رسمی وجود ندارد). معمولاً سه تا چهار شب در هفته به تماشای تئاترهای جدید میرود و همیشه به دنبال پیدا کردن استعدادهاست: همین چند وقت پیش، همراه دستیارش در تئاتر رویال کورت «جک فارثیگ»[۲۱] را پیدا کردند. اول برای نقش کوچکی در سریال «رقص روی لبه»[۲۲] ساخته «استیون پولیاکف»[۲۳] انتخابش کردند و بعد نقش بزرگتری در کمدی شبکه بیبیسی۱، «بلندینگز»[۲۴] برعهدهاش گذاشتند. پرایر میگوید: «تئاتر جاییه که افراد رو در بهترین حالتشون میبینید. معمولاً بازیگرها نقشهای خیلی متضادی بازی میکنن: اینجوری، بهخوبی میفهمید در چه محدودهای میتونن کار کنن.»
حین صحبت با کروکت و پرایر، چیزی که بیشتر از همه حس میشود عشقشان نسبتبه بازیگرهاست: اینکه چقدر دوست دارند از پنهان و ترسناک بودن دور باشند. در تئاتر ملی، «وندی اسپان» که میشود گفت تأثیرگذارترین سرپرست بازیگری در تئاتر بریتانیای امروز است، نظری مشابه دارد. او میگوید: «باید بازیگرها رو دوست داشته باشین و برای کارشون ارزش قائل باشین؛ بخواین که حس کنن راحتن و بهشون توجه میشه. وقتی برای آزمون میان، دم در آسانسور میریم استقبالشون؛ بهشون آب میدیم و میگیم باید انتظار چه چیزی رو داشته باشن. تنشهای عصبی باعث میشن آدمها کارای خندهداری انجام بدن. چند نفر داشتیم که اشکشون دراومد.»
تئاتر ملی مؤسسهای عمومی است و احتمالاً نسبتبه دیگران بیشتر موظف است در مورد فرآیند کاریاش شفاف باشد؛ با این وجود هیچ اطلاعات تماسی از اسپان یا تیمش در وبسایت تئاتر قرار نگرفته است. کارکردِ دپارتمانِ مثلاً ادبیات، بسیار واضحتر است. دستورالعملهایی کاملاً مشخص در مورد نحوه ثبت نمایشنامهها وجود دارد. اسپان توضیح میدهد که بخش انتخاب بازیگرها در دست بازسازی بوده و اضافه میکند: «ما موظفیم که در دسترس باشیم. تماسهای تلفنی مستقیم نداریم، اما بازیگرها میتونن ازمون دعوت کنن که به دیدن نمایششون بریم: هرچیزی که به دستمون میرسه رو میخونیم و هر سال به دیدن صدها نمایش میریم. اسرارآمیزبودنمون عمدی نیست. واقعاً متأسف میشم که مردم حس کنن دارن به دری میکوبن که هیچوقت باز نمیشه.»
سرپرست بازیگر چطور با دیدن رزومه و تصویر بازیگر یا حتی بازیاش روی صحنه، به این نتیجه میرسد که او میتواند شخصیت مورد نظرش را بازی کند؟ از اینکه فهمیدم این تصمیم تا چه حد غریزی است تعجب کردم. هرچند اسپان اشاره میکند که در نهایت غریزه کارگردان است که مهم است. او میگوید: «موضوع به دیدی که من دارم برنمیگرده. ممکنه یه نمایشنامه رو بخونم و بگم آها، فلانی برای این نقش عالیه، اما کارگردان بگه: من طور دیگهای بهش نگاه میکنم.»
«لوسیندا سایسون» در دفتر کوچکِ زیر شیروانیاش در «سوهو»[۲۵] توضیح میدهد که انتخاب بازیگر برای فیلمهای سینمایی بزرگ دردسرهای بیشتری به همراه دارد؛ از برنامههای کاری گرفته تا در دسترس بودن بازیگرها و سلایق استودیو. در «اتاق ضبط» با هم صحبت میکنیم، جاییکه از آزمونهای بازیگری فیلمبرداری میشود. یکی از دیوارها آبی روشن است، ظاهراً مناسبترین رنگ برای پوست. سایسون میگوید: «خیلی از تهیهکنندهها فکر میکنن شغل انتخاب بازیگر فقط پیدا کردن یه نفر برای یک نقشه، اما در واقع موضوعِ مهم، ترکیب جادویی همهچیزه. باید بتونید با کارگردان، جایی که فیلمبرداری میکنن و احساسات نهفته در پروژهاش هماهنگ بشید.»
خطرات انتخاب «بازیگر تیپ»
پروسه انتخاب بازیگر برای فیلم هالیوودی تقریباً سه ماه طول میکشد؛ برای یک فیلم اروپایی ممکن است به یک سال هم برسد. سایسون هم مثل بقیهی سرپرست بازیگرها از طریق کارگزارها اقدام میکند، اما گاهی هم از روشهای «عمومی» استفاده میکند، مثلاً ملاقات با بازیگری که کارگزار فرستاده به این امید که کار مناسبی برایش پیدا شود. «آرون تیلور جانسون»[۲۶] بریتانیایی، سال ۲۰۱۰ درست قبل از اینکه سایسون انتخاب بازیگر برای یکی از فیلمهایی را شروع کند که انتخاب بازیگرانش را به او سپرده بودند، به ملاقات سایسون آمد و نقش اول را گرفت. سایسون میگوید: «عملاً داشتم مدادم رو میتراشیدم که تازه کار رو شروع کنم. کارگزارش فرستادش دفتر، زمانبندیاش عجیب خوب بود.»
تمام چهار سرپرست بازیگری را در مورد خطرات انتخاب «بازیگر تیپ» سؤالپیچ کردم. بسیاری از بازیگرهای غیرسفیدپوستی که طی چندین سال با آنها مصاحبه کرده بودم حس میکردند برای نقشهای اصلی در نظر گرفته نمیشوند یا فقط نقشهای کلیشهای به پستشان میخورد. همه گفتند خیلی به این مسئله فکر میکنند و بهنظرشان کمکم اوضاع دارد بهتر میشود. پرایر میگوید: «بیشتر کسانیکه در پشت صحنه این صنعت کار میکنن. موضوع فقط پیدا کردن آدم مناسب در زمان مناسبه. در حال حاضر شرایط برای بازیگرهایی که از اقلیتهای نژادی هستن خیلی بهتر شده. زمانی بود که فقط بچههای سفیدپوست طبقه متوسط میتونستن به بازیگر شدن فکر کنن. حالا بازیگرهای سیاهپوست خیلی بیشتری داریم.»
اسپان در پایان بار دیگر به نقشی که دارد فکر میکند. «واقعاً شغل عجیبیه. در موقعیتی هستیم که تأثیرگذاریم، اما قدرتی نداریم: تصمیم نهایی با ما نیست، اما میتونیم تصمیم بگیریم کی در دامنه انتخاب قرار بگیره. موضوع فقط نظر دادن نیست، باید نظری کارشناسی شده بر اساس سالها مشاهده ارائه بدیم.» میخندد. «واقعاً کار شاقّیه.»
پینوشت:
[۱] Stephen Crockett
[۲] Palace theatre
[۳] Chicago
[۴] Andrew Lloyd Webber
[۵] Mamma Mia!
[۶] Jerry Springer: The Opera
[۷] Dianne Pilkington
[۸] Grindrod Associates
[۹] Andy Pryor
[۱۰] Doctor Who
[۱۱] Wendy Spon
[۱۲] National Theatre
[۱۳] Lucinda Syson
[۱۴] Batman Begins
[۱۵] Troy
[۱۶] X-Men
[۱۷] Spotlight
[۱۸] Clerkenwell
[۱۹] Bush
[۲۰] Royal Court
[۲۱] Jack Farthing
[۲۲] Dancing on the Edge
[۲۳] Stephen Poliakoff
[۲۴] Blandings
[۲۵] Soho
[۲۶] Aaron Taylor-Johnson
۱۰ دی, ۱۳۹۷